کپی شد
مبارزات سیاسی سید حسن مدرس
آیت الله سیدحسن مدرس پس از بازگشت از عتبات، در اصفهان به تدریس و تحقیق مشغول شد. در این زمان، شهید مدرس با ستمگرانی، مثل اقبال الدوله و صمصام السلطنه بختیاری (حاکمان اصفهان در دوره قاجاریه و مشروطه)، به مبارزه پرداخت و اجازه نداد آنها به مردم ستم کنند. هنگامی که شهید مدرس در برابر صمصام السلطنه قد برافراشت، کسی جرأت چنین کاری نداشت؛ زیرا صمصام السلطنه مرد قدرتمندی بود که در دورۀ استبداد صغیر، اصفهان را فتح کرده بود و در فتح تهران و برقراری مجدّد مشروطه نیز از ارکان بسیار مهم بود و از فاتحان بزرگ تهران و از سران نظامی و اجرایی مشروطه محسوب می شد. علاوه بر این، وی رئیس ایل بختیاری بود و در نتیجه قدرت بسیار فراوانی داشت. با این حال، شهید مدرس از قدرت حکومتی و قدرت سیاسی و قدرت ایلیاتی صمصام السلطنه هرگز نترسید و در اصفهان علیه او به پا خاست. مبارزه شهید مدرس با او و آن دسته از سواران بختیاری که به مردم آزار می رساندند، چنان گسترده و شدید بود که صمصمام السلطنه تصمیم گرفت شهید مدرس را از اصفهان تبعید کند.
سران ایل بختیاری گمان می کردند که وقتی این خبر به شهید مدرس برسد، از تبعید و مصایب آن می ترسد و دست از مبارزه برمی دارد، ولی شهید مدرس این اقدام آن ها را به تمسخر گرفت و هنگامی که سواران بختیاری برای تبعید شهید مدرس به منزل او هجوم بردند، ایشان با حالت خاصی کفش هایشان را از پا درآورد و زیر بغل نهاد و سپس به سواران گفت: من آماده ام، هر کجا می خواهید، زودتر راه بیفتید با هم برویم.
بدین ترتیب شهید مدرس تبعید شد، ولی پس از اعتراضات عمومی مردم اصفهان و حمایت علمای شهر از ایشان، صمصام السلطنه مجبور شد شهید مدرس را از تخت فولاد بااحترام بازگرداند.[1]
بعد از آن که در سال 1328ق، آیت الله مدرس طبق یکی از اصول قانون اساسی از طرف مراجع بزرگ شیعه به مجلس شورا معرفی شد تا بر تصویب قوانین نظارت کند، فصل تازه ای از مبارزات شهید مدرس آغاز شد. هنگامی که شهید مدرس در سنگر مجلس بود، جنگ جهانی اول آغاز شد و متجاوزان غربی (متفقین) کشور ایران را اشغال کردند. در پی این واقعه، شهید مدرس همراه عده ای که در اندیشه میهن بودند، دولت مهاجرین را تشکیل داد و با متجاوزان به مبارزه پرداخت.
مبازرات شهید مدرس همچنان ادامه یافت تا این که قرار داد مهلک و استعماری 1919 میلادی، بین دولت انگلیس و دولت حسن وثوق الدوله به امضا رسید. با امضای این قرار داد که استقلال ایران را به فروش رسانده بود، آیت الله مدرس در رأس مخالفان آن قرار گرفت و با استعمار انگلیس و خائنان داخلی به مبارزه پرداخت. با مبارزه سرسختانه شهید مدرس و عده ای دیگر، توطئه ای که برای برچیدن استقلال ایران تدارک دیده شده بود، شکست خورد، ولی استعمارگران انگلیس همچنان در پی آن بودند که سرنوشت عمومی ایران را در دست بگیرند. به همین دلیل، رضاخان را طبق طرح پیچیده ای به قدرت رساندند.
شهید مدرس از سیاستمداران هوشیار و عالمان روشن بینی بود که در همان ابتدای کار متوجه توطئه جدید شد و با رضاخان به مبارزه برخاست. به همین دلیل، صبح همان روز که کودتای سوم اسفند 1299ش به وقوع پیوست، شهید مدرس دستیگر و زندانی شد. با این که شهید مدرس چند ماه در زندان به سر برد، ولی به محض آزادی از زندان، باردیگر مبارزات خود را از سرگرفت و زندان هیچ تأثیری در اراده وی نداشت.[2]
بعد از ستیز شجاعانه شهید مدرس با ظلّ السلطان، اقبال الدوله، صمصام السلطنه، وثوق الدوله و برخی ستمگران دیگر، رضاخان، آخرین قلدر و ستمگری بود که در پنجه مبارزات شهید مدرّس افتاد و این عالم بزرگ او را چنان در تنگنا قرار داد که درمانده شد و برای رهایی از دست قدرتمند شهید مدرس، علیه جان پاک او توطئه چینی کرد.[3]
مبارزات شهید مدرس با رضاخان، بسیار گسترده و عمیق است. این مبازرات نزدیک به هفده سال طول کشید و در تمام این مدت، شهید مدرس حتی یک روز دست از مبارزه با رضاخان برنداشت. رضاخان نیز در طول این هفده سال، یک لحظه از طرف شهید مدرس در امان نبود و به تعبیر امام خمینی «رضاخان آن قدری که از مدرس می ترسید، از تفنگدارها نمی ترسید».[4]
[2]. همان.
[3]. خواجه نوری، ابراهیم، بازیگران عصرطلایی، ص 160، ر.ک: آیت الله مدرس، اسوه ماندگار آزادگی و شهامت.
[4]. صحیفه امام خمینی، ج 9، ص 294.