searchicon

کپی شد

مؤمن آل فرعون

چکیده مقاله مؤمن آل فرعون‏

مؤمن آل فرعون مردی از قوم فرعونیان بود که به حضرت موسی (علیه السلام) ایمان آورده ‌ود، اما ایمان خود را مخفی می‌کرد. او در دل به موسای کلیم عشق می ورزید و خود را موظف به دفاع از او می دید.

قرآن کریم وی را از خاندان و آل فرعون می‌داند. در برخی از تفاسیر آمده که وی پسر عمو یا پسر خاله فرعون بوده‌است.

وی هم دوره موسای کلیم (علیه السلام) و فرعون هم عصر او است. در باره نام اصلی وی چند نام از جمله: حِزقیل، حِزبیل، خِزبیل و خِربیل گفته شده است. او همسر و فرزندانی صالح داشته که بعداز اظهار ایمان خود به خدای واحد، همگی توسط فرعون به شهادت رسیدند.

مؤمن آل فرعون از نظر شخصیتی دارای ویژگی های برجسته‌ای است که برخی از آنها را قرآن کریم در آیات 28 تا 45 سوره مبارکه غافر بیان فرموده است. در آیه 28 همین سوره خداوند لقب مؤمن آل فرعون را به وی عطا فرموده است. هم‌چنین وی دارای اخلاق و صفات بسیار عالی بوده که در همین آیات به آنها اشاره شده است.

همان‌گونه که سنت الهی بر آزمایش انسان ها است، مؤمن آل فرعون هم از این قاعده مستثنی نبوده و مورد ابتلائات و آزمایش قرار گرفته است.

مهمترین اقدامات او شامل: فعالیت پنهانی برای دعوت؛ بیان منطقی مطالب و ایراد استدلال برای آنها؛ انذار همراه با یادآوری تاریخ انبیاء گذشته، خیر خواهی و دلسوزی؛ همراهی و مدارا با مخاطبان و تشویق و ترغیب به یافتن راه رشد و ورود به بهشت.

عاقبت او به دستور فرعون به طرز فجیعی به شهادت رسید.

زندگی نامه مؤمن آل فرعون‏

مؤمن آل فرعون مردی از قوم فرعونیان بود که به حضرت موسی (علیه السلام) ایمان آورده بود، اما ایمان خود را مخفی می کرد. او در دل به موسای کلیم عشق می ورزید و خود را موظف به دفاع از او می دید. وی مردى هوشيار، دقيق، وقت شناس و از نظر منطق بسيار نيرومند و قوى بود كه در لحظات حساس به يارى موسى (علیه السلام) شتافت  و او را از يک توطئه خطرناک قتل رهايى بخشيد. در روايات اسلامى و سخنان مفسران توصيفات بيشترى در باره او آمده است.

از جمله اينكه بعضى گفته اند: او پسر عمو يا پسر خاله فرعون بود و تعبير به «آل فرعون» را نيز شاهد بر همين معنا دانسته اند؛ زيرا تعبير به «آل» معمولا در مورد خويشاوندان به كار مى رود. بعضى ديگر او را يكى از پيامبران خدا به نام «حزبيل» يا «حزقيل» مى دانند. برخى هم روايت كرده اند كه او خازن (سرپرست خزائن و گنجينه هاى) فرعون بوده است.[1]

قرآن کریم از او به عنوان «مومن من آل فرعون» یاد نموده و از دفاع جانانه او از حضرت موسی (علیه السلام) و خنثی شدن توطئه ترور آن حضرت توسط او سخن می گوید. همچنین قرآن ایمان کامل او به خدا، معاد، دعوت انبیاء و خصوصا حضرت موسی (علیه السلام) را گوشزد می کند.[2]

‏نسب و خاندان مؤمن آل فرعون‏

پس از فحص و جست وجو در منابع تاریخی و تفسیری پیرامون نسب و خاندان مؤمن آل فرعون، گزارش خاصی از نسب و خاندان او به دست نیامد. اما بنابر فرموده قرآن کریم وی از خاندان و آل فرعون است.[3] اگر طبق آنچه که در برخی از تفاسیر آمده و وی را پسر عمو یا پسر خاله فرعون دانسته اند، او با خاندان فرعون هم نسب خواهد بود.[4]

برخی هم وی را برادر آسیه بنت مزاحم؛ همسر فرعون معرفی کرده اند که بنابر این قول، نام پدر مؤمن آل فرعون مزاحم است.[5]

والدین مؤمن آل فرعون

با بررسی منابع متعدد؛ اعم از تاریخی، تفسیری و روایی، نامی از پدر و مادر مؤمن آل فرعون یافت نشد. البته بنابر آنچه «ابن حبیب» در کتاب «المحبر» بیان می کند، وی را برادر آسیه بنت مزاحم؛ همسر فرعون معرفی می کند. پس بنابر این قول، نام پدر مؤمن آل فرعون مزاحم است.[6]

ناگفته نماند بنابر آنچه در روایات وارد شده، هیچ گونه شک و تردیدی در اینکه نام پدر حضرت آسیه «مزاحم» است، نمی باشد.[7] البته مطلب خاصی در باره نام مادر آسیه در منابع یافت نشد.

ولادت مؤمن آل فرعون‏

در باره تاریخ، زمان و مکان ولادت و همچنین دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و … آن بزرگوار هیچ گونه مطلب متقن و محکم و حتی ضعیف در هیچ منبعی یافت نشد. اما با توجه گزارش قرآن کریم در دفاع وی از حضرت موسی (علیه السلام) و اثبات هم عصر بودن او با آن حضرت، برای روشن نمودن دوران حضرت موسی (علیه السلام) در دست است که می توان با استفاده از آن به دوران تقریبی زندگی مؤمن آل فرعون پی برد.

در باره دوران ولادت حضرت موسی (علیه السلام) در برخی از منابع به «3840 سال بعد از هبوط آدم (علیه السلام)» اشاره شده است.[8] در بعضی دیگر از منابع آمده ایشان ۵۰۰ سال بعد از حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) به دنیا آمد.[9] گفتنی است با توجه به این‌که زمان تولد حضرت ابراهیم (علیه السلام) 3334 سال بعد از هبوط حضرت آدم (علیه‌السلام) گزارش شده[10] و با در نظر گرفتن برخی از گزارش ها که تولد حضرت موسی را 500 سال بعد از تولد حضرت ابراهیم (علیه السلام) ذکر کرده‌اند، بر این اساس تولد حضرت موسی 3834 سال بعد از هبوط حضرت آدم (علیه‌السلام) برآورد می‌شود که تقریبا با گزارش ابن جوزی منطبق است.

براساس این گزارش می شود گفت: دوران زندگی مؤمن آل فرعون در عصر حضرت موسی (علیه السلام) به صورت تقریبی 3800 سال بعد از هبوط آدم (علیه السلام) بوده است.

اسامی و القاب مؤمن آل فرعون‏

در باره نام مؤمن آل فرعون اسامی متعددی گفته شده است. از جمله:

  1. یکی از آن نام ها «حِزبیل» است.[11]
  2. نام دیگر «خِزبیل» است.[12]
  3. حِزقیل سومین نامی است که برای مؤمن آل فرعون گفته شده است.[13]
  4. یکی دیگر از نام هایی که برای او ذکر شده خِربیل است.[14]

اما لقب معروف او که قرآن کریم به آن تصریح دارد، مؤمن آل فرعون است.[15]

خانواده مؤمن آل فرعون‏‏

‏‏همان طور که آیات قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام) تمام خوبی ها را در ایمان به خدا، پیامبران الهی، روز قیامت و دینداری می دانند، بهترین هدف برای افراد دیندار نیز باید تربیت انسان های با ایمان و دیندار باشد.

