searchicon

کپی شد

ماهیت و چیستی عقل

عقل در اصل همان خود اشعاری و خود آگاهی انسان است که در هر مرتبه ای از ادراک عمل می کند و این خود آگاهی صرفاً مختص انسان بوده و حیوانات در عین داشتن شعور، فاقد عنصری به نام «من» و آگاهی از خود هستند؛ به بیان دیگر، عقل آن نور آگاهی است که به تمامی ارکان ادراکی (حواس، تصورات، تفکر، حافظه و …)، اشعار و احاطه داشته و همه را دارای روشن بینی می کند.

این آگاهی انسان نسبت به  بودنِ خود و در واقع، شاهد بودن بر خود، کانون همه فهم های مختص انسان است. کسی که بر خود آگاه است تحت تأثیر این آگاهی در مواجهه با هر امری به عنوان شاهد آگاه، خود به خود دارای قدرت تمییز و قضاوت بوده و فقط وقتی دچار غفلت شده باشد، فاقد این توانایی است. همچنانکه عقل در مواجهه با امور کمی و عددی دارای قدرت محاسبه است، در مواجهه با امور معنوی و والا نیز دارای درکی متعالی است و درجات مختلف آن به تدریج شکوفا می شود.

با این بیان، حضور عقل در انسان در هر مرتبه ای که باشد، امری فطری، بدیهی، و ذاتی است و برای اثبات یا بهره بردن از آن نیاز به مباحث نظری پیچیده نیست.

بیهوده بودن تلاش برای اثبات منطقی عقل از این رو است که، بنا بر فرض مسئله، خود “اثبات منطقی”، صرفاً یکی از قدرت ها و ابزار های عقل است؛ بنابراین عقل برای اثبات خود، نیازی به ابزار های خود ندارد، بلکه عقل، خود از خود آگاه است و هر چیزی هم به نور آگاهی عقل، آشکار و اثبات می شود.

برای درک حضور عقل، عدم غفلت از خویشتن، شرط لازم است و علت دوری از عقل، فقدان حضور در خویشتن و از خود بیگانگی و تسخیر شدن ذهن توسط برخی تمایلات کور است.

طبق فرمایش قرآن کریم، همه انسان ها دارای عقل هستند؛ اما به دلیل کور دلی نمی توانند از آن بهره ای بگیرند:

“آیا در زمین سیر نمی کنند تا صاحب قلب هایی گردند كه بدان تعقل كنند و گوش هايى كه بدان بشنوند؟ زيرا چشم ها نيستند كه كور مى‏شوند، بلكه دل هايى كه در سينه‏ها جاى دارند كور می شوند”.[1]

در آیه دیگری می فرماید:

“به يقين، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم؛ آنها قلب هایی دارند كه با آن نمى‏فهمند و چشمانى كه با آن نمى‏بينند و گوش هايى كه با آن نمى‏شنوند، آنها همچون چهارپايانند، بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند”.[2]

برخی روایات در مورد چیستی عقل:

1. از امام صادق (ع) سؤال شد که عقل چیست؟ فرمودند: چيزی است كه به وسيله آن خدا پرستش شود و بهشت به دست آيد. راوى می گويد: گفتم: پس آنچه معاويه داشت چه بود؟ فرمود: آن نيرنگ است، آن شيطنت است، آن نمايش عقل را دارد ولى عقل نيست.[3]

2. چون خدا عقل را آفريد … فرمود به عزت و جلالم سوگند مخلوقى كه از تو در پيشم محبوب تر باشد نيافريدم و ترا تنها به كسانى كه دوستشان دارم به طور كامل دادم[4].

3. جبرئيل (ع) بر آدم (ع) نازل شد و گفت: اى آدم من مأمور شده‏ام كه ترا در انتخاب يكى از سه چيز مخير سازم؛ پس يكى را برگزين و دو تا را واگذار، آدم گفت؛ آن سه چیز چيست؟ گفت: عقل و حياء و دين. آدم گفت؛ عقل را برگزيدم، جبرئيل به حياء و دين گفت شما بازگرديد و او را واگذاريد، آن دو گفتند اى جبرئيل ما مأموريم هرجا كه عقل باشد با او باشيم.[5]

4. پيغمبر اکرم (ص) فرمودند: خدا به بندگانش چيزى بهتر از عقل نبخشيده است؛ زيرا خوابيدن عاقل از شب بيدارى جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (به سوى حج و جهاد) بهتر است و خدا، پيغمبر و رسول را جز براى تكميل عقل مبعوث نسازد (تا عقلش را كامل نكند، مبعوث نسازد) و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پيغمبر (ص) در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدين بالاتر است و تا بنده‏اى واجبات را به عقل خود درنيابد آنها را انجام نداده است، همه عابدان در فضيلت عبادتشان، به پاى عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند كه در باره ايشان فرموده: تنها صاحبان خرد اندرز می گیرند.[6]

5. امام صادق(ع) فرمود: خداى عز و جل، عقل را از نور خويش و از طرف راست عرش آفريد و آن مخلوق اول از روحانيين است.[7]

6. بین ایمان و کفر فاصله ای نیست جر کمی عقل.[8]

 



[1]. حج، 46.

[2]. اعراف ، 179.

[3] . کلینی، کافی، ج1، ص12،  دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365هـ ش.

[4]. همان، ص 10.

[5]. همان.

[6]. همان، ص  13.

[7]. همان، ص 20.

[8]. همان، ص 28.