searchicon

کپی شد

قیامت

معنای قیامت

قیامت  از قیام‌، در لغت به معنای خیزش‌ و برخاستن است‌؛ و در اصطلاح‌، برخاستن‌ انسان‌ از خاك‌ و حضور در عالم‌ پس‌ از مرگ.[1].

قیامت، معروف‏ترین نام‏ یوم القیامة است كه 70 بار در قرآن مجید ذكر شده و حكایت از قیام عمومی بندگان و رستاخیز عظیم انسان‏ها می‏كند و توجه به آن انسان را به قیام در این دنیا برای انجام وظیفه دعوت می‏نماید.

این که قيامت در قرآن كريم ‏با نام ها و عنوان هاى مختلف خوانده شده است هر کدام از آنها نشان دهندۀ وضع مخصوص و نظام مخصوص‏حاكم بر آن است؛ مثلاً از آن جهت كه همه اولين و آخرين در يك سطح و در یک جا قرار مى‏گيرند و ترتيب زمانى آنها از بين مى‏رود،«روز حشر»، «روز جمع‏» و «روز تلاقى‏» خوانده شده است و از آن جهت كه باطن ها آشكار و حقايق بسته و پيچيده باز مى‏شوند، يوم تبلى‏السرائر يا «روز نشور» ناميده شده است و از آن جهت كه فنا ناپذير و جاويد است، «يوم الخلود»،و از آن جهت كه انسان هايى سخت در حسرت و ندامت فرو مى‏روند و احساس غبن مى‏كنند كه چرا خود را براى چنين مرحله‏اى آماده‏ نكرده‏اند، «يوم الحسرة‏» و «يوم التغابن‏»، و از آن جهت كه بزرگ ترين خبرها و عظيم‏ترين حادثه‏هاست «نبأ عظيم‏» خوانده شده است.

راز نام‏گذاری آن روز موعود به قیامت كه از مشهورترین نام‏هاست و در قرآن سوره‏ای به این نام اختصاص یافته، این است كه مردم در این روز دفعتاً قیام خواهند كرد،[2] و نزد پروردگار جهانیان خواهند ایستاد و روزی است كه لحظه و ساعت رستاخیز برپا شود[3] و روزی كه روح و فرشتگان برپا ایستند[4]و روزی كه حساب خلایق برپا گردد.[5]

پیامبر اكرم (ص) می‏فرماید: هنگامی كه مردم نزد پروردگار جهانیان می‏ایستند،(به تناسب كردارشان) عرق اندام آنان را فرامی‏گیرد… .[6]

امیر مؤمنان(ع) می‏فرماید: روزی كه حق تعالی پیشینیان و پسینیان را در آن گرد آورد برای رسیدگی به حساب كار و پرداخت پاداش كردار، آنان فروتنانه برپا باشند، عرق تا گوشه دهانشان روان و زمین زیر پا‏یشان لرزان است و نیكو حال‏ترین آنان كسی است كه جای نهادن دو پای بیابد و برای جان خود فراخ جایی تهیه كند.[7]

اقسام قیا

قیامت بر دو قسم است: قیامت صغرا و قیامت کبرا.

هر كس مى‏ميرد قيامت صغراى او بر پا مى‏شود (من مات قامت قيامته) و سرآغازى است براى پاداش و كيفرها كه بخشى جنبۀ برزخى دارد و بخش ديگرى در قيامت كبرا يعنى قيامت عمومى انسان ها دامانشان را مى‏گيرد، و در هيچ يك از اين دو مرحله نه چاره‏جويي ها مؤثر است، و نه در برابر ارادۀ الهى يار و ياورى وجود دارد.

هول قيامت صغرا مثل هول قيامت كبرا است، با اين فرق كه در قيامت صغرا هولش فردى است و در قيامت كبرا هولش جميع خلق را فرا مى‏گيرد.[8]

قیامت صغرا (عالم برزخ):

انسان پس از مرگ وارد عالم قیامت نمی شود، بلكه به عالم برزخ وارد می گردد. منظور از عالم برزخ، جهانی است كه میان دنیا و عالم آخرت قرار دارد، یعنی هنگامی كه روح از بدن جدا می شود، پیش از آن كه بار دیگر در قیامت به بدن اصلی باز گردد، در عالمی كه میان این دو عالم است و برزخ نامیده می شود، قرار خواهد داشت. قرآن دربارۀ عالم برزخ می گوید: “هنگامی كه مرگ یكی از انسان ها فرا می رسد (تقاضا می كند) پروردگارا! مرا به دنیا برگردان تا اعمال صالحی را كه ترك كرده بودم، انجام دهم. (در پاسخ به وی گفته می شود) بس كن، هرگز بازگشتی برای تو نیست،‌ و این سخن بی اساسی است كه او بر زبان جاری می كند، و پس از زندگی دنیوی آنان،‌ حیات برزخی است كه تا قیامت ادامه دارد”.[9]

این آیه شریفه كه ندامت شدید مُرده و تقاضای بازگشت دوباره‌ وی را برای جبران گذشته خاطر نشان می كند، به روشنی بر جهان برزخ كه فاصله بین عالم دنیا و قیامت است،‌ دلالت دارد.