قرآن در این زمینه می فرماید: «و کسانی که می گویند: پروردگارا، به ما زنان و فرزندانی مرحمت فرما كه مايه چشم روشنی ما باشند و ما را پيشوای اهل تقوا قرار ده».[16]

بر اساس برخی از گزارشات مؤمن آل فرعون دارای خانواده ای با ایمان به خدا و روز قیامت و بزرگوار بوده است. او دارای همسر و فرزندانی بسیار عالی بوده است.[17]

همسر مؤمن آل فرعون‏

‏بر اساس برخی از روایات مؤمن آل فرعون دارای همسری با تقوا و مؤمن به خداوند و پیامبران خدا بوده است. طبق این گزارش او آرایشگر مخصوص دختر فرعون بوده که به دستور فرعون به شهادت رسید. قصه شهادت وی این گونه نقل شده است: «در روایات آمده که فرعون در کاخش برای دخترانش آرایشگر مخصوصی داشت که همسر حزقیل (مؤمن آل فرعون) بود. او زنی با ایمان بود که ایمان خود را مخفی می‎ داشت. روزی او در قصر فرعون مشغول آرایش کردن سر و صورت دختر فرعون بود، ناگهان شانه از دستش افتاد و او طبق عادت خود گفت: «بسم الله». دختر فرعون گفت: آیا منظور از خدا، در این کلمه پدرم فرعون بود؟ آرایشگر گفت: نه، بلکه منظورم پروردگار خودم، پروردگار تو و پروردگار پدرت بود. او نزد پدر رفت و ماجرا را گزارش داد. فرعون آرایشگر و فرزندانش را طلبید و به او گفت: «پروردگار تو کیست؟» آرایشگر پاسخ داد: پروردگار من و تو خدا است!

فرعون دستور داد تنوری را که از مس ساخته بودند، پر از آتش کرده، او و فرزندانش را در آن تنور بسوزانند. آرایشگر به فرعون گفت: من یک تقاضا دارم و آن اینکه استخوان های من و فرزندانم را در یکجا جمع کرده و دفن کنید. فرعون گفت: «چون بر گردن ما حق داری، این کار را انجام می‎دهم!».

فرعون برای اینکه زن اعتراف به خدا بودنش کند، فرمان داد نخست فرزندان آرایشگر را یکی‎ یکی در درون تنور انداختند، ولی او همچنان مقاومت کرد و فرعون را خدا نخواند. پس نوبت به کودک شیر خوارش، که آخرین فرزند او بود رسید، جلادان او را از آغوش مادر کشیدند تا به درون تنور بیافکنند. (مادر بسیار مضطرب شد)، پس کودک به زبان آمد و گفت: «اصبری یا اماه! انک علی الحق»؛ (مادرم صبر کن تو بر حق هستی). آنگاه او و کودکش را در میان تنور انداخته، سوزاندند.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پس از نقل این حادثه جگر سوز، فرمود: در شب معراج در آسمان بوی بسیار خوشی به مشامم رسید، از جبرئیل پرسیدم این بوی خوش از چیست؟ جبرئیل گفت: این بوی خوش (از خاکستر) آرایشگر دختران فرعون و فرزندان او است که به شهادت رسیدند».[18]

در باره نام همسر مؤمن آل فرعون در برخی از روایات اشاره ای شده است. در روایتی آمده امام صادق (علیه السلام) فرمود: همراه قائم (حضرت مهدی (علیه السلام))، سیزده زن خواهند بود. مفضل پرسید: آنها را برای چه کاری می خواهد؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: آنها به مداوای مجروحان پرداخته، سرپرستی بیماران را به عهده خواهد گرفت. عرض کرد: نام آنها را بفرمایید. امام  (نام بعضی از آنها را) فرمود: «قنواء» دختر «رشید هجری»، «ام ایمن»، «حبابه والبیه»، «سمیه» مادر «عمار یاسر»، «زبیده»، «ام خالد احمسیه»، «ام سعید حنفیه»، «صبانه ماشطه» و «ام خالد جُهَنیه». در این حدیث «صبانه» به عنوان نام همسر مؤمن آل فرعون ذکر شده است. البته در بعضی از منابع «صیانه» گفته شده است.[19]

فرزندان مؤمن آل فرعون

‏بر اساس روایتی که در باره همسر و فرزندان مؤمن آل فرعون نقل شده، او دارای فرزندانی بوده است. البته طبق این گزارش، آنها به دستور فرعون به شهادت رسیدند.

در روایتی که در باره همسر و فرزندان مؤمن آل فرعون در زیر موضوع «همسر مؤمن آل فرعون» بیان شد، آمده است: فرعون بعد از اینکه متوجه شد همسر و فرزندان مؤمن آل فرعون، خدا پرست و موحد هستند، دستور داد همه آنها را در در تنور مسی بسوزانند. تا آنجا که وقتی نوبت به کودک شیر خوار وی که آخرین فرزند او بود، رسید، جلادان او را از آغوش مادر کشیدند تا به درون تنور بیافکنند. (مادر بسیار مضطرب شد)، پس کودک به زبان آمد و گفت: «مادرم صبر کن تو بر حق هستی». آنگاه او و کودکش را در میان تنور انداخته، سوزاندند. لذا در برخی از روایات آمده که ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روايت كرده‏ كه فرمود: چهار نفر در کودکی به زبان آمده و سخن گفتند با اينكه طفل صغير بودند: 1. پسر آرايشگر دختر فرعون. 2. آن طفلى كه به نفع حضرت يوسف (علیه السلام) شهادت داد. 3. صاحب جريح.[20] 4. حضرت عيسى بن مريم (علیهما السلام).[21] برخی نیز این روایت را از ابن جبیر نقل کرده اند.[22]

فرازهای زندگی مؤمن آل فرعون

همه افراد، با توجه به موقعیت و جایگاه مکانی و زمانی که در آن به سر می برند، زندگیشان مملو از فراز و نشیب ها است. ممکن است هر انسانی، تجربه ها، سختی ها، راحتی ها، غم ها، شادی ها، پیروزی ها و شکست های زیادی را تجربه کند، اما باید دانست راه زندگی همیشه هموار نیست و انسان در طول سفر زندگی، با چالش ها، دست اندازها و موفقیت های متعددی مواجه می شود که باید با هر کدام از آنها با تناسب خودشان عمل نماید.

مؤمن آل فرعون ‏از جمله شخصیت هایی است که در زندگی پربرکت خود، تلاش های بسیاری کرده و خدمات فراوانی به دین و دینداری و همچنین به نبوت، مخصوصا به نبوت و شخص حضرت موسی (علیه السلام) نموده است. وی در حالی که در دربار فرعون بود، کارهایی را که از جانب قدرت حاکم؛ (فرعون) به او محول شده بود، انجام می داد، اما به هیچ وجه تحت تأثیر افکار، عقاید و رفتارهای فرعون و فرعونیان قرار نمی گرفت و ضمن کتمان ایمان خود به خدای یگانه و نبوت حضرت موسی (علیه السلام)، وظایف الهی خود را نیز به نحو شایسته انجام می داد.[23] البته در جای خود به برخی از اموری که مؤمن آل فرعون به آنها اقدام کرد و جزو فرازو نشیب های زندگی او محسوب می شود، اشاره خواهد شد.

وفات مؤمن آل فرعون

مؤمن آل فرعون مدتی طولانی ایمان خود به خدای یکتا را مخفی می کرد. تا اینکه بعد از حضور حضرت موسی (علیه السلام) و نشان دادن معجزه ها، او ایمان خود را آشکار کرد و به فرعونیان گفت: «شما مرا به کفر دعوت می کنید و من شما را به ایمان به خداوند عزیز غفار دعوت می کنم».[24] سپس ادامه داد: «قطعاً آنچه مرا به سوى آن مى خوانيد، نه دعوت (و حاكميّتى) در دنيا دارد و نه در آخرت، و تنها بازگشت ما در قيامت به سوى خدا است و مسرفان اهل آتش دوزخ هستند!».[25]

او هنگامی که ایمان خود را آشکار ساخت و خط توحیدى خویش را از خط شرک آلود آن قوم جدا کرد، یک تنه با منطق گویای خود در برابر همه آنها ایستاد و گفت: «و به زودى آنچه را به شما مى گويم به خاطر خواهيد آورد! من كار خود را به خدا واگذار می کنم كه خداوند نسبت به بندگانش بينا است!».[26]

به همین دلیل نه از تهدید هاى شما مى ترسم، نه کثرت و قدرت شما و تنهائى من مرا به وحشت مى افکند؛ چرا که سر تا پا خود را به کسى سپرده ام که قدرتش بى انتها است و از حال بندگانش به خوبى آگاه است.

