Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

قیام زید النار

مهم‌ترین اقدام زید النار، قیامی بود که وی از طرف ابوالسرایا در زمان خلافت مأمون به آن اقدام نمود. وی در قیام علویان؛ مشهور به «طالبیون» درسال 199 قمری، شرکت داشت. این قیام در ابتدا توسط محمّد بن ابراهیم؛ معروف به «ابن طباطباء» که از نواده‏های امام حسن مجتبی (علیه السلام) بود، در کوفه صورت گرفت و مردم را با شعار «الرّضامن‏آل محمّد (علیهم السلام)»[1] به عمل کردن به کتاب خدا و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرا خواند. مردم کوفه دعوت او را پذیرفته و گروه زیادی به گردش جمع شدند.

یکی از کسانی که برای پیشبرد نهضت «ابن طباطباء» بسیار فعّالیت می‏کرد و مسئولیت امور نظامی او را بر عهده داشت «سری بن منصور» معروف به «ابوالسّرایا»[2] بود. وی پیش از آن، از نیروهای برجسته و فرماندهان زبده «هرثمه» بود که به علت بروز یک سلسله اختلافات از او جدا شد و با «ابن طباطبا» بیعت کرد.

حسن بن سهل،[3] زهیر بن مسیب را با ده هزار نیرو برای سرکوبی «ابن طباطبا» فرستاد، ولی زهیر شکست خورد و همه امکانات و تجهیزاتش به دست لشکریان کوفه افتاد.

ابن طباطباء با گذشت کمتر از یک ماه از آغاز قیامش به طور ناگهانی درگذشت و به عقیده بعضی از مورّخان، ابوالسّرایا به منظور خالی‏کردن میدان برای‏ خود، او را مسموم ‏کرد.[4]

ابوالسّرایا پس از مرگ ابن طباطبا نهضت او را رهبری کرد و با نیروهای حکومت‏ درگیر شد. وی پس از تسلط بر کوفه و شکست دادن دومین نیروی اعزامی از سوی حسن بن سهل به فرماندهی «عبدوس بن محمّد» موقعیت و شهرت بیشتری پیدا کرد و در کوفه به نام خود سکه زد و به طور رسمی زمام امور را به دست گرفت.

ابوالسّرایا پس از تسلّط کامل بر کوفه و بیرون راندن عباسیان از این شهر، فعّالیت های خود را به خارج از کوفه متمرکز کرد. نخست رهسپار بصره شد و آن جا را فتح نمود، سپس بر «واسط» و اطراف آن چیره و کارگزاران علوی را به بصره، مکه، یمن، فارس و اهواز گسیل داشت.[5]

با ظهور ابوالسّرایا و بالا گرفتن کار او، علویانی که در عراق، شام و حجاز پنهانی و ناشناخته زندگی می‏کردند، هر کدام از گوشه‏ای قد برافراشته به مخالفت با دستگاه حاکم ‏پرداختند.

علت و چگونگی پیوستن زید بن موسی به این شورش روشن نیست، اما گفته شده بعد از مرگ ابن‌طباطباء، ابوالسرایا و یارانش جوان کم سن و سالی از سادات حسینی را که نامش محمد‌ بن محمد بن یحیی بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب بود، به پیشوایی خود برگزیدند، ولی فرماندهی و رهبری واقعی آنان را ابوالسرایا به دست گرفته بود. از آن پس، داعیان و هواداران خود را به شهرهای اطراف فرستاد و مردم را به بیعت با آن جوان علوی فراخواند و محمد بن محمد بن یحیی بن زید جوان، زید بن موسی را به ولایت اهواز منصوب کرد.[6]

زید بعد از آن، مأموریت یافت بصره را نیز تصرف کند. وی در راه اهواز، به کمک عباس ‌بن محمد جعفری والی منتخب ابوالسرایا، به بصره شتافت و با غلبه بر حسن‌ بن علی معروف به مأمونی (عامل عباسیان در بصره)، آن شهر را تصرف کرد.