قیامت کبرا (عالم بعد از برزخ):

قیامت کبرا که عالمی است پس از عالم برزخ همۀ انسان ها از اولین تا آخرین جمع شده، و وارد مرحلۀ جدیدی از زندگی و حیات می شوند؛ و به پاداش و یا جزای اعمال و رفتار زندگی دنیایی خود می رسند.[10]؛[11] در قرآن کریم بیش از صد نام برای قیامت ذكر شده است که الواقعة، الراجفة، الطامة، الصاخة، الحاقة، یوم الفصل، یوم الندم، یوم النشور، یوم الحق، یوم المسألة، یوم الفراق، یوم الحساب، یوم الحكم، یوم العذاب، یوم المحاسبة و یوم التلاق و یوم الحسرة و… نام هایی است که در قرآن برای قیامت ذکر شده است.[12]

اسامی قیامت در قرآن

قرآن نام هاى بسیارى براى “معاد” انتخاب كرده كه هر یک از آن نام ها به ویژگى ها و رخ دادهاى قیامت اشاره دارد. برخى از آنها عبارت اند از:

یوم الحساب (غافر، 27)؛ یوم الدین (حمد، 4)؛ یوم الجمع (تغابن، 9)؛ یوم الفصل (نبأ، 17)، یوم الخروج (ق، 42)، یوم الموعود (بروج، 2)، یوم الخلود (ق، 34)، یوم الحسرة (مریم، 39)، یوم التغابن (تغابن، 9)، یوم التناد (مؤمن، 32)، یوم التلاق (مؤمن، 15)، یوم الازفة (مؤمن، 18)،. یوم الوعید (ق، 20)،. یوم الحق (نبأ، 39)، یوم البعث (روم، 56)، الحاقة (حاقه، 1)، الدارالاخرة (بقره، 94)، الساعة (انعام، 31)، الصاخة (عبس، 33)، الطامة الكبرى (نازعات، 34)، الغاشیة (غاشیه، 1)، القارعة (حاقه، 4)، المیعاد (آل عمران، 9)، الواقعة (واقعه، 1)، الیوم الاخر (بقره، 8)، یوم الوقت المعلوم (حجر، 37) ، یوم تبلی السرائر (طارق ،9).

هر كدام از این نام‏ها بيانگر بُعدى از ابعاد آن روز بوده، و به تنهايى مى‏تواند مسائل بسيارى را در اين رابطه بازگو كند.

به گفته مرحوم “فيض كاشانى” در زير هر يك از اين نام ها سرى نهفته شده، و در هر توصيفى معناى مهمى بيان گشته، بايد كوشيد تا اين معانى را درك كرد، و اين اسرار را يافت.

او بيش از يك صد نام براى قيامت ذكر كرده كه همه يا اكثر آن را مى‏توان از قرآن مجيد استفاده كرد؛ مانند “يوم الحسرة”؛ “يوم الندامة”؛ “يوم المحاسبة”؛ “يوم المسالة”؛ “يوم الواقعة”؛ “يوم القارعة”؛ “يوم الراجفة”؛ “يوم الرادفة”؛ “يوم الطلاق”؛ “يوم الفراق”؛ “يوم الحساب”؛ “يوم التناد”؛ “يوم العذاب”؛ “يوم الفرار”؛ “يوم الحق”؛ “يوم الحكم”؛ “يوم الفصل”؛ “يوم الجمع”؛ “يوم الدين”؛ “يوم تبلى السرائر”؛ “يوم لا يغنى مولى عن مولى شيئا”؛ “يوم يفر المرء من اخيه”؛ “يوم لا ينفع مال و لا بنون”؛ “يوم التغابن و …[13]

معروف‏ترین نام‏ قیامت همان “یوم القیامة” است كه 70 بار در قرآن مجید ذكر شده و حكایت از قیام عمومی بندگان و رستاخیز عظیم انسان‏ها می‏كند و توجه به آن انسان را به قیام در این دنیا برای انجام وظیفه دعوت می‏نماید. [14]

این که قيامت در قرآن كريم ‏با نام ها و عنوان هاى مختلف خوانده شده است هر کدام از آنها نشان دهنده وضع مخصوص و نظام مخصوص‏ حاكم بر آن است؛ مثلاً از آن جهت كه همه اولين و آخرين در يك سطح و در یک جا قرار مى‏گيرند و ترتيب زمانى آنها از بين مى‏رود،«روز حشر»، «روز جمع‏» و «روز تلاقى‏» خوانده شده است و از آن جهت كه باطن ها آشكار و حقايق بسته و پيچيده باز مى‏شوند، يوم تبلى‏السرائر يا «روز نشور» ناميده شده است و از آن جهت كه فنا ناپذير و جاويد است، «يوم الخلود» ،و از آن جهت كه انسان هايى سخت در حسرت و ندامت فرو مى‏روند و احساس غبن مى‏كنند كه چرا خود را براى چنين مرحله‏اى آماده‏ نكرده‏اند، «يوم الحسرة‏» و «يوم التغابن‏»، و از آن جهت كه بزرگ ترين خبرها و عظيم‏ترين حادثه‏ها است «نبأ عظيم‏» خوانده شده است.[15]

قیامت و یوم الحسرة

در قرآن کریم از قیامت و منزل اصلی انسان با نام­های مختلفی یاد شده، که یکی از آنها «یوم الحسرة» است.