اين تعبير ضمنا دعاى مؤدبانه اى از اين مرد با ايمان بود كه در چنگال قومى زورمند و بی رحم گرفتار بود. این تقاضايى مؤدبانه از پيشگاه پروردگار بود كه در اين شرائط او را در كنف حمايت خويش قرار دهد. خداوند هم اين بنده مؤمن مجاهد را تنها نگذاشت و همچنان كه در آيه بعد آمده است: «خداوند او را از نقشه هاى شوم و سوء آنها نگه داشت …».[27]

تعبير به «سيئات ما مكروا» نشان مى دهد كه اجمالا توطئه هاى مختلفى بر ضد او چيدند. اما اين توطئه ها چه بود؟ قرآن سر بسته بيان كرده است. طبعا انواع مجازات ها و شكنجه ها و سرانجام قتل و اعدام بوده است، اما لطف الهى همه آنها را خنثى كرد.[28]

منتهی در اینجا یک نکته قابل توجه وجود دارد و آن اینکه آیا او توسط فرعون به صلیب کشیده و کشته شد یا خیر؟ در این رابطه دو نظر وجود دارد:

الف. وی موفق شده فرار کند و خدا او را از دست فرعونیان نجات بخشد. در برخی از تفاسیر آمده: او موفق شد از دست فرعونیان فرار کرده و به موسی (علیه السلام) پیوسته و از نیل بگذرد و یا قول «قتاده» نقل می کند که او می گويد: خداوند از زشتى نيرنگ ايشان، او را نگهداشته و نجات داده است. عده اى دیگر می گويند: فرعونيان تصميم به قتل او گرفته بودند اما وی به كوه فرار كرد، پس فرعون دو نفر را به دنبال او فرستاد؛ چون آنها وى را ديدند مشاهده كردند كه ايستاده و نماز مى خواند و حيوانات وحشى به دور او صف كشيده اند؛ لذا آن دو ترسيده و پا به فرار گذاشته و بازگشتند.[29]

ب. او به دست فرعون کشته شد. برخی از مفسرین معتقد هستند که نتیجه تفویض و توکل را که قرآن کریم از قول مؤمن آل فرعون نقل می کند،[30]حفظ ایمان مؤمن آل فرعون بود و نه حفظ جان او.[31] در بعضی دیگر از منابع از قول امام صادق (علیه السلام) نقل می کنند که آن حضرت فرمود: «مؤمن آل فرعون را قطعه قطعه کردند و خداوند او را از لغزش در ایمان حفظ کرد».[32]

مرقد مؤمن آل فرعون

از آنچه در مورد نحوه قتل او، یا احیانا فرار او از دست فرعونیان به دست آمده، نمی توان مطلبی در باره محل دفن وی به دست آورد، ضمن اینکه در هیچ یک از منابع تاریخی، روایی و تفسیری هم اشاره ای به این مطلب نشده است.

ویژگی های شخصیتی مؤمن آل فرعون

همه انسان های برجسته تاریخ بشری، داراى ويژگی ها و امتيازات خاصى بوده و هستند. انسان هایی که با بهره گیری از ویژگی های شخصیتی خاص، موفق شده اند تحولات بزرگی بیافرینند. ویژگی هایی مانند؛ وقت شناسی، اعتماد به نفس، سخت کوشی، ایمان حقیقی، تقوی و … را در وجود خود پرورش داده اند.

این افراد کسانی هستند که زیاد حرف نمی زنند، اما وقتی لب به سخن گفتن باز می کنند، حرف های بسیار مفید، منطقی و آگاهی بخش به زبان می آورند.

نمونه این را در برخورد مؤمن آل فرعون با فرعونیان می توان مشاهده کرد.

ویژگی های شخصیتی مؤمن آل فرعون از دیدگاه قرآن

مؤمن آل فرعون به خاطر تلاش براى حفظ جان حضرت موسی (علیه السلام) و نیز مخالفت با فرعون قدرتمند و ستمگر، در قرآن مورد ستایش قرار گرفته است. داستان اعتراض و ارشاد او در برابر فرعونیان، باشكوه و جلوه خاصى در 17 آیه از آیات قرآن کریم بیان شده است. برخی از ویژگی های او در قرآن کریم، عبارتند از:

  1. به موقع سکوت کردن و به موقع سخن گفتن: در قرآن کریم آمده است: «و مرد مؤمنى از آل فرعون كه ايمان خود را پنهان مى‏داشت، گفت: آيا مى‏خواهيد مردى را بكشيد به این دلیل كه مى‏گويد: پروردگار من «اللَّه» است، در حالى كه دلايل روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آورده است؟! اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت و اگر راستگو باشد، (لا اقل) بعضى از عذاب هايى را كه وعده مى‏دهد، به شما خواهد رسيد. خداوند كسى را كه اسراف كار و بسيار دروغگو است، هدايت نمى‏كند».[33]
  2. ایمان مخفیانه مؤمن آل فرعون: قرآن کریم می فرماید: «او از آل فرعون بود كه به موسى (علیه السلام) ایمان آورده بود، ولى به ظاهر ایمان خود را پنهان می نمود. وی فرعون را از اجراى دستور قتل موسى (علیه السلام) باز می داشت».[34]
  3. انذار و خیرخواهی: قرآن کریم در جای دیگری از زبان مؤمن آل فرعون می فرماید: «اى قوم! امروز ملک و سلطنت زمين مصر با شما است، ولی اگر قهر و انتقام خدا بر ما برسد، كيست كه بتواند ما را از آن نجات دهد …».[35]

قرآن کریم می فرماید: مؤمن آل فرعون در مقام رد فرعون، به قوم خود می گفت: «آن مرد با ايمان گفت: اى قوم من براى شما از روزى سخت؛ مانند روز سخت امت هاى گذشته مى‏ترسم». وی به فرعونیان می گفت: دشمنان شما؛ یعنی بنى اسرائیل در اقلیت بوده و محكوم هستند و هرگز قوم خود و مردم قبط را مورد خطر عقوبت قرار ندهند. ولی چون فرعون پند و نصیحت مؤمن آل فرعون را نپذیرفت، با قوم خود سخنانى می گفت، كه آنان را هم عقیده خود نماید.

  1. آشنا با تاریخ اقوام گذشته: قرآن کریم در این زمینه از زبان مؤمن آل فرعون که در مقام تهدید قومش می گفت، می فرماید: «مانند روزگار قوم نوح و عاد و ثمود و امت هاى بعد از اينان كه همه به كيفر كفر هلاک شدند و خدا هيچ اراده ظلم در حق بندگان نمى‏كند».[36]
  2. دارای اعتقاد راسخ به قیامت: قرآن کریم از زبان مؤمن آل فرعون می فرماید: «اى قوم، من براى شما از عذاب روز قيامت كه خلق از سختى آن به فرياد آيند، سخت بيمناک هستم».[37]
  3. اهل استدلال و برهان بودن در پذیرش دین خدا: «اينها همان كسانى هستند كه در آيات خدا بى‏هيچ حجت و برهانى به جدال و انكار برمى‏خيزند و اين كار، سخت خدا و رسول و اهل ايمان را به خشم و غضب مى‏آورد. آرى اينگونه خدا بر دل هر منكر ستمكارى مهر شقاوت مى‏زند».[38]
  4. معتقد به پیامبران و معجزات ایشان: قرآن کریم می فرماید: «شما كسانى هستيد كه پيش از اين نيز هنگامى كه يوسف با معجزات و ادله روشن به سوى شما آمد، دايم از آياتى كه برايتان آورد، در شک و تردید بمانديد و از وى اطاعت نكرديد تا آنكه يوسف از دنيا رفت. باز به دروغ گفتيد: ديگر خدا پس از يوسف هرگز رسولى نمى‏فرستد. آرى خداوند مردم ستمگر را به دلیل گمراهی آنها و اينكه در شک و ترديد هستند به حالت گمراهي شان وامی گذارد».[39]
  5. مُصلِحی که اسوه اصلاحگری بود: مؤمن آل فرعون یک مُصلِح کامل بود؛ چرا که در محیطی شرک آلود و طغیان زده و پر از ستم، و با وجود بر خورداری از مکنت و دارایی دنیوی به همه تعلقات و مظاهر دنیا پشت می کند و با تمام وجود ندای دفاع از پیامبر زمان را سر می دهد و با فریادی رسا و قاطع، سردمداران کفر را به ایمان فرا می خواند. او به بهانه دفاع از یک بی گناه وارد عرصه ای تبلیغی می شود و با بهره برداری مناسب از فرصت به دست آمده و توجه عموم، به بیان اندیشه های اصلاحی خود می پردازد. اندیشه هایی که شامل توحید، معاد و تشویق به ایمان و عمل صالح و غیره است.[40]
  6. زاهد و بی رغبت بودن به دنیا: همانطور که در پاراگراف قبل بیان شد؛ او با وجود بر خورداری از مکنت و دارایی دنیوی به همه تعلقات و مظاهر دنیا پشت کرد و با تمام وجود ندای دفاع از پیامبر زمان را سر داد و با فریادی رسا و قاطع، سردمداران کفر را به ایمان فرا خواند. قرآن کریم از زبان مؤمن آل فرعون می فرماید: «اى قوم اين زندگانى دنيا متاع ناچيزى بيش نيست و سراى آخرت منزلگاه ابدى است».[41]

