searchicon

کپی شد

ماده و صورت در فلسفه

جسم خارجی داری دو بعد است، بعدی از جسم که حامل قوه است که ماده نامیده می شود و بعدی که حامل فعلیت است و صورت نامیده می شود. ماده، به ماده اولی و ماده ثانیه و صورت نیز به صورت جسمیه و صورت نوعیه تقسیم می شود.[1] صورت جسمیه فعلیت عمومی است که همه اجسام دارند و صورت نوعیه چیزی است که اختصاص به شئ خاص دارد و شیئیت آن شئ به صورت نوعیۀ آن است.

ملاصدرا پیرامون اصطلاح صورت نوعیه می گوید: تمام معانى و اطلاقاتى که براى صورت نوعیه هست، در اين معنا که «ما به يکون الشي‏ء هو بالفعل»؛ یعنی (چیزی که شیء با آن بالفعل می شود)، مشترک است و اين معنا جامع همه اقوال است.[2]

همچنین می گوید: صورت، جهت فعليت اشياء است، که نزد معلم اول و اتباع او جوهر، نزد رواقيان عرض و نزد ما عين وجود است. صور نوعيه را صور نوعيه ماديه و طبيعيه در مقابل صور نوعيه مجرده هم می گويند. صورت جسميه هم مقدار و هيأت اتصالى اجسام است؛ یعنی جوهر ممتد ذو ابعاد، که مشترک در تمام اجسام است.[3]

پس بنا بر قول مرحوم ملا صدرا که مبنای سخن علامه طباطبایی و شهید مطهری نیز می باشد، صور نوعیه ماهیت نیستند؛ بلکه نوعی وجود مختص به جسمانیات هستند، البته در مورد این نوع موجودات باید دانست که این ها از نوع مفاهیم ثانوی فلسفی هستند که هر چند در خارج منشأ انتزاع دارند، ولی ما به ازای خارجی ندارند.

در توضیح این مطلب استاد مطهری می گوید: «مسئله فلسفى صور نوعيه، دو پايه دارد: يکى علمى و ديگرى فلسفى، البته خود مسئله فلسفى است؛ يعنى نوعى استنباط فلسفى است و از نظر ملاکى که در مورد تشخيص مسائل فلسفى از مسائل غير فلسفى در کار است که در جلد اول اصول فلسفه و روش رئالیسم  شرح داده شده است اين مسئله فلسفى است ولى پايه‏هائى که اين مسئله بر آن بنا نهاده شده است يکى علمى است؛ يعنى مربوط است به حوزۀ علوم و يک پايه ديگر در حوزه خود فلسفه است».

پايه علمى آن، شهادت علوم به اختلاف خواص و آثار در موجودات است. فيزيک که از قواى بى جان طبيعت بحث مى‏کند به نحوى شهادت مى‏دهد، شيمى از نظر ميل هاى ترکيبى عناصر به نحو ديگر و علوم زيستى از نظر آثار حياتى و مخصوصاً از نظر اصالت نيروى حياتى و حکومت و تصرف آن در ماده و بالاخص قانون تکامل در جانداران از نظر پيش بردن موجود زنده به جلو، به نحو ديگر بر اين مدعا شهادت مى‏دهند. ما هر اندازه مطالعات خود را در اين زمينه‏ها توسعه دهيم مادۀ استدلال ما از اين نظر تقويت مى‏شود.

آثار و خواص در موجودات از وجود قوه‏ها و نيروهاى مختلف حکايت مى‏کند. آن قوه و نيروها نه به صورت جدا و مستقل و عنصر برابر با ماده و يا به کلى خارج از طبيعت و نه به صورت يک عرض و خاصيت براى ماده مى‏تواند وجود داشته باشد؛ بلکه به صورت کمالى جوهرى و وجهه‏اى عالى از يک حقيقت، که يک وجهه و يک جهت و يک روى آن جسم و بعد و جرم است و در اين وجهه همه اشياء يک نواخت و همسان هسنند. وجهه و يک روى ديگر آن همان است که با قوه عقل و استدلال فلسفى وجود آن را کشف مى‏کنيم. البته حقيقت آن را نمى‏توانيم تشخيص دهيم، همين قدر مى‏دانيم که اين وجه اشياء مختلف است و مجموع اين دو وجه جوهر واحدى را به وجود مى‏آورند.[4]

بنابراین در متن واقع دو یا چند چیز وجود ندارد؛ بلکه یک حقیقت است که تشخّص دارد و دارای خصوصیات است که ذهن از آن حقیقت واحد به لحاظ خصوصیات مفاهیم متعدد انتزاع می کند. در نتیجه این مفاهیم از یک سو حقیقی هستند نه صرف ذهنی و از سوی دیگر در خارج و در حقیقت، وجود جدا و مستقل ندارند.



[1]. طباطبایی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 99.

[2]. ر.ک: ملا صدرا، الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، فصل 7، في تحقيق اقتران الصورة بالمادة، ص 32 – 36.

[3] ر.ک: همان، فصل 8، في كيفية أخذ الجنس من المادة و الفصل من الصورة، ص 37 – 44.

[4] مطهری، مرتضی، اصول‏ فلسفه، ج ‏4، ص 140.