معنای حسرت:

معنای اصلی حسرت آشکار شدن و انکشاف است.[16] گفته شده چون در قیامت حقایق و اسرار روشن می­شود (روزی که اسرار باطن شخص آشکار شود[17])آن را روز حسرت خوانده­اند.[18]

حسرت به معانی دیگری نیز استعمال شده است:

1. به معنای “پشیمان شدن” (به خاطر چیزی که از دست رفته و قابل جبران نباشد)، و چون در اثر آشکار گشتن حقایق، انسان به شدت نادم و پشیمان می­گردد، آن را روز حسرت خوانده­اند. این استعمال در حقیقت استعمال در لازمۀ معنا و مجاز است.

2. به معنای “از حرکت باز ماندن”؛ طبق این بیان چون آدمی در قیامت از حرکت می­ماند و دیگر نمی تواند عملی انجام دهد و کارش یکسره می­شود و به تعبیر قرآن «در آن روز همه چیز پایان می­یابد»[19] و نمی­تواند جبران گذشته را بکند، رستاخیز را روز حسرت خوانده­اند.

3. به معنای “تحیّر”؛ قیامت را روز حسرت نام نهاده­اند چون در آن روز بشر به خاطر صحنه­های تازه و عجیبی که می­بیند حیران و سرگردان است.

تعبیر «دار الحسرة» در متون اصیل دینی اعم از آیات قران و روایات نیامده است، ولی عبارت «یوم الحسرة» هم در قرآن و هم در روایات ذکر شده است.

در قرآن می­خوانیم: «و ای رسول ما امت را از روز غم و حسرت بترسان که آن روز دیگر همه چیز پایان می­یابد و مردم سخت از آن روز غافلند و به آن ایمان نمی آورند».[20]

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می­فرماید: از سیاق آیه فهمیده می شود که علت حسرت خوردن آنها این است که کار پایان می­پذیرد و از نتیجه اعمال خویش در دنیا مطلع می­شوند و متوجه می­شوند که ضرر کرده­اند و آنچه را که می­توانستند به دست آورند از دست داده­اند و در ادامه آیه می­فرماید: سبب این ضرر و زیان غفلت­شان در دنیا بوده است.[21]

روز حسرت، روزی است که مردم به دلیل کوتاهی که در اطاعت خدا کرده­اند حسرت می­خورند.[22] حضرت امیر المؤمنین (ع) می­فرماید: «ای وای بر انسان غافل و بی­خبری که عمرش دلیلی بر ضد او است و روزگارش او را به بدبختی و شقاوت می­کشاند».[23]

روایت زیبایی در تفسیر آیه یاد شده، هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت با کمی اختلاف، نقل شده است که معصوم (ع) با تمثیل زیبایی تفسیر آیه را بیان می­کند. از امام صادق (ع) تفسیر این آیه را پرسیدند. امام فرمود: «پس از آن که بهشتیان در بهشت و اهل جهنم در جهنم قرار گرفتند، ندا دهنده­ای از سوی خداوند ندا می­کند: ای اهل بهشت و ای اهل جهنم! آیا می­دانید مرگ به چه شکلی است. پاسخ می­دهند نه. مثل مرگ مثل قوچ خاکستری رنگی است که در بین بهشت و جهنم می­ایستد. سپس همه را فرا می­خوانند نزدیک بیایید و به مرگ نگاه کنید. پس نزدیک می­آیند. سپس به فرمان خداوند حیوان را ذبح می­کنند و می­گویند: ای اهل بهشت برای همیشه در بهشت خواهید ماند و مرگی نیست و ای اهل جهنم برای همیشه جهنمی هستید و مرگی وجود ندارد» سپس امام (ع) افزود: این معنای بیان خداوند است که فرمود: «آنان را از روز حسرت بترسان ، در آن هنگام که همه چیز پایان می­یابد و آنها در  غفلت هستند و ایمان نمی آورند»؛ یعنی کار بهشتیان با جاودانه شدن در بهشت و کار اهل جهنم با جاودانه ماندن در جهنم یکسره می­شود.»[24] در برخی از منابع در ادامه حدیث آمده است: «اهل بهشت چنان فرحناک شوند که اگر کسی در آن جا مردنی بود از شادی می­مرد و اهل دوزخ چنان فریاد می­کشند که اگر کسی مردنی بود از ناراحتی جان می­سپرد.»[25]