ویژگی های شخصیتی مؤمن آل فرعون از دیدگاه روایات

مؤمن آل فرعون علاوه بر قرآن، در احادیث و روایات نیز مورد ستایش قرار گرفته است.

محمد بن ابى ليلى از پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نقل مى كند: صديقان (كسانى كه پيامبر زمان خود را مخلصانه تصديق كردند)، سه نفر بودند: على بن ابى طالب (علیهما السلام)، حبيب نجار[42] و مؤمن آل فرعون.[43]

يونس بن عمار (كه گويا لكه‏هاى پيسى در چهره‏اش پيدا شده بود)، می گويد: به امام صادق (عليه السّلام) عرض كردم: در باره آنچه در چهره من پيدا شده، مردم گمان می كنند كه خدا بنده‏اى را كه به او توجه دارد به آن مبتلا نمی كند. حضرت فرمود: به تحقيق مؤمن آل فرعون انگشتانش خشک و فلج بود و با دو دستش اشاره می كرد و می گفت: «اى قوم من از رسولان خدا پيروى كنيد».[44]

فلسفه لقب مؤمن آل فرعون

در باره فلسفه لقب مؤمن آٔل فرعون برای او باید گفت: با توجه به اینکه بر اساس برخی از گزارشات، وی از آٔل فرعون و پسر عمو یا پسر خاله فرعون بوده و مسئولیت حفاظت از خزائن و گنجینه‌های فرعون را بر عهده داشت، ظاهرا انتظار می رود مانند بقیه فرعونیان فردی بی ایمان و بدون اعتقاد به خدا و پیامبران و روز قیامت باشد. اما او در این محیط آلوده به کفر، به هیچ وجه هم عقیده با فرعونیان نبوده و به خدای واحد ایمان داشته است. شاید دلیل و فلسفه اصلی ملقب شدن او به «مومن آل فرعون»، همین باشد. لذا قرآن کریم از او به عنوان «مومن آل فرعون» یاد کرده و می فرماید: «در اين هنگام مردى با ايمان از آل فرعون كه ايمانش را پنهان مى‏داشت، به فرعونيان گفت: …».[45]

کسوت و پیشه مؤمن آل فرعون

در مورد شغل و حرفه مؤمن آل فرعون در برخی منابع آمده، ایشان خزانه دار حکومت فرعون بوده است.[46] بعضی نیز قائل هستند که شغل او نجاری بوده و او همان کسی است که تابوت (گهواره) حضرت موسی (علیه السلام) را برای مادر او ساخت تا وی را درون آن قرار داده و در رود نیل رها کند.[47]

اخلاق و صفات مؤمن آل فرعون

در باب اخلاق و صفات مؤمن آل فرعون بهترین بیان و منبع، قرآن کریم است. با نگاهی به آیات هفده گانه ای که در سوره مبارکه غافر در مورد او وراد شده، می توان برخی از صفات و اخلاقیات وی را به دست آورد. اینک با بررسی آیات قرآن کریم به صفات و خلق و خوی ایشان پرداخته می شود:

  1. عمق و قوت ایمان او به خدا و همچنین صداقت در ایمان.

اینکه خداوند تعالی او را در قرآن کریم به عنوان فردی دارای ایمان معرفی می کند، نشان از ایمان حقیقی یک انسان است. در بیانی از امام صادق (علیه السلام) آمده است که فرمود: «هنگامی که حضرت قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله) قیام می کند، هفده تن را از پشت کعبه زنده می نماید (به دنیا برمی گرداند) که عبارتند از: پنج تن از قوم موسی (علیه السلام) که به حق قضاوت کرده و (با عدالت رفتار می کردند[48])، هفت تن از اصحاب کهف، یوشع وصی موسی، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری و مالک اشتر.[49]

  1. تقیه.

قرآن کریم در این باره می فرماید: «در این هنگام مردى با ایمان از آل فرعون که ایمانش را «پنهان» مى‏داشت به فرعونیان گفت: …».[50]

  1. هدایت گری.

قرآن کریم در این رابطه از زبان وی می فرماید: «اى قوم امروز ملک و سلطنت زمین مصر با شما است، لیکن اگر قهر و انتقام خدا بر ما برسد، کیست که بتواند ما را از آن نجات دهد …».[51] در ادامه قرآن کریم می فرماید: «آن مرد با ایمان گفت: اى قوم! من براى شما از روزى سخت؛ مانند روز سخت امت هاى گذشته مى‏ترسم» * «مانند روزگار قوم نوح و عاد و ثمود و امتهاى بعد از اینان که همه به کیفر کفر هلاک شدند و خدا هیچ اراده ظلم در حق بندگان نمى‏کند» * «اى قوم، من براى شما از عذاب روز قیامت که خلق از سختى آن به فریاد آیند سخت بیمناکم» * «همان روزى که از عذاب آن به هر سو بگریزید و هیچ از قهر خدا پناهى نیایید و هر که را خدا بخاطر اعمال ناشایستش گمراه نماید دیگر براى او راهى نیست» * «شما کسانى هستید که پیش از این نیز هنگامى که یوسف با معجزات و ادله روشن به سوى شما آمد دایم از آیاتى که برایتان آورد در شک و ریب بماندید و از وى اطاعت نکردید تا آنکه یوسف از دنیا برفت و باز به دروغ گفتید که دیگر خدا پس از یوسف هرگز رسولى نمى‏فرستد. آرى خداوند مردم ستمگر را بخاطر گمراهیشان و اینکه در شک و تردیدند به حالت گمراهیشان وامیگذارد» * «اینها همان کسانى هستند که در آیات خدا بى‏هیچ حجت و برهانى به جدال و انکار برمى‏خیزند و این کار، سخت خدا و رسول و اهل ایمان را به خشم و غضب مى‏آورد. آرى اینگونه خدا بر دل هر منکر ستمکارى مهر شقاوت مى‏زند».[52]

  1. حکمت و باهوشی در روش هدایت قوم.

او برای اینکه هدایت را در قوم خودش جریان داده و در عین حال از خطر کشته شدن هم مصون بماند، ابتدا احتمال دروغگو بودن حضرت موسی (علیه السلام) را مطرح نموده، سپس از او به صورت تلویحی دفاع می کند. قرآن کریم در این باره می فرماید: «و مرد مؤمنى از آل فرعون که ایمان خود را پنهان مى‏داشتف گفت: «آیا مى‏خواهید مردى را بکشید؛ به این دلیل که مى‏گوید: پروردگار من «اللَّه» است، در حالى که دلایل روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آورده است؟! اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت و اگر راستگو باشد، (لا اقل) بعضى از عذاب هایى را که وعده مى‏دهد به شما خواهد رسید. خداوند کسى را که اسرافکار و بسیار دروغگو است، هدایت نمى‏کند».[53]

  1. دلسوز و ناصح بودن.