زید بن موسی اندکی بعد، عباس‌ بن محمد را نیز بیرون نمود و بصره را ضمیمه قلمرو خود کرد.[7] وی بنی عباس و هوادارانشان را از شهر بیرون راند و خانه‏هایشان را به آتش کشید و به هر یک از بنی‏عباس دست می‏یافت دستور می‏داد او را آتش بزنند؛ وی حتی نخلستان ها را نیز آتش زد.[8]

پس از فتح بصره توسط زید و ابوالسرایا، عباسیان خود را تقویت نموده و حکومت شهرها را به دست گرفتند. حسن بن سهل که از گسترش نفوذ ابوالسّرایا موقعیت خود را متزلزل و خطرناک می‏دید، «هرثمة بن اعین» را به مقابله با او فرستاد. هرثمه در برخوردهای مختلفی که با ابوالسّرایا داشت موفق شد او را شکست دهد و بسیاری از نیروهایش را کشته و حتّی کوفه را از دست او بگیرد. خود او نیز پس از آن که به سمت شوش گریخت و از آن جا راه جزیره را در پیش گرفت تا به رأس العین[9] نزد خانواده‏اش برود. او در میان راه توسط نیروهای مأمون دستگیر و نزد حسن بن سهل برده شد. وی فرمان داد او را کشته و جسدش را به دار آویزند.[10]

با مرگ ابوالسرایا و تصرف بصره به دست سپاه عباسی، امارت زید نیز از دست رفت و او به اسارت درآمد.

[1]. بیشتر علویانی که بر ضد خلفای وقت قیام می‌کردند، در مرحله نخست مردم را به سوی خود دعوت نمی‌کردند، بلکه دعوت خود را برای یکی از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) که در علم، تقوا  و شجاعت مرضی و مورد پسند همگان بود، شکل می‌دادند. البته موارد استثنایی هم مثل نفس زکیه و برخی دیگر وجود داشت که از همان ابتدا مردم را به سوی خود می خواندند.

[2]. سری بن منصور شیبانی که با لقب اصفر نیز شناخته می‌شود، از شورشیان شجاع و از امیران خود مختار طایفه بنی‌شیبان بود. شیبانیان از فرزندان هانی بن قبیصة بودند که برخی، آن‌ها را از اعراب و برخی، از موالی دانسته‌اند. برخی دیگر، وی را از طایفه بنی‌تمیم دانسته‌اند. او در منطقه جزیره به دنیا آمد و در «راس العین» ساکن شد. مهم‌ترین دلیل شهرت وی همراهی با محمد بن ابراهیم بن طباطبا در قیام بر ضد مأمون خلیفه عباسی بوده است.

[3]. حسن‌ بن سهل، از دولت‌مردان برجسته عباسی در قرن دوم و سوم بوده و در سال ۱۶۵یا ۱۶۶ به دنیا آمده است. او ایرانی بود و خاندانش را از بازماندگان خاندان‌های حکومتگر ایران دانسته‌اند، ابن جوزى، عبد الرحمن بن على، المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق: عطا، محمد عبد القادر، و مصطفى عبد القادر، عطا، ج 11، ص 240؛ ابن طقطقي (معروف به ابن طباطبا)، محمد بن علي، الفخري في الآداب السلطانية والدول الإسلامية، تحقیق: محمد مايو، عبد القادر، ص 164.

[4]. ابن اثير، على بن ابى الكرم، الكامل في التاريخ، ج 6، ص 305.

[5]. همان، ص 302 – 305.

[6]. يعقوبى‏، احمد بن أبى يعقوب، تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 445.

[7]. الكامل في التاريخ، ج 6، ص 305؛ بلاذرى، احمد بن يحيى، ‏انساب الأشراف، تحقيق: زكار، سهيل و زركلى، رياض، ج 3، ص 366.‏

[8]. بلعمى، محمد بن محمد، تاريخنامه طبرى، تحقيق: روشن، محمد، ج 4، ص 1234؛ ابن کثیر، اسماعيل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 10، ص 246؛ ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر (تاریخ بن خلدون)، ‏تحقيق: شحادة، خليل، ج 3، ص 305؛ ‏طبرى‏، محمد بن جرير، تاريخ طبری، تحقيق: ابراهيم، محمد أبو الفضل، ج 8، ص 535؛ ابن اثير، على؛ الكامل، ترجمه‏: حالت، ابو القاسم، خليلى، عباس، ج 6، ص 310.‏

[9]. منطقه راس العین یک از شهرها استان حسکه در سوریه امروزی است.

[10]. الكامل في التاريخ، ج 6، ص 302 – 307؛ تاريخ طبری، ج 8، ص 531.