بله، در آن دنیا هم گناه­کاران حسرت خواهند خورد که چرا کار نیک انجام ندادند و هم نیکوکاران حسرت خواهند خورد که ای کاش! بیشتر کارهای نیک و شایسته انجام می­دادند.اهل بهشت بر لحظه­ای که در آن به یاد خدا نبوده­اند تأسف خواهند خورد و خود را سرزنش خواهند کرد.[26]

رسول خدا (ص) می­فرماید: دو کس در روز رستاخیز بیش از همه حسرت خواهند خورد؛ یکی فردی که می­توانست در دنیا در پی کسب دانش باشد، ولی در پی آن نرفت و دومی فردی که به دیگری دانش آموخت و یاد گیرنده از آن دانش بهره­مند شد، ولی معلم بی­بهره ماند و از دانش خویش سودی نبرد.»[27]

باری، سستی در دنیا حسرت آخرت را به دنبال دارد.[28]

برزخیان و نفخ صور

برای روشن شدن مطلب، ترسیم دقیق رستاخیز و صحنۀ قیامت ضروری است. در قرآن کریم آیات فراوانی به ترسیم قیامت و حوادث مربوط به آن پرداخته است که ما در ادامه برای تبیین بحث به آنها می پردازیم.

ترسیم رستاخیز و قیامت، دو گونه قابل تصویر است:

1. عالم بعد از نفخ صور اول تا نفخ صور دوم.

2. عالم بعد از نفخ صور دوم.

معنای نفخ صور:

«نفخ» به معناى دميدن[29] و “صور” به معناى” شيپور” يا شاخ ميان تهى است[30] كه معمولاً براى حركت قافله يا لشكر، یا برای توقف آنها به صدا درمى‏آوردند، البته آهنگ اين دو با هم متفاوت است، شيپور توقف، قافله را يك جا متوقف می کرد، و شیپور حرکت، اعلام شروع حرکت قافله بود.

اين تعبير ضمناً بيانگر سهولت امر است و نشان مى‏دهد كه خداوند بزرگ با يك فرمان كه به سادگى دميدن در يك شيپور است، اهل آسمان و زمين را مى‏ميراند (نفخۀ مرگ) و با يك فرمان كه آن هم شبيه به “شيپور رحيل و حركت” است همه را زنده مى‏كند (نفخۀ حیات).[31]

عالم بعد از نفخ صور اول:

با استناد به قرآن مسلم است که در عالم، تحقیقاً دو نفخه صور، اتفاق می افتد:[32]

نفخۀ اول، زمانی است که عمر دنیا تمام شده و به وسیلۀ آن تمام موجودات زندۀ روی زمین از بین می روند.[33]

در نفخۀ بعد که به نفخۀ حیات مشهور است، همۀ انسان ها، زنده می شوند.[34]

هر دو نفخه به طور ناگهانی اتفاق می افتد و فاصلۀ بین دو نفخه نیز، معلوم نیست. در برخی از روایات، این فاصله چهل سال ذکر شده است که معیار سنجش آن مشخص نیست.[35] قیامت با نفخ صور اول شکل می گیرد،[36] و قبل از قیامت، اتفاقاتی در عالم رخ می دهد، که در اصطلاح به آنان ” اشراط الساعة “؛ یعنی مقدمات قیامت، می گویند.

اشراط الساعة در قرآن:

قبل از قیامت، اتفاقاتی در عالم شکل می گیرد که به «اشراط الساعة» مشهور است. قرآن کریم می فرماید: ” آيا آنها

(كافران)] جز اين انتظارى دارند كه قيامت ناگهان فرا رسد (آن گاه ايمان آورند)، در حالى كه هم اكنون نشانه‏هاى آن آمده است، اما هنگامى كه بيايد، تذكّر (و ايمان) آنها سودى نخواهد داشت”.[37] علامه طباطبائی (ره) در تفسیر این آیه می گوید: “برخی از مفسران گفته‏اند: منظور از اين كه فرموده علامت هاى قيامت آمده است، ظهور رسول خدا (ص) است كه آخرين انبيا است و در عهد او، شق القمر كه يكى از علامت ها است صورت گرفت، و يكى نزول قرآن است كه آخرين كتب آسمانى است. اين همان معنايى است كه تدبر در آيه به دست مى‏دهد و به طورى كه ملاحظه مى‏كنيد در عين اين كه جنبه اتمام حجت دارد، حجتى برهانى نيز هست”.[38] با توجه به آیۀ مذکور این تفسیر به جایی است؛ زیرا خداوند می فرماید: در حالى كه هم اكنون نشانه‏هاى آن آمده است. روایات فراوانی اشراط الساعة را بیان کرده است که وقایع و حوادث هولناک ذکر شده در قرآن جزء آنان نیست.

