Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

مجازات کنیز

برای تبیین بحث نخست آیه ای را که به این موضوع پرداخته بررسی می کنیم:

آیۀ 25 سورۀ نساء می فرماید: «و آنها كه توانايى ازدواج با زنان (آزاد) پاكدامن با ايمان را ندارند، مى توانند با زنان پاكدامن از بردگان با ايمانى كه در اختيار داريد ازدواج كنند -خدا به ايمان شما آگاه تر است و همگى اعضاى یک پيكريد- آنها را با اجازه صاحبان آنان تزويج نماييد، و مهرشان را به خودشان بدهيد به شرط آن كه پاكدامن باشند، نه به طور آشكار مرتكب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگيرند. و در صورتى كه «محصنه» باشند و مرتكب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت ‏…». همان طور که پیدا است این آیه دربارۀ ازدواج با کنیزان نازل شده و ازدواج با کنیزان مؤمن برای کسانی که توانایی ازدواج با زنان آزاد را ندارند، بیان می کند. در ادامۀ آیه، خداوند واژۀ «محصنه» را به کار برده که کنیزان اگر با دارا بودن این وصف زنا کنند نیمی از مجازات زنان آزاد را مستحق می شوند.

واژه محصنه از ریشۀ «حصن» به معنای قلعه استفاده شده است.[1] خداوند می فرماید: «لا يُقاتِلُونَكُمْ جَمِيعاً إِلَّا فِي قُرىً مُحَصَّنَة؛ یعنی آنها هرگز با شما به صورت گروهى نمى جنگند جز در دژهاى محكم».[2] اما همین معنا به طور مجاز در هر تحفّظ و نگهداشتن به كار می رود به كسی كه خود را از بى عفّتى حفظ كند می گویيم: محصن و به زنی كه در اثر شوهر دار بودن و يا عفّت، خود را از بى عفّتى نگه دارد محصنه (به صيغه فاعل و مفعول) می گويند.[3]

در آیۀ می فرماید: «فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ».

كلمه (احصن) هم به ضمه همزه قرائت شده تا صيغه مجهول باشد، و هم به فتحه همزه تا صيغه معلوم، بنابر قرائت اول معنايش اين مى شود كه هر گاه كنيزان به وسيله شوهران حفظ شوند (یعنی ازدواج کنند)، و بنا بر قرائت دوم چنين مى‏شود: هر گاه كنيزان با اسلام آوردن خود را حفظ كنند. از این دو قرائت، علامه طباطبائی قرائت دوم را ترجیح می دهند.[4]

بنا بر قرائت اول که قرائت کنونی قرآن است، احصان به معنای ازدواج است، پس قطعاً منظور جایی است که کنیز بعد از شوهر داشتن، عمل فاحشه ای را انجام دهد، ولی چه شوهر داشته باشد و چه بدون شوهر باشد،در هر دو صورت،عقوبتش نصف عقوبت زن آزاد است.

اما اگر احصان در آیه بنابر قرائت دوم به معنای اسلام باشد، معنايش روشن تر است و معنايش چنين مى‏شود: كنيزان مسلمان اگر زنا بدهند -چه شوهر داشته باشند و چه نداشته باشند- نصف عذاب زنان آزاد را دارند.

پس بنابر هر دو قرائت معنای آیه این است که عقوبت کنیزان در صورت ارتکاب عمل زنا، نصف عقوبت زنان آزاد است.

بنابراین کلمۀ محصنات در تمام استعمالات این آیه به معنای زنان آزاد آمده است، در ابتدای آیه می فرماید: آنها كه توانايى ازدواج با زنان (آزاد) پاكدامن و باايمان را ندارند می توانند…» مسلم است که محصنات به معنای زنان آزاد بی شوهر است و گرنه ازدواج با زن شوهر دار که معنا ندارد.

در ادامۀ آیه این وصف را برای کنیزان آورده است و می فرماید: «… آنها را با اجازه صاحبان آنان تزويج نماييد، و مهرشان را به خودشان بدهيد به شرط آن كه پاكدامن باشند، نه بطور آشكار مرتكب زنا شوند …»، بدون هیچ اشکالی ازدواج با کنیز شوهر دار نیز جایز نیست، پس محصنات در این جا هم به معنای کنیز پاکدامن و مسلمان است. و باز هم کلمۀ محصنات در آخرین استعمال خود در ادامۀ آیه که می فرماید: «فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَنات‏ …» به معنای زنان آزاد است، نه زنان شوهردار؛ زیرا در ابتدای آیه صحبت از آنان بود و الف و لام که در ابتدای این کلمه آمده است، الف و لام عهد ذکری است،[5] يعنى همان محصناتى كه در اول آيه بیان کردیم، نه محصناتى كه در آيه قبلى[6] ذكر كرديم، چون محصنات در آيه قبلى به معناى زنان آزاد شوهردار بود، كه مى فرمود: ازدواج با آنان حرام است، و محصنات در آيه مورد بحث به معناى زنان آزاد است كه مى فرماید: اگر توانايى آن را نداريد كه با زن آزاد ازدواج كنيد با كنيزان وصلت کنید.

پس منظور از عذاب و عقوبت کنیزان فقط تازیانه است که در صورت تنصیف به پنجاه تازیانه تقلیل پیدا می کند.[7]

اگر هم بنابر هر توجیهی محصنات در «فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَنات‏…» به معنای زنان آزاد شوهر دار بگیریم که در صورت زنا با تحقق شرایطش، سنگسار می شوند، باز هم به علت عدم امکان تنصیف رجم، حکم به تنصیف عقلاً به عقوبت و حد بعدی یعنی تازیانه انتقال پیدا می کند.[8]

 



[1]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج‏2، ص 149، دار الکتب الاسلامیه، تهران،1371.

[2]. حشر، 14.

[3]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غريب القرآن، ص 239، دار العلم، (الدار الشامیه، دمشق) بیروت،1412.

[4]. طباطبایی، محمد حسین، ترجمه الميزان ( موسوی همدانی)، ج‏4، ص 444، دفتر انتشارات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1374.

[5]. همان.

[6]. بقره، 24.

[7]. فاضل مقداد، مقداد بن عبد الله، كنز العرفان في فقه القرآن، ج‏2، ص 177،مجمع جهانی تقریب اسلامی.

[8]. جعفری، یعقوب، تفسیر كوثر، ج‏2، ص 412، بی جا، بی تا.