قرآن کریم در این رابطه می فرماید: «آن مرد باایمان گفت: اى قوم من! من بر شما از روزى همانند روز (عذاب) اقوام پیشین بیمناکم!» * «اى قوم من! من بر شما از روزى که مردم یکدیگر را صدا مى‏زنند (و از هم یارى مى‏طلبند و صدایشان به جایى نمى‏رسد) بیمناکم!» * «همان روزى که روى مى‏گردانید و فرار مى‏کنید امّا هیچ پناهگاهى در برابر عذاب خداوند براى شما نیست و هر کس را خداوند (بخاطر اعمالش) گمراه سازد، هدایت‏کننده‏اى براى او نیست».[54]

  1. شجاعت و جرأت.

مؤمن آل فرعون بعد از آنکه از طریق تقیه و پنهان کردن ایمان خود و کنایه گویی نتوانست در فرعون و یارانش تأثیر گذار باشد و نیز بعد از آنکه متوجه شد آنها قصد کشتن حضرت موسی (علیه السلام) را دارند، دست از تقیه کشید و ایمان خود را آشکار و مبارزه خود را علنی نمود. این در حالی بود که آنها جمعیتی فراوان و دارای قدرت و سلطنت بوده و در مقابل، او تنهای تنها بود. قرآن کریم در این رابطه از زبان وی می فرماید: «اى قوم من! چرا من شما را به سوى نجات دعوت مى‏کنم، امّا شما مرا به سوى آتش فرا مى‏خوانید؟!» * «مرا دعوت مى‏کنید که به خداوند یگانه کافر شوم و همتایى که به آن علم ندارم، براى او قرار دهم؟ در حالى که من شما را به سوى خداوند عزیز غفّار دعوت مى‏کنم!» * «قطعاً آنچه مرا به سوى آن مى‏خوانید، نه دعوت (و حاکمیتى) در دنیا دارد و نه در آخرت. و تنها بازگشت ما در قیامت به سوى خدا است و مسرفان اهل آتشند!» * «و به زودى آنچه را به شما مى‏گویم، به خاطر خواهید آورد! من کار خود را به خدا وامی گذارم که خداوند نسبت به بندگانش بینا است!»[55]

  1. امر به معروف و نهی از منکر.

از مجموعه آیاتی که سوره مبارکه غافر در باره مؤمن آل فرعون وارد شده است این نکته؛ یعنی آمر به معروف و ناهی از منکر بودن او به طور واضح قابل دیرافت است.

  1. اهل احتجاج و دارای قدرت استدلال.

قرآن کریم در این باره از قول او دلایل متعددی بیان می دارد؛ از جمله اینکه: «اى قوم من! امروز حکومت از آن شما است و در این سرزمین پیروز (غالب) هستید، اگر عذاب خدا به سراغ ما آید، چه کسى ما را یارى خواهد کرد؟! …» * «آن مرد باایمان گفت: «اى قوم من! من بر شما از روزى همانند روز (عذاب) اقوام پیشین بیمناکم»[56] و … .

  1. واگذار کردن امور به خداوند.

قرآن کریم در این مورد از قول او می فرماید: «و به زودى آنچه را به شما مى‏گویم، به خاطر خواهید آورد! من کار خود را به خدا واگذار می کنم که خداوند نسبت به بندگانش بینا است!».[57]

ابتلائات و امتحانات مؤمن آل فرعون

در اینکه آزمایش ها و امتحانات خداوند از انسان یک سنت ثابت و استثناء ناپذیر الهی است و پروردگار عالم همه انسان‌ها را در همه زمان‌ها می‏آزماید، شکی نیست.

خداوند قادر در قرآن کریم می فرماید: «ما آنان را به حسنات، رفاه، سیئات و رنج آزمودیم. گاه به آنان نعمت دادیم، شاید شکرگزاری کنند و گاه نعمت را از آنان گرفتیم، شاید از صابران باشند».[58]

در این میان اولیای الهی نه سختی ها، تنگناهای زندگی، فقدان و فقر و نداری، آنان را اندوهگین می کند و نه راحتی، خوشی و ثروت و دارایی، آنان را فرحناک می سازد؛ زیرا هر دو عرصه را بستر آزمون الهی می دانند.[59]

مؤمن آل فرعون از جمله انسان هایی است که در همه این عرصه ها پیروز و سربلند از بوته امتحان خارج شد و به وظائف خود به نحوه ای عالی عمل کرد.

آزمایش مؤمن آل فرعون

‏شاید بتوان گفت برجسته ترین امتحان مؤمن آل فرعون، حفظ ایمان و اعتقاد خویش به خدای سبحان بوده است. او بنابر فرموده قرآن در ابتدا ایمان خود را از فرعون و فرعونیان کتمان می کرد[60] و بعد از ظهور حضرت موسی (علیه السلام) آرام آرام به آشکار نمودن ایمانش اقدام نمود. او تا آنجا که ممکن بود تقیه کرده و ایمان خود را به صورت مخفی و حفظ نمود. اما آرام آرام وضعیت به صورتی درآمد که تقیه کردن دیگر به صلاح نبود. این مطلب آغاز یک امتحان و ابتلای بزرگ برای مؤمن آل فرعون بود. به عنوان مثال در گزارشی که برخی از فرعونیان مبنی بر خداپرست بودن او به فرعون دادند، وی جواب بسیار زیبایی از روی تقیه و توریه به فرعون داد و جان خود را نجات داد.

اصل این قصه چنین نقل شده است: امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «بدگویان و خبرچینان، جریان ایمان حزقیل را به فرعون رساندند. فرعون گفت: او پسر عمو و جانشین من است. اگر چنین حرفی بزند و به خدای موسی (علیه السلام) ایمان بیاورد، مستحق عذاب شدیدی است. اما اگر به من دروغ گفته باشید، شما را به شدیدترین نوعی عذاب می‌کنم. حزقیل را نزد فرعون آوردند و به او گفتند: آیا تو به خدایی فرعون کافر نشده ای و آن را انکار نمی کنی؟! حزقیل به فرعون گفت: « آیا تا به حال از من دروغ شنیده ای؟ گفت: نه. حزقیل گفت: از اینها بپرس خدایشان کیست. فرعون پرسید: خدای شما کیست؟ گفتند: فرعون. حزقیل گفت: بپرس روزی‌دهنده آنها کیست. گفتند: فرعون. حزقیل گفت: ای فرعون، تو و هر کس را که در اینجا حضور دارد، شاهد می‌گیرم که پروردگار آنها پروردگار من، خالق آنها خالق من و رازق آنها رازق من است. من هیچ پروردگار و خالق و رازقی جز پروردگار و خالق و رازق آنها ندارم و از هر پروردگار دیگری تبّری و بیزاری می جویم. (البته روشن است که منظور حزقیل از پروردگار، خالق و رازق؛ همان «الله» بود).

فرعون که این حرف ها را از حزقیل شنید، مقصودش را نفهمید و خیال کرد که می گوید تو پرورگار من هستی؛ لذا دستور داد سعایت کنندگان کافر را اعدام کردند.[61]

در اینجا باید گفت مهمترین بخش امتحان و ابتلای مؤمن آل فرعون هنگامی است که وضعیت به گونه ای شد که دیگر کتمان کردن ایمان برایش مصلحت نبود. پس ایمان خود را آشکار ساخته و خط توحیدى خویش را از خط شرک آلود آن قوم جدا کرد و یک تنه با منطق گویای خود در برابر همه آنها ایستاد و گفت: «من تمام کارهاى خود را به خداوند یگانه و یکتا واگذار مى کنم که او نسبت به بندگانش بینا است».[62]

او در این بخش از سخنان خود، ضمن اینکه دست از افکار و عقاید حقه خود برنمی دارد، به قومش اشاره کرده و می گفت: «ای قوم، مرا اطاعت کنید تا شما را به راه رشد و کمال هدایت کنم».[63] امام صادق علیه السلام می فرماید: «به خدا قسم که او را تکه تکه کردند و لکن خداوند او را از این که در دینش بلغزد حفظ و نگاه داشت».[64]

آثار و اقدامات مؤمن آل فرعون

اولیای خدا، وظیفه خود می دانند در هر موقعیت زمانی و مکانی، رسالت خود را برای حفاظت و نگهبانی از اعتقادات دینی ایفا کنند. آنچه از منابع در باره اقدامات مؤمن آل فرعون به دست می آید را می توان در راستای حفظ دین خود و ترغیب و تشویق دیگران به توحید و خداشناسی خلاصه کرد.