البته برخی از بزرگان، حوادثی که در سوره های مختلف قرآن برای قیامت، ذکر شده است را جزء اشراط الساعة آورده اند.[39]

در این جا ممکن است چند سؤال مطرح شود:

1. آیا منظور از “اشراط الساعة” بودن حوادث مذکور، این است که قبل از برپایی قیامت این وقایع رخ می دهد؟ به تعبیر روشن تر؛ آیا قبل از نفخ صور اول این حوادث رخ می دهد؟

اگر منظور از “اشراط الساعة” این باشد که قبل از نفخ صور این حوادث اتفاق می افتد، با اشکال مواجه می شویم؛ زیرا اولاً: در قرآن، قرائن مختلفی وجود دارد که به خوبی نشان می دهد این وقایع در قیامت و بعد از نفخ صور اول اتفاق می افتد. خداوند می فرماید: “به محض اين كه يك بار در «صور» دميده شود، زمين و كوه‏ها از جا برداشته شوند و يك باره در هم كوبيده و متلاشى گردند، در آن روز «واقعه عظيم» روى مى‏دهد. و آسمان از هم مى‏شكافد و سست مى‏گردد و فرو مى‏ريزد”.[40] همان طور که دیده می شود، متلاشی شدن زمین، کوه ها و در هم فرو ریختن آسمان، بعد از نفخ صور اول اتفاق می افتد. پس باید تمام وقایعی که در قرآن، مربوط به درهم پیچیده شدن خورشید و ستارگان،[41] یا دیگر آیات مربوط به دگرگونی زمین،[42] و درهم پیچیده شدن آسمان[43] است، را مربوط به وقایع بعد از نفخ صور دانست؛ زیرا اتفاق افتادن این حوادث، فقط برای یک بار در قرآن و احادیث، مورد قبول است. و هیچ قرینه ای که دلالت بر تکرار مجدد این حوادث در برهه ای دیگر از تاریخ عالم کند، نداریم.

ثانیاً: تعداد زیادی از آیات مربوط به حوادث مذکور، با کلمۀ “یوم” یا “اذا” شروع شده است که نشان از “روز خاص” [= قیامت] دارد.[44]

ثالثاً: در روایات مربوط به اشراط الساعة، این حوادث به عنوان مقدمات قیامت، ذکر نشده است.[45]

2. آیا مردم روی زمین این حوادث را تجربه می کنند؟

بنابراین، اگر این اتفاقات بعد از نفخ صور اول واقع شود، به این معنا است که با نفخ صور اول، مردم و تمام موجودات زنده از بین می روند و این اتفاقات هولناک بعد از مرگ همگانی، در جهان واقع می شود.

برخی از آیات[46] قرآن رسیدن ناگهانی قیامت را تأیید می کند، به طوری که مردم مشغول زندگی روز مرۀ خود هستند قیامت فرا می رسد و همۀ آنان را فرا می گیرد. خداوند می فرماید: “آنها جز يك صيحه (آسمانى) را انتظار نمى‏كشند (نفخه اول صور را كه نفخه اماته است) كه آنان را در حالى كه با يك ديگر (در امور دنياى خود) در خصومت‏اند فرا گيرد”.[47] یا در آیۀ دیگر می فرماید: “(چنان نيست كه مي گويند) بلكه آنان انتظارى جز ساعت قيامت را ندارند كه ناگهان براى آنها خواهد رسيد و آنها غافل و بى‏خبرند”.[48] معنای آیات این است که، حوادث هولناک قیامت، بعد از شروع قیامت و مردن زندگان، که با نفخ صور اول محقق می شود، رخ می دهد.

اشکال: در برخی از آیات، طوری حوادث قیامت ترسیم شده است که گویا؛ مردم این حوادث را تجربه می کنند. در آیۀ 2 از سورۀ حج می فرماید: “روزى كه آن را مى‏بينيد، (آن چنان وحشت سراپاى همه را فرامى‏گيرد كه) هر مادر شيردهى، كودك شيرخوارش را فراموش مى‏كند و هر باردارى جنين خود را بر زمين مى‏نهد و مردم را مست مى‏بينى، در حالى كه مست نيستند، ولى عذاب خدا شديد است”‏.

جواب: اگر چه عده ای این زلزله را قبل از نفخ صور اول دانسته اند،[49] ولی با توجه به قرائنی که ذکر شد، این آیه معنای دیگری دارد که به آن اشاره می شود. اين آیه اشاره به زلزله روز قيامت دارد (به قرينه جمله لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِيدٌ) در اين صورت ذكر جمله‏هاى فوق جنبه مثال پيدا مى‏كند؛ يعنى آن قدر، صحنه وحشتناك است كه اگر زنان باردارى وجود داشته باشند همگى سقط جنين مى‏كنند، و اگر كودكان شيرخوارى باشند مادرها آنها را به كلى فراموش خواهند كرد”.[50]

عالم بعد از نفخ صور دوم:

بعد از این نفخ است که همۀ انسان ها زنده می شوند،[51] و سراسیمه و هراسان همانند ملخ ها و پروانگان که به سرعت در هوا منتشر می شوند،[52] با سرعت به سوی محضر الاهی روانه می گردند.[53] در آن عالم حقایق آشکار می شود،[54] و بعد از رسیدگی به حال همۀ انسان ها هر کس به سوی جایگاه ابدیش، می رود.

نتیجه:

با توجه به مباحث گذشته، و حکایت خداوند از حال برزخیان[55] که بعد از نفخ صور دوم زنده می شوند، چنین می توان نتیجه گرفت که برزخیان در حوادث مابین دو نفخ صور، نقشی ندارند.

