Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

كرامات حضرت عبدالعظيم (علیه السلام)

وقتى انسان در اثر مصاحبت و همنيشنى با معصومان پاک (ع)، و در شعاع نور علم و دانش ایشان، ولايت و معنويت دريافت نمود و در سايه عبادت و مناجات، داراى مقام نورانيت و تقرب گرديد، و جان او نورانى و ملكوتى شد، هم خود به واسطه این امور، داراى مقام بلند و معنويت سرشار مى گردد، و هم با كسب اين­گونه فيض­ها و نورانيت ها، می تواند براى ديگران نیز، نور آفرين و چشمه فياض و وسيله تقرب، واسطه درک فيض، دريافت حاجت و رفع نقمت محسوب شود.

حضرت عبدالعظيم حسنى (ع) به چنين مرحله اى دست يافته بود. اگر ما بارها ديده يا شنيده ايم، از آستان مقدس او، دردمندانى دوا گرفته، حاجتمندانى به مطلوب خود رسيده، بيمارانى شفا گرفته و به حاجت خود رسيده اند، به همين دلیل بوده است، همان­طور كه اين­گونه كرامت و بزرگواري­ها، که پس از وفاتش از تربت پاک او ظاهر گشته، دليل عظمت و والائی مقام آن بزرگوار است.

اینک برای رعایت اختصار تنها به یک نمونه، از كرامات آن بزرگوار اشاره می شود:

مرحوم آيت الله حاج سيد احمد زنجانى، از قول مرحوم حاج محمد تهرانى، «پدر مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس تهرانى»، نقل مى كند، كه مردى به نام هادى خان، كه از دوستان او محسوب می شد و در اداره راه آهن بين تهران و شهر رى كار می كرد، سكته می کند و بدن او مانند يک قطعه گوشت بى حركت، از کار می افتد و علاوه بر اين، سراسر بدن او يكپارچه زخم و جوش می شود!. اين وضعيت چند ماه طول می كشد، طوری كه همه دوستان و بستگان از او نااميد می شوند و ديگر كسى حتى از دوستان هم به ديدار و احوال­پرسى او نمی رود!

تا این­که، بيمارى جسمى از يک طرف و ترک شدن از سوى دوستان از طرف ديگر، ناراحتى و عذاب روحى هادى خان را بيشتر مى كند، به همين جهت دل شكسته مى شود. در چنين وضعى كه وى از همه جا و همه كس قطع اميد مى كند، از بستگان خود درخواست مى كند، هر طور شده، بدن مجروح و نيمه جان او را به حرم حضرت عبدالعظيم (ع) ببرند، اين عمل انجام مى شود. در شب دوشنبه اى او را به حرم آن حضرت می برند و شب را به نماز و عبادت و گريه و زارى و دعا و توسل می گذراند، در همان شب حضرت عبدالعظيم (ع) را در خواب می بيند، كه آن حضرت بالاى سر او آمده و به او مى گويد، امشب برو و شب جمعه بيا!

به هر نحو، هادى خان را با زحمت از حرم برمی گردانند و همان­طور كه دستور داده شده بود، شب جمعه او را به حرم می آورند.

شب جمعه نيز در حرم به گريه و زارى و توسل مشغول مى شود، تا اين­كه به خواب می رود، در عالم خواب حضرت عبدالعظيم (ع) را در حضور رسول اكرم (ص) مشاهده مى كند، كه به بالين او آمده اند، حضرت عبدالعظيم (ع) از محضر رسول خدا (ص) تقاضا مى كند، که اين مرد دردمند به ما متوسل شده است، آن­گاه رسول خدا (ص) می فرمايد: اى مرد، از جاى خود حركت كن، تو ديگر دردى ندارى!

در همين حال، هادى خان از خواب بيدار شده، خود را صحيح و سالم می بيند و به تهران مراجعت مى كند و سه شب، مجلس جشن و چراغانى ترتيب می دهد و بعد با پاى خود به اداره و محل كار خود برمى گردد!

همه كارگران و حتى تعدادى كارگر مسيحى، كه وضعيت قبلى هادى خان را به چشم خود ديده بودند، او را صحيح و سالم مشاهده می كنند، و اين بهبودى را نتيجه امدادی غيبى می شمارند. بعد از اين مرحله وى به اداره كرمانشاه منتقل شده و مشغول كار مى شود. و بعد از چند سال از دنيا می رود، مرحوم آيت الله حاج عباس تهرانى، مى گويد: اين خاطره را من به خوبى به ياد دارم.[1]

 


[1]. الكلام يجر الكلام، ج 2. ص 213.