مؤمن آل فرعون آثار و اقدامات بسیاری داشته که در جای خود به آنها اشاره می شود.

شیوه های تبلیغی مؤمن آل فرعون

یکی از اقدامات مؤمن آل فرعون در راستای ایمان خود به خداوند و برای اجرای دستورات الهی؛ شیوه های تبلیغی او است. از جمله روش های او می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

  1. فعالیت پنهانی برای دعوت افراد به حق و حقیقت. قرآن کریم در برخی آیات به این نکته اشاره دارد.[65]
  2. بیان منطقی مطالب و ایراد استدلال برای فرعونیان. وی برای بیان مطالب حق خود از روش منطقی و بیان استدلال و برهان کمک می گرفت.[66]
  3. خیر خواهی و دلسوزی. او در روش تبلیغ دینی خود به شدت برای مخاطبان خود دلسوز و برای آنها خیر خواهی می کرد.[67]
  4. تبلیغ در مراحل متعدد. وی برای هدایت افراد، دست به تبلیغ در مراحل متعدد می زد.[68]
  5. همراهی و مدارا با مخاطبان[69] و همچنین تشویق و ترغیب به یافتن راه رشد. از جمله روش های تبلیغی مؤمن آل فرعون ابتدا مماشات و همراهی کردن با مخاطب و سپس تشویق افراد به پذیرفتن حق بوده است.[70]

مؤمن آل فرعون و انذار قوم

از جمله اقدامات مؤمن آل فرعون، انذار همراه با یادآوری قوم خود بود. قرآن کریم در این رابطه طی چند آیه از زبان وی می فرماید:

  1. «و مرد مؤمنى از آل فرعون كه ايمان خود را پنهان مى‏داشت گفت: «آيا مى‏خواهيد مردى را بكشيد باین دلیل كه مى‏گويد: پروردگار من «اللَّه» است، در حالى كه دلايل روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آورده است؟! …».[71]
  2. «آن مرد باايمان گفت: «اى قوم من! من بر شما از روزى همانند روز (عذاب) اقوام پيشين بيمناک هستم!».[72]
  3. «و از عادتى همچون عادت قوم نوح و عاد و ثمود و كسانى كه بعد از آنان بودند (از شرک و كفر و طغيان) مى‏ترسم و خداوند ظلم و ستمى بر بندگانش نمى‏خواهد».[73]
  4. «اى قوم من! من بر شما از روزى كه مردم يكديگر را صدا مى‏زنند (و از هم يارى مى‏طلبند و صدايشان به جايى نمى‏رسد) بيمناك هستم!».[74]
  5. «همان روزى كه در آن روى مى‏گردانيد و فرار مى‏كنيد، امّا هيچ پناه گاهى در برابر عذاب خداوند براى شما نيست و هر كس را خداوند (به دلیل اعمالش) گمراه سازد، هدايت‏كننده‏اى براى او نيست!».[75]
  6. «پيش از اين يوسف دلايل روشن براى شما آورد، ولى شما هم چنان در آنچه او براى شما آورده بود، ترديد داشتيد. تا زمانى كه از دنيا رفت، گفتيد: هرگز خداوند بعد از او پيامبرى مبعوث نخواهد كرد! اين گونه خداوند هر اسراف كار ترديدكننده‏اى را گمراه مى‏سازد!».[76]

همان گونه که در این آیات آمده است، یکی از اقدامات ارزشمند مؤمن آل فرعون انذار و ترساندن مخاطبان خود از روز قیامت و عذاب الهی است. وی در این اقدام با یاد آوری عذاب الهی و همچنن با تذکر برخی جریان های تاریخی؛ مانند استدلال های حضرت یوسف (علیه السلام) به انذار و ترساندن قوم خود و هدایت آنها می پرداخته است.

تقیه مهم ترین اقدام مؤمن آل فرعون

شاید بتوان تقیه را مهم ترین اقدام مؤمن آل فرعون برای مبارزه در راه خدا را ذکر کرد. «تقیه» یا «کتمان عقیده باطنی» بر خلاف آنچه بعضی می پندارند به معنی ضعف و ترس و محافظه کاری نیست، بلکه غالبا به عنوان یک وسیله مؤثر برای مبارزه با زورمندان و جباران و ظالمان مورد استفاده قرار می گیرد، کشف اسرار دشمن جز از طریق افرادی که از روش تقیه استفاده می کنند، ممکن نیست. ضربات غافلگیرانه بر پیکره دشمن جز از طریق تقیه و کتمان نقشه ها و طرح های مبارزه صورت نمی گیرد. مؤمن آل فرعون نیز تقیه اش برای خدمت به آئین موسی (علیه السلام) و دفاع از حیات او در لحظات سخت و بحرانی بود.[77]

در قرآن کریم آمده است: «و مرد مؤمنى از آل فرعون كه ایمان خود را پنهان مى‏داشت …».[78] در این آیه تصریح شده که او ایمان خود را پنهان می کرد. این نشان می دهد که او در کارهای روزمره با فرعون هماهنگی می کرد تا متوجه ایمان قلبی او نباشند. بنا بر این کار او مصداق واضحی از تقیه بوده است.

به هر حال هفت آیه[79] در مورد مؤمن آل فرعون آمده که روش تقیه کردن را به انسان می آموزد و بیان می کند که او چگونه روشمندانه عمل کرد و موجب شد که جلوی قتل موسی (علیه السلام) گرفته شود.

او ابتدا به سراغ دفع ضرر محتمل می رود. اگر ضرر محتمل مهم باشد، همه عقلاء دفع آن را لازم می دانند. مثلا اگر کسی بداند در فلان مسیر گروهی تکفیری او را گرفته به قتل می رسانند. همه می دانند که نباید از این مسیر عبور کرد. مؤمن آل فرعون هم به همین قاعده عقلیه متوسل شد و در مورد حضرت موسی (علیه السلام) گفت: اگر او دروغ بگوید، دروغش برای خودش است، ولی اگر راست بگوید، عذاب سنگینی دامان شما را می گیرد. بنا بر این در دفع ضرر محتمل احتیاط کنید.

مؤمن آل فرعون در مقام تقیه، نمی گوید که موسی راست می گوید، بلکه دو احتمال می دهد که عقلانی است و برای عقلاء قابل قبول می باشد. پس او با این عبارت می فهماند که در کلمات موسی (علیه السلام) شک دارد و این عمل، مصداق تقیه است.

سپس در آیه بعد از راه دیگری وارد شده می گوید: «شما الآن غرق نعمت هستید، نکند کاری کنید که این نعمت ها از شما گرفته شود …».[80]

او در این آیه به حفظ منافع و نعمت ها اشاره می کند (نه دفع ضرر محتمل) و حتی خودش را هم جزء آنها قرار داده با گفتن جمله «فَمَنْ ینْصُرُنا»؛ «چه کسی ما را یاری می کند؟» و «إِنْ جاءَنا»؛ «اگر عذاب خدا به سراغ ما بیاید؟» این مطلب را اعلام می کند.

در بخش دوم آیه نشان می دهد که این کلمات در فرعون اثری نکرده است؛ زیرا او در پاسخ گفت: موسی باید به قتل برسد و کسی نباید خلاف حرف من عمل کند.

با این حال مؤمن آل فرعون در پنج آیه دیگر،[81] پنج مرحله دیگر را طی کرد تا موفق شد.