نمایه های مربوط:

1. سؤال 3891 (سایت اسلام کوئست: 4160) (برزخ وزندگی برزخی).

2. سؤال 1150 (سایت اسلام کوئست: 1172) (آگاهی از احوال مردگان در عالم برزخ).

3. سؤال 3384 (سایت اسلام کوئست: 3632) (ترس از قیامت و اتفاقات آن).

زمان قیامت

قرآن مجید در یک آیه هنگامی كه از روز قیامت سخن می گوید آن را به عنوان یك روز بسیار طولانی معرفی می كند. در یك جا می فرماید: فرشتگان و روح به سوی او عروج می كنند در آن روز كه مقدارش پنجاه هزار سال است.[56]

البته، تعبیر به “پنجاه هزار سال”، از این نظر است كه آن روز، برحسب سال های دنیا تا این حد ادامه پیدا می كند و در جای دیگر مقدار آن را یك هزار سال تعیین می نماید. لازم  به ذکر است که بین این دو آیه، منافاتی وجود ندارد؛ زیرا همان گونه كه در روایات وارد شده است: در قیامت پنجاه موقف است و هر موقف به اندازه یك هزار سال طول می كشد.[57]

بعضی دیگر نیز احتمال داده اند، عددپنجاه هزار سال، برای تكثیر باشد نه بیان تعداد؛ یعنی آن روز بسیار طولانی است.[58]

قیامت در چه زمانی اتفاق می افتد:

زمان دقیق قیامت و این که در چه زمانی اتفاق می افتد معلوم نیست، اما در آیات و روایات شواهد و علاماتی برای زمان وقوع آن ذکر شده است که به  سه دسته تقسیم می شوند:

الف. حوادثی كه قبل از پایان جهان محقق می‏شود: یكی از حوادث قبل از قیامت، بعثت آخرین پیامبر است.

و از دیگر نشانه‏های پایان یافتن این عصر دودی  است كه در آسمان ظاهر می‏شود. قرآن می‏فرماید: منتظر روزی باش كه آسمان دود آشكاری پدید آورد.[59]

یكی از اصحاب پیامبر (ص) از معنای دخان (دود) سؤال كرد، حضرت فرمود: “دودی است كه بین مشرق و مغرب را پر می‏كند و چهل شبانه روز باقی می‏ماند اما مؤمن حالتی شبیه به زكام به او دست می‏دهد و كافر همچون مستان خواهد بود و دود از بینی و گوش‏ها و پشت او بیرون می‏آید”[60].

ب. حوادثی كه در آستانه پایان جهان پدیدار می‏شود:

1- كوه‏ها بعد از مقدماتی متلاشی می‏شود. كوه‏ها در ابتدا به لرزه در می‏آیند.[61] بعد از جا كنده می‏شوند.[62] سپس به حركت درمی‏آیند.[63] و در هم كوبیده می‏شوند.[64] آن گاه به صورت توده‏ای از شن‏های متراكم درمی‏آیند.[65] بعد به صورت گرد و غبار پراكنده می‏شوند[66].

2 – دریاها برافروخته و منفجر می‏شوند: “آن زمان كه دریاها منفجر گردد.”[67] “در آن هنگام كه دریاها برافروخته شود.[68]

3 – زلزله‏های عظیم و ویران گر: زلزله‏های بی سابقه و عظیمی تمام كره خاكی را به لرزه درمی‏آورد، همه چیز در هم ریخته و از بین می‏رود و تمام انسان‏ها در لحظه‏ای كوتاه مدفون می‏شوند: “ای مردم! از پروردگارتان بترسید و پرهیزگاری پیشه كنید كه زلزله رستاخیر مسئله مهمی است”[69].

4 – تاریك شدن خورشید و ماه و ستارگان: “در آن هنگام كه خورشید در هم پیچیده شود و در آن هنگام كه ستارگان بی فروغ شوند”[70].

5- شكافته شدن آسمان و كرات : “در آن هنگام كه آسمان شكافته شود.”[71]

ج – حوادثی كه در آغاز رستاخیر و بازگشت به حیات مجدد ایجاد می‏شود:

مرحله آخر در قیامت، حوادثی است كه بعد از اتمام دو مرحله قبل پدید می‏آید: “وعده الهی در آن روز تحقق می‏یابد كه این زمین به زمین دیگر و آسمان‏ها (به آسمان‏های دیگر) مبدّل می‏شود و انسان‏ها در پیشگاه خدا ظاهر می‏گردند”[72].

بعد از حوادثی كه به دنبال آن جهان متلاشی می‏شود، اینك نوبت انسان‏ها است كه وارد صحرای محشر شده، و ثمرۀ اعمالی را كه در دنیا انجام داده است، مشاهده می كند.

