کپی شد
لغات مترادف و معادل تهمت
در کتابهای لغت، واژه هایی به عنوان مترادف و معادل تهمت ذکر شده است.
الف. واژه های مترادف تهمت:
- «افتراء». مأخوذ از تازی؛ نسبت دروغ و کذب دادن به کسی است. تهمت و اسناد خیانت. هر چیز ناحق و برخلاف واقع. در تلفظ فارسی همزه ٔ آن ساقط شده است.[1]
- «بهتان». تهمت، افترا، افک.[2]
- «اَنْگ». انگ زدن؛ یعنی ادعای واهی کردن بر علیه کسی، زمینه سازی کردن و دسیسه برای بدنام کردن کسی است.[3]
ب. واژه های معادل تهمت:
- «افک، اَفْک، اَفَک، اُفوک». دروغ گفتن، دروغ بستن. برگردانیدن کسی را از چیزی، یا برگردانیدن رأی او را.[4] همچنین به معنای وارونه کردن، دروغ و بهتان آمده است.[5]
برخی آن را دروغ فاحش و قبیح؛ مانند دروغ بر خدا، رسول خدا، قرآن و قذف زنان محصنه دانسته اند.[6]
- «رمی». به معنای پرتاب کردن و اتهام است.[7] در صورتی که به دروغ باشد و بر آن دلیل اقامه نگردد، افترا است.[8]
بدان جهت به اتهام «رمی» گفته شده که شخص تهمت زننده با نسبت دادن اتهام، گویا تیری به سوی شخص مورد اتهام پرتاب می کند.[9]
- «تقوّل» به معنای دروغ و نسبت غیر واقع به کسی دادن است.[10]
[1]. دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، واژه افترا.
[2]. همان، واژه بهتان.
[3]. واژهنامه آزاد، واژه انگ.
[4]. همان، واژه افک.
[5]. شعرانی، ابوالحسن، نثر طوبی، ماده افک، اسلامیه، چاپ چهارم، تهران، 1380 ش؛ طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين، محقق/ مصحح: حسينى، سيد احمد، ج 5، ص 253، واژه افک، كتابفروشى مرتضوى، چاپ سوم، تهران، 1416 ق.
[6]. عسکری، حسن بن عبدالله، الفروق اللغویه، (فرهنگ واژگان مترادف)، ترجمه: کاظمیان، مهدی و رضاخواه، زهرا، واژه افک، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1390 ش.
[7]. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، محقق/ مصحح: داودى، صفوان عدنان، ص 336، دار العلم – الدار الشامية، چاپ اول،لبنان – سوريه، 1412 ق.
[8]. نساء، ۱۱۲؛ نور، ۴ و 33.
[9]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 4، ص 119، دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، تهران، 1374 ش.
[10]. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، محقق/ مصحح: صاحب الجوائب، احمد فارس، ج 11، ص 574، ماده قول، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع – دار صادر، چاپ سوم، بيروت – لبنان، 1414 ق؛ طور، ۳۳؛ حاقّه، ۴۴.