از مجموع این آیات استفاده می شود که کلام او مؤثر واقع شده؛ زیرا در چند آیه دیگر آمده است: «فرعون گفت: اى هامان! براى من بناى مرتفعى بساز، شايد به وسايلى دست يابم»؛ «وسايل (صعود به) آسمان ها تا از خداى موسى آگاه شوم، هر چند گمان مى‏كنم او دروغگو باشد! …».[82]

این آیات نشان می دهد که تقیه مؤثر واقع شد و فرعون از کشتن حضرت موسی (علیه السلام) صرف نظر کرد و در نتیجه می گوید: که باید به سراغ خدای موسی بروم تا ببینیم حرف حسابش چیست؟[83]

لیست اقدامات مؤمن آل فرعون

اقدامات مؤمن آل فرعون عبارتند از:

  1. فعالیت پنهانی برای دعوت.[84]
  2. بیان منطقی مطالب و ایراد استدلال برای آنها.[85]
  3. انذار همراه با یادآوری تاریخ انبیاء گذشته، خیر خواهی و دلسوزی.[86]
  4. همراهی و مدارا با مخاطبان.[87]
  5. تشویق و ترغیب به یافتن راه رشد[88] و ورود به بهشت.[89]

موافقان و مخالفان مؤمن آل فرعون

با توجه به اینکه مؤمن آل فرعون دارای دو دوره برجسته؛ (الف. در زمان تقیه و قبل از اظهار ایمان. ب. بعد از اظهار ایمان تا زمان به شهادت رسیدن که بسیار دوره کوتاهی بوده است)، در زندگی خود می باشد، در هر دوره ای جایگاه خود را در رابطه با موافقان و مخالفان داشته است.

این یک امر طبیعی است که قبل از اظهار ایمان او به دلیل عدم اطلاع از افکار و عقاید وی، موافقان فراوانی داشته باشد. به عنوان مثال شخص فرعون و هم کیشان او از موافقان او بوده اند و وی را مورد احترام قرار می داده اند. اما بعد از اظهار ایمان، فرعون و همه همفکران و هم کیشان او از جمله مخالفان او گردیدند. به طور کلی می توان گفت: تمامی کسانی که در زمان او و در طول تاریخ مؤید افکار و عقاید وی بوده و هستند، از زمره موافقان و تمامی کسانی که در زمان او و در طول تاریخ مخالف افکار و عقاید وی بوده و هستند، از زمره مخالفان وی به حساب می آیند.

از زمره برجسته ترین موافقان وی می توان به حضرت موسی (علیه السلام)، آسیه بنت مزاحم؛ همسر فرعون و همسر و فرزندان او اشاره کرد.

در بین کسانی که از مخالفان وی به حساب می آیند، می توان به شخص فرعون، هامان و کسانی که سعایت او را نزد فرعون می نمودند تا موجب قتل او شوند، اشاره کرد.[90]

میراث مؤمن آل فرعون

با توجه به اینکه بعد از آشکار شدن اعتقاد مؤمن آل فرعون، دستور قتل وی از طرف فرعون صادر شد و به شهادت رسید، به نظر می رسد چیزی از او به عنوان میراث باقی نمانده باشد. ولی شاید بتوان گفت بهترین میراثی که از او به همه انسان ها چه در زمان خودش و چه بعد از او به ارث رسیده است، درس هایی است که به بشریت داده و به عنوان الگو برای همگان قرار گرفته است. از جمله آن درس ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

  1. درس اول؛ اینکه در بیان حقیقت از تنهایی و بی یاور بودن نباید ترسید، حتی اگر طرف مقابل طاغوت جباری مانند فرعون باشد. امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در گفتاری پر محتوا می فرماید: «ای مردم در طریق هدایت از کمی نفرات هرگز وحشت نکنید …».[91]
  2. درس دوم؛ روش تقیه کردن در هنگام خفقان است. تاریخ زندگی این مرد شجاع و هوشیار نشان می دهد که همیشه باید حرکات طرفداران حق حساب شده باشد، گاه باید ایمان را اظهار نموده، فریاد کشید، گاه باید برای هدف های «کوتاه مدت» و «دراز مدت» ایمان را مکتوم داشت. تقیه چیزی جز این نیست که انسان به خاطر هدف های مقدسش اعتقاد خود را در مقطع خاصی مکتوم دارد. همان گونه که مجهز بودن به سلاح ظاهری برای در هم کوبیدن دشمن لازم است سلاح برنده منطق نیز ضروری است که تأثیرش از سلاح ظاهر به مراتب بیشتر است. لذا کاری را که مؤمن آل فرعون با منطق خود انجام داد در آن شرائط خاص از هیچ سلاحی ساخته نبود.[92]
  3. در س سوم دفاع از حق و پیامبر بر حق خدا، یعنی حضرت موسی (علیه السلام) و در آخر گذاشتن جان بر سر ادای وظیفه دینی و انسانی خود بود.

کتابنامه مقاله مؤمن آل فرعون

  1. قرآن کریم.
  2. ابن اثیر جزری، علی بن محمد؛ الکامل فی التاریخ؛ بیروت، دار صادر، 1385 ق.
  3. ابن حبيب بغدادی، محمد بن حبيب؛ المحبر؛ تحقيق: شتيتر، ايلزة ليختن؛ دار الآفاق الجديدة، بيروت، بی تا.
  4. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على؛ متشابه القرآن و مختلفه؛ دار بيدار للنشر، چاپ اول، قم، 1369 ق.
  5. ابن طاووس، على بن موسى‏؛ الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف؛ محقق / مصحح: عاشور، على؛ ‏خيام، چاپ اول، ايران، قم، 1400 ق.
  6. آل غازى، ملاحويش؛ بيان المعانى؛ مطبعة الترقى، چاپ اول، دمشق، 1382 ق.
  7. برقى، احمد بن محمد؛ المحاسن؛ محقق / مصحح: محدث، جلال الدين؛ دار الكتب الإسلامية، چاپ دوم، قم، 1371 ق
  8. جزایری، نعمت الله بن عبد الله؛ النور المبين في قصص الأنبياء و المرسلين؛ ناشر: آيت الله مرعشى‏، چاپ اول، قم‏، 1404 ق‏.
  9. جزائرى، نعمت الله بن عبد الله؛‏ داستان پيامبران يا قصه‏هاي قرآن از آدم تا خاتم؛ ترجمه: عزيزى، يوسف؛ انتشارات هاد، چاپ اول، تهران، 1380 ش.
  10. سایت مدرسه فقاهت.
  11. سایت ویکی فقه.
  12. سید رضى، محمد بن حسين؛ نهج البلاغة؛ محقق / مصحح: صالح، صبحي‏؛ هجرت‏، چاپ اول، قم، 1414 ق.
  13. شيبانى، محمد بن حسن؛ نهج البيان عن كشف معانى القرآن؛ تحقيق: درگاهی، حسين؛ بنياد دايرة المعارف اسلامى، چاپ اول، تهران، 1413 ق.
  14. صدوق، محمد بن على؛ امالی؛ چاپ پنجم، اعلمى، بيروت، 1400 ق / 1362 ش.‏
  15. صدوق، محمد بن على؛ خصال؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر؛ جامعه مدرسين‏ حوزه علمیه قم، چاپ اول‏، قم، ‏‏1362 ش.‏ ‏
  16. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417 ق.
  17. طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن؛ تحقیق: با مقدمه بلاغى، محمد جواد؛ ‏ناصر خسرو، چاپ سوم، تهران، 1372 ش.‏
  18. طبرى، محمد بن جرير‏؛ دلائل الإمامة؛ محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة؛ بعثت، چاپ اول، ايران، قم، 1413 ق.
  19. عياشى، محمد بن مسعود؛ كتاب التفسير؛ تحقيق: رسولى محلاتی، سيد هاشم؛ چاپخانه علميه، تهران، 1380 ق.
  20. قمى، على بن ابراهیم؛ تفسیر القمی؛ محقق / مصحح: موسوى جزائرى، طیب؛ دار الكتاب، چاپ سوم، قم، 1404 ق.
  21. كلينى، محمد بن يعقوب؛ کافی؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم‏، ‏تهران، 1407 ق.
  22. كوفى، فرات بن ابراهيم‏؛ تفسیر فرات الکوفی؛ محقق / مصحح: كاظم، محمد؛ مؤسسة الطبع و النشر في وزارة الإرشاد الإسلامي‏، چاپ اول، تهران، 1410 ق.
  23. مجلسى، محمد باقر؛ بحار الأنوار؛ محقق / مصحح: جمعى از محققان؛ دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، بيروت، 1403 ق.‏
  24. مکارم شيرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، تهران، 1374 ش.

[1]. مکارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۰، ص ۸۷.

[2]. مؤمن (غافر)، ۲۸ – ۴۵.