ترس از قیامت و اتفاقات آن

در تبیین مسئله می توان به چند نكته اشاره نمود:

1. صحنه آخرت صحنه ظهور و تجلى هيبت و كبريايى خداوند است. خداوند در توصيف روز قيامت مى فرمايد: « …تا (مردم را) از روز ملاقات [روز رستاخيز] بيم دهد! روزى كه همه آنان آشكار مى‏شوند و چيزى از آنها بر خدا پنهان نخواهد ماند (و گفته مى‏شود:) حكومت امروز براى كيست؟ براى خداوند يكتاى قهّار است! تا مردم را از روز ملاقات بيم دهد»[73].

در آیات قرآن چند ويژگى از ويژگى هاى قيامت بيان شده كه هر كدام اشارتى است به هيبت و عظمت خداوند.

يكم: موانع مادى همچون كوه ها برچيده مى شود و به گفتۀ قرآن زمين به صورت (قاعاً صَفْصَفا) هموار و بدون پستى و بلندى در مى آيد[74].

دوم: همۀ انسان ها از درون قبرها سربر مى دارند و خارج مى شوند.

سوم: اسرار درون همگان آشكار مى گردد[75]. و زمين آن چه در درون دارد بيرون مى فرستد[76].

چهارم: نامه هاى اعمال گشوده مى شود و محتواى آن آشكار مى گردد[77].

پنجم: اعمالى كه انسان از پيش فرستاده در برابر او مجسم مى شود[78].

ششم: مسائلى را كه انسان اصرار در اخفاى آنها داشت ظاهر مى گردد[79].

هفتم: زمينى كه روى آن اعمال انجام داده و اعضاى پيكر انسان  به افشاگرى برمى خيزند و حقايق را بازگو مى كنند[80]. و انسان ها با تمام وجود و هستى خويش در آن صحنه عظيم ظاهر مى شوند و هيچ چيز مكتوم نمى ماند.[81] براى اين كه بدانيم در آن جا چه غوغايى برپا مى شود كافى است فكر كنيم كه اگر يك لحظه در اين دنيا چنين صحنه اى برپا شود و درون و برون و خلوت و جلوت همۀ انسان ها يكى گردد، چه ولوله اى در ميان خلق ايجاد خواهد شد؟ و چگونه رشته هاى پيوند مردم از هم گسسته مى شود؟

2. علت بسيارى از ترس ها و هراس ها در آن روز ريشه در اعمال و كردار انسان دارد. انسان به خاطر رفتار ناشايستى كه در اين دنيا داشته است و به خاطر فزونى گناهان و انحرافات از درون دچار ترس و دهشت مى گردد. به گونه اى كه خداوند در توصيف حالات انسان مى گويد: «در آن روز آن چنان وحشت سر تا پاى انسان را فرا مى گيرد كه مادر شيرده، كودك شيرخوارشان را فراموش مى كند و هر باردارى جنين خود را بر زمين مى نهد و مردم را مست مى بينى، در حالى كه مست نيستند ولى عذاب خداوند شديد است»[82] يعنى، گروهى از مردم وقتی عملكرد و رفتارهاى ناشايست خود را مى نگرند و از طرف ديگر قدرت لایزال الاهی را مى بينند، چنين حالات هولناك و دهشتناكى براى آنها پيش مى آيد. البته در مقابل گروه فوق افراد با تقوا و صالحى هستند كه خداوند در مورد آنها مى فرمايد: «كسانى كه در قيامت با حسنات و كارهاى نيك وارد شوند پاداش بهتر از آن يابند و ايشان از هول و هراس قيامت ايمن مى باشند.»[83] همچنين اهل ايمان كه كار شايسته انجام داده اند: «هيچ گاه هول و هراس هنگامه بزرگ قيامت آنها را محزون نخواهد ساخت و فرشتگان (رحمت) با آنها ملاقات خواهند كرد.»[84]

بنابراین تمام اين ترس ها و هول و هراس ها به عملكرد انسان ها باز مى گردد. در حقيقت ترس انسان در قيامت مانند ترس مجرم در دادگاه عادلانه و در دست عاملان اجراى كيفر قانونى است و كسى كه جرمى ندارد در پيشگاه عدالت كاملاً آسوده خاطر است. اگر انسان، مؤمن و با تقوا باشد و در این دنیا اعمال صالحی انجام داده باشد، نه در وقت جان دادن هولى دارد و نه شب اول قبر و نه هنگام قيامت نگرانى دارد. از امام حسن (ع) پرسيدند: مرگ چيست كه نسبت بدان نادانند؟ فرمودند: «بزرگترين شادمانى كه بر مؤمنان وارد مى‏شود».[85]

خرم آن روز كزين منزل ويران بروم

راحت جان طلبم از پى جانان بروم‏

بر هواى لب او ذره صفت رقص كنان

تا لب چشمه خورشيد درخشان بروم‏

همچنين امام صادق (ع) فرمودند: «قيامت زفاف و عروسى اهل تقوا است».[86]

جهت آگاهی بیشتر مراجعه شود به:

1. نمایه خوف اولیای الهی، شماره 108 (سایت اسلام کوئست: 965).

2. نمایه خدا، ترس یا محبت، شماره 64 (سایت اسلام کوئست: 305).

