Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

قیام ناصر کبیر (اطروش)

بعد از شهادت محمد بن زید علوی؛ دومین فرمانروای علویان طبرستان، ناصرکبیر، تحت عنوان خون‌خواهی محمد بن زید و با حمایت مردم طبرستان قیام کرد. اهالی گیلان و دیلمان و بسیاری از مردم با او بیعت کردند. هم‌چنین بسیاری نیز از مذهب زرتشتی به دین محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) تغییر مذهب دادند. این واقعه در سال 287 هجری اتفاق افتاد. وی در ابتدا به سوی آمل حرکت کرد. امیر اسماعیل سامانی،[1] برای مقابله با وی، پسرعموی خود ابوالعباس بن محمد بن نوح را با سپاهی به سوی ایشان فرستاد و در نزدیکی آمل جنگ سختی بین آنها درگرفت. در این جنگ ناصرکبیر پس از شکست در مقابل لشکر سامانی به سرزمین دیلم عقب‌نشینی کرد.[2]

قیام مجدد ناصرکبیر در طبرستان

معتضد عباسی در سال 289 دارفانی را وداع گفت و پسرش المستعلی‌بالله جانشین وی شد. در این زمان امیر اسماعیل سامانی پس از تنظیم امور داخلی طبرستان، حکومت آن‌جا را به ابوالعباس واگذار کرد. در همین حین ناصرکبیر نیز در پی جمع‌آوری لشکری جهت مبارزه با امیر سامانی بود. در سال 290، جنگی بین ناصرکبیر و حاکم طبرستان؛ یعنی ابوالعباس عبدالله بن محمد بن نوح درگرفت. پس از مدت 40 روز، سرانجام لشکر ناصر کبیر، لشکر سامانی را شکست داد. پس از آن عبدالله بن محمد بن نوح به ری رفته و در آن‌جا مستقر گردید.[3]

اوضاع طبرستان در دوره امیر احمد سامانی

پس از مرگ امیراسماعیل سامانی از حاکمان سلسله سامانیان، فرزند وی امیر احمد سامانی جانشین او شد. ابوالعباس نیز همچنان بر طبرستان حکومت می‌کرد، اما به علت اختلافاتی که میان امیر احمد سامانی و حاکم طبرستان وجود داشت، امیر احمد شخص دیگری به نام «سلام ترکی» را به جای ابوالعباس جهت حکومت بر طبرستان مشخص کرد. این امر بر ابوالعباس بسیار گران آمد و درصدد قیام و آشوب بر ضد دولت احمد بن اسماعیل سامانی برآمد، اما با سفارش اطرافیان، وی از این کار منصرف شده و پس از مدتی نیز مورد محبت و ستایش امیر سامانی قرار گرفت، اما سلام ترکی؛ جانشین ابوالعباس در طبرستان، بسیار بر مردم سخت گرفت و به ظلم و بیداد فراوان پرداخت. این عملکرد حاکم سامانی باعث شد که مردم آمل بر ضد وی قیام کرده و پس از فتح دارالحکومه، وی را از شهر بیرون کنند.

زمانی که امیر سامانی از قیام مردم آمل باخبر شد، مجدّداً پسرعموی خود؛ یعنی ابوالعباس را به حکومت طبرستان منصوب کرد، ولی او پس از مدت کمی دار فانی را وداع گفت و امیرسامانی حکومت طبرستان را به شخصی به نام «محمد صعلوک» که در آن زمان والی ری بود محول کرد. این واقعه در سال 298 هجری اتفاق افتاد. در این زمان ناصرکبیر در گیلان مشغول به فرمانروایی بود و سامانیان هیچ‌گاه نتوانستند بر آن سرزمین دست یابند. در این دوران، مردم بسیاری اطراف ناصرکبیر را گرفته بودند و وی را تشویق به قیام می‌کردند؛ لذا ناصرکبیر با اصرار اطرافیان و استقبال مردم، ابتدا ابوالحسین فرزند خود را به رویان فرستاد. مردم رویان با استقبال فراوان از پسر ناصرکبیر، عامل سامانی را از شهر بیرون کردند. ناصرکبیر نیز خود با لشکری فراوان به سوی چالوس حرکت کرد. در این زمان حاکم سامانی نیز با لشکری عظیم در محلی به نام نورآباد به جنگ با لشکر ناصر شتافت، اما در پایان، این جنگ به نفع ناصر به اتمام رسید. پس از آن وی وارد آمل شد و در منزل حسن بن زید؛ مؤسس نهضت علویان طبرستان سکنی گزید.[4]

بدین ترتیب در سال 301 هجری، حکومت سامانیان بر طبرستان پایان یافت، البته چندین مرتبه دیگر نیز لشکرهای مختلفی از طرف حاکمان سامانی برای فتح طبرستان به آن منطقه اعزام شدند که در تمام این رویارویی‌ها، لشکرهای سامانی با شکست مواجه شده و نبردها به نفع ناصرکبیر و سپاه علویان به اتمام رسید.[5]

 

[1]. سامانیان (261 – 395ق/ 874 – 1004م) منسوب به سامان خداة، دهقانی زرتشتی از نواحی بلخ و به قولی سمرقند و مالک قریه سامان در آن نواحی بودند. از زمان خلافت مأمون عباسی در خراسان، یعنی اندک مدتی پیش از روی کار آمدن طاهریان، در قسمتی از ماوراء النهر حکومت‌های مستقل کوچکی را که به حکم خلیفه به آنها واگذار شده بود، به عهده داشتند. آنها نسب خود را – به دنبال به دست گرفتن قدرت – به بهرام چوبینه، سردار معروف عهد ساسانیان می‏رساندند. انقراض حکومت طاهریان و ضعف و فترت تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمین‌های شرقی خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان اعمال قدرت عملی او آزاد کرد. در چنین ایمنی و فراغی که به ویژه دوری از بغداد آن را بی‌دغدغه می‏ساخت، ولایت ماوراءالنهر که از عهد طاهریان یا پیش از آن به سامانیان واگذار شده بود، تحت رهبری امیران این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری، و مدتی هم، جرجان، طبرستان، و سیستان، از جانب خلیفه عباسی یا به حکم استیلاء و غلبه، ضمیمه قلمرو آنها شد. با آن که استیلای این خاندان بر جرجان، طبرستان و سیستان مستمر نبود و چندان دوام نداشت، ولی خراسان و ماوراء النهر در بخش عمده دوره امارت سامانیان، از مداخله مستقیم عمال خلیفه آزاد ماند و باقی مانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در تمام این نواحی، حیاتی تازه یافت. امیر اسماعیل بن احمد سامانی (295-279 ق/ 907-892 م)، دومین فرمانروای سامانی بعد از نصر بن احمد سامانی است. دانشنامه رشد، «سامانیان».

[2]. مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، تحقیق: تسبیحی، محمدحسین، ص 302.

[3]. همان.

[4]. همان، ص 303.

[5]. برگرفته از دانشنامه اسلامی (ویکی اهل البیت).