[3]. غافر (مؤمن)، 28.

[4]. مکارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۰، ص ۸۷.

[5]. ابن حبيب بغدادی، محمد بن حبيب، المحبر، تحقيق: شتيتر، ايلزة ليختن، ص 388.

[6]. ابن حبيب بغدادی، محمد بن حبيب، المحبر، تحقيق: شتيتر، ايلزة ليختن، ص 388.

[7]. كوفى، فرات بن ابراهيم‏، تفسیر فرات الکوفی، محقق / مصحح: كاظم، محمد، ص 445؛ صدوق، محمد بن على، خصال، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 1، ص 206.‏ ‏

[8]. ابن جوزى، عبد الرحمن بن على، المنتظم، تحقيق: عبد القادر عطا، محمد و عبد القادر عطا، مصطفى، ج 1، ص 348.

[9]. قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي، محقق / مصحح: موسوى جزائرى، طيّب، ج 2، ص 270.

[10].  طبرى، محمد بن جرير، تاريخ طبری، ترجمه: پاينده، ابوالقاسم، ج 2، ص 787.

[11]. ابن حبيب بغدادی، محمد بن حبيب، المحبر، تحقيق: شتيتر، ايلزة ليختن، ص 388.

[12]. همان.

[13]. قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، تحقيق: موسوى جزايری، سيد طيب، ج 2، ص 348؛ صدوق، محمد بن على، امالی، ص 476.

[14]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 182؛ ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، متشابه القرآن و مختلفه، ج 2، ص 61؛ ابن طاووس، على بن موسى‏، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف‏، محقق / مصحح: عاشور، على، ج 1، ص 69.

[15]. غافر (مؤمن)، 28.

[16]. فرقان، 74؛ «والذین یقولون رَبَنَا هَبْ لَنَا مِنْ اَزْوَاجِنَا وَ ذُرِيَتِنَا قُرَةَ اَعْينُ‏ٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَقِينَ إِمَامًا».

[17]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان، ج 13، ص 163.

[18]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان، ج 13، ص 163.

[19]. طبرى، محمد بن جرير‏، دلائل الإمامة، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، ص 484.

[20]. (قصص راوندى) با استناد به امام باقر (ع) مى‏نويسد: در ميان بنى اسرائيل عابدى به نام جريح بود كه در صومعه خود به عبادت مشغول بود، مادرش به نزد او آمد و او را فرا خواند، امّا عابد جواب او را نداد و مادرش بازگشت، مجددا بار ديگر به نزد او آمد و او را صدا زد، امّا باز هم جواب او را نداد و او بازگشت و گفت: از خدا مى‏خواهم كه نزد بنى اسرائيل رسوا شوى. چون فرداى آن روز فرا رسيد، زن فاحشه‏اى به كنار صومعه آمد و آنجا ادّعا كرد فرزند او از آن جريح است. پس ميان بنى اسرائيل شايع شد و همه مى‏گفتند: كسى كه مردم را از جهت زنا سرزنش مى‏كرد، خودش مرتكب زنا شده! آنگاه پادشاه فرمان داد او را اعدام كنند، پس مادرش در حالى كه به صورت خود سيلى مى‏زد با نگرانى و دلهره بر او وارد شد و به او گفت: آرام بگير، اينها از نفرين منست، وقتى مردم آن سخنان را شنيدند، گفتند: ماجرا چيست؟ مادر عابد گفت: آن كودك را حاضر كنيد و از او بپرسيد: پدرت كيست؟ كودك گفت: فلان چوپان از قبيله فلان، و به اين ترتيب دروغ آن زن آشكار شد و جريح از آن پس عهد كرد، هرگز با حكم مادرش مخالفت نكند و كمر به خدمت او ببندد؛ جزایری، النور المبين في قصص الأنبياء و المرسلين، ص 460‏.

[21]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج11، ص 168؛ آل غازى، ملاحويش، بيان المعانى، ج 3، ص 199.

[22]. شيبانى، محمد بن حسن، نهج البيان عن كشف معانى القرآن، تحقيق: درگاهی، حسين، ج 3، ص 119.

[23]. غافر، 28.

[24]. غافر، 42.

[25]. همان، 43.

[26]. همان، 44.

[27]. همان، 45.

[28]. مکارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۰، ص 113.

[29]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقیق: با مقدمه بلاغى، محمد جواد، ج 8، ص 818.‏

[30]. غافر، 44.

[31]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج11، ص 513.

[32]. قمى، على بن ابراهیم‏، تفسیر القمی، محقق / مصحح: موسوى جزائرى، طیب، ج 2، ص 258؛ برقى، احمد بن محمد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين، ج 1، ص 219. ‏

[33]. غافر، 28.

[34].همان.

[35]. همان، 29.

[36]. همان، 31.

[37]. همان، 32.

[38]. همان، 35.

[39]. همان، 34.

[40]. همان، 28 – 34.

[41]. همان، 39.

[42]. حبيب نجار همان مؤمن آل يس است كه در انطاكيه اول بار به فرستادگان شمعون الصفا وصى عيسى كه رتبه پيغمبرى داشتند ايمان آورد در تفسير كاشفى می گويد جيب نجار در بيابان چوپانى گوسفندان مى‏كرد كه رسولان به او برخوردند از آنها پرسيد براى چه آمديد؟ گفتند: براى دعوت گمراهان به خداپرستى، از آنها دليل خواست، پسر بيمار او را شفا دادند و به آنها ايمان آورد و او را صاحب يس خوانند، صدوق، خصال، ترجمه كمره‏اى‏، محمد باقر، ج 1، ص 174، ناشر: انتشارات كتابچى‏، چاپ اول، تهران، 1377 ش‏‏.

[43]. صدوق، محمد بن على، خصال، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 1، ص 184.

[44]. كلينى، محمد بن يعقوب، کافی، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج 2، ص 259.

[45]. غافر، 28.

[46]. قمى، على بن ابراهیم‏، تفسیر القمی، محقق / مصحح: موسوى جزائرى، طیب، ج 2، ص 137.

[47]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان، ج 13، ص 163.

[48]. اعراف، 7.

[49]. عياشى، محمد بن مسعود، كتاب التفسير، تحقيق: رسولى محلاتی، سيد هاشم، ج 2، ص 32.

[50]. غافر، 28.

[51]. همان، 29.

[52]. همان، 30 – 35.

[53]. همان، 28.

[54]. همان، 30، 32 و  33.

[55]. همان، 41 – 44.

[56]. همان، 29 و 30.

[57]. همان، 44.

[58]. اعراف، 168.

[59]. «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ …»، «اين به آن دلیل است كه براى آنچه از دست داده ايد، تأسف نخوريد و به آنچه به شما داده است، دلبسته و شادمان نباشيد»، حدید، 23.

[60]. غافر، 28.

[61]. طبرسى‏، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 370‏.‏

[62]. غافر، 44.

[63]. همان، 38.

[64]. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق / مصحح: موسوى جزائرى، طیب، ج 2، ص 257. ‏

[65]. غافر، 28 – 45.

[66]. همان، 28 و 29 و 43.

[67]. همان، 30 – 35.

[68]. همان، 38 – 46.

[69]. همان، 28.

[70]. همان، 38.

[71]. غافر، 28.

[72]. همان، 30.

[73]. همان، 31.

[74]. همان، 32.

[75]. همان، 33.

[76]. همان، 34.

[77]. مکارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 20، ص 88.

[78]. غافر، 28.

[79]. همان، 28 – 34.

[80]. همان، 29.

[81]. همان، 30 – 34.

[82]. همان، 36 و 37.

[83]. برگرفته از سایت مدرسه فقاهت.

[84]. غافر، 28 – 45.

[85]. همان، 28 و 29 و 43.

[86]. همان، 30 – 35.

[87]. همان، 28.

[88]. همان، 38.

[89]. همان، 40؛ بر گرفته از سایت ویکی فقه.

[90]. طبرسى‏، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 370‏.‏

[91]. سید رضى، محمد بن حسين‏، نهج البلاغة، محقق / مصحح: صالح، صبحي‏، ص 319، خطبه 201.

[92]. غافر، 28؛ برگرفته از مکارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۰، ص 116.