کپی شد
ماهیت و احکام آن در فلسفه
ماهيت مخفّف «ماهُويَّت» و به معنای چيستى است. مفهوم وجود بر مفاهيم متعددى حمل مىشود؛ مثلا وقتی مىگویند: «انسان هست»، «اسب هست»، «درخت هست»، «خط هست»، «عدد هست» و هکذا …، امور نامبرده در يک چيز همسان و مانند هم هستند و آن اينکه، هستند و موجودند، ولى از جنبه ديگر ناهمسان و با هم اختلاف دارند؛ زيرا يکى انسان است و ديگرى اسب و سومى درخت و هکذا …. پس علاوه بر حيثيت مشترک؛ يعنى وجود و هستى، حيثيت هاى اختصاصى ديگرى در اشياء تشخيص داده مىشود که عبارت است از انسان بودن، اسب بودن، درخت بودن، خط بودن، عدد بودن، …. ماهيت اشياء عبارت است از اين حيثيت هاى اختصاصى. در اولين نظر چنين مىنمايد که وجود به ماهيت تعلق مىگيرد و ماهيت متلبّس به لباس وجود مىشود، اما در واقع چنين نيست؛ يعنى وجود و ماهيت در خارج دو شيئيّت ندارند که يکى به ديگرى تعلق پيدا کند و يا يکى متلبّس به ديگرى شود. بلکه در خارج يک واقعيت بيش نيست که هم مصداق وجود و هم مصداق ماهيت است.[1]
توضیح آنکه، ماهيّت هر موجودی در خارج، مخلوط با عوارض مشخّصه است و ماهيّت صِرف و خالص، تنها در ذهن، تحقّق میيابد. با توجّه به اين نکته، دو اعتبار برای ماهيّت، در نظر گرفته میشود: يکی ماهيّت مقيّده يا مخلوط که در خارج، تحقّق میيابد و ديگری ماهيّت مجرّده که فقط در ذهن، قابل تصوّر است. اعتبار اوّل را «اعتبار بشرط شيء» و دومی را «اعتبار به شرط لا» می نامند و مقسم آنها را اعتبار ديگری برای ماهيّت میشمرند و آنرا «اعتبار لا بشرط» میخوانند که نه حيثيّت خارجيّت و اختلاط با عوارض يا (تقيّد به وجود) در آن لحاظ شده و نه حيثيّت ذهنيت و خالی بودن از عوارض (وجود خارجی) و آن را «کلّی طبيعی» مینامند. فلاسفه معتقدند که چون کلّی طبيعی هيچگونه قيد و شرطی ندارد، نه قيد اختلاط و نه قيد تجريد؛ از اين روی با هر دو اعتبار ديگر، جمع می شود. يعنی هم در خارج همراه با ماهيت مقيّده هست و هم در ذهن همراه با ماهيت مجرّده. به همين مناسبت می گويند که هرگاه توجّه به خود ماهيّت باشد و هيچ حيثيّت ديگری را در نظر نگیرند، تنها مفهومی را خواهند داشت که نه متضمّن معنای وجود است و نه معنای عدم، نه معنای کلّی بودن را در بردارد و نه معنای جزئی بودن. از اين جهت هم متّصف به وجود میشود و هم متّصف به عدم، هم متّصف به کلّی میگردد و هم به جزئی، ولی به عنوان صفاتی که خارج از ذات آن میباشند. به ديگر سخن؛ همۀ اين اوصاف به طور حمل شايع، بر ماهيّت لا بشرط (کلّی طبيعی) حمل میشوند، ولی هيچکدام از آنها به طور حمل اوّلی، بر آن، حمل نمیشوند؛ زيرا وحدت مفهومی با آن ندارند.[2]
[1]. مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار (شرح منظومه)، ج 5، ص210.
[2]. مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 1، ص 320 – 321.