سؤال در روز قیامت

یکی از ویژگی های روز رستاخیز که در منابع دینی از آن یاد شده است، سؤال و جواب در آن روز است. آیاتی که در این زمینه وجود دارد را می توان به دو دسته تقسیم کرد:

1. آیاتی که به عمومی و فراگیر بودن سؤال در روز قیامت می پردازند. که در این باره می توان از آیات زیر یاد کرد:

«به یقین از کسانی که پیامبران به ایشان فرستاده شدند و از پیامبران سؤال خواهیم کرد».[87] «سوگند به پروردگارت بی تردید از همۀ آنها از آنچه انجام می دهند سؤال خواهیم کرد».[88]

2. آیاتی که می گوید از گناه گناه­کاران سؤال نمی شود. خداوند می فرماید: «در آن روز از هیچ انس و جنی درباره گناهش پرسیده نمی شود».[89]

درباره این دو دسته از آیات دو پرسش مهم وجود دارد:

1. تعارض و ناسازگاری میان این دو دسته از آیات چگونه مرتفع می شود؟

2. سؤال از پیامبران به چه معنا است؟

پیش از پرداختن به پاسخ این دو پرسش مقدمه­ای بیان می گردد. در یک تقسیم بندی، استفهام یا سؤال بر دو بخش تقسیم شده است:

الف. حقیقی: گاهی استفهام حقیقی است؛ یعنی سؤال کننده مطلبی را نمی داند و به غرض فهمیدن می پرسد؛ مانند سؤالی که ساحران از فرعون پرسیدند: «اگر ما بر موسی پیروز شدیم، آیا برای ما پاداشی خواهد بود»؟[90]

ب. مجازی: گاهی استفهام مجازی است؛ یعنی پرسش کننده به علت فهمیدن نمی پرسد، بلکه اغراض دیگری؛ چون تهدید یا ملامت یا مسخره کردن یا تعظیم و … دارد، ولی ظاهر سخنش سؤالی است. چه بسا جواب پرسش خود را نیز بداند؛ مانند آن جایی که خداوند به غرض ملامت کردن بت پرستان می فرماید: «آیا به دروغ خدایانی غیر از الله را می پرستید».[91]

استفهام های خدا از قسم دوم است؛ چون هیچ چیز از خدا پنهان نیست و او بر هر چیزی آگاه است از این رو هیچ وقت برای فهمیدن نمی پرسد: «هیچ ذره ای در همه زمین و آسمان از خدای تو پنهان نیست».[92]

هر چند همه سؤال های خداوند مجازی است، ولی همۀ آنها از یک سنخ نیستند و دارای اقسام مختلفی هستند. گاهی برای اقرار گرفتن می پرسد، گاهی برای نفی و گاهی به غرض ملامت و سرزنش کردن و گاه به عللی دیگر سؤال می کند.

سؤال در روز رستاخیز عمومی است، ولی نوع سؤال­ها متفاوت است؛ هر چند که همۀ سؤال های خداوند مجازی است و برای فهمیدن نمی پرسد، در عین حال پرسش­های مجازی نیز انواع مختلفی دارد. سؤال از مردم برای کسب اطلاع و کشف حقیقت نیست؛ زیرا خداوند می فرماید: «افراد مجرم به سیمای خود شناخته می شوند»،[93] بلکه سؤال خداوند از گناهکاران، سؤال توبیخی و به علت ملامت کردن آنها است، که چرا با وجود این همه آیات و بینات باز نافرمانی و معصیت کردید.

فراگیر بودن سؤال و جواب در قیامت:

این که در برخی از آیات آمده است که خداوند برخی را بدون حساب و سؤال و جواب به بهشت و یا جهنم می برد، ولی در برخی دیگر؛ مانند آیۀ 6 سوره اعراف می فرماید که از همه سؤال می شود و حتی انبیای خود را نیز استثنا نمی کند. در ظاهر این دو دسته از آیات باهم تنافی و تعارض دارند. برای رفع این تعارض ظاهری پاسخ هایی داده شده است که در زیر به دو نمونه از این جواب­ها پرداخته می شود:

الف. هر جا گفته شده است که خداوند سؤال نمی کند، منظور سؤال حقیقی بوده است؛ یعنی خداوند برای فهمیدن گناهکار بودن یا نیکوکار بودن بندگان از آنها سؤال نمی کند؛ زیرا خداوند به هر چیزی آگاه است.[94] در مواردی هم که خداوند می فرماید همه مسئول هستند و همه باز خواست می شوند، مقصود استفهام مجازی است.

ب. در قیامت مواقف و مراحل مختلفی وجود دارد در برخی از این مراحل به هیچ کس حق صحبت کردن داده نمی شود و هیچ سؤال و جوابی نیست که برخی از آیات به این مراحل اشاره دارد؛ ولی در بعضی از مواقف و مراحل دیگر سؤال و جواب مطرح است که برخی از آیات نیز ناظر به این مواقف است.

سؤال از انبیای الاهی:

در این که مقصود خداوند از سؤال از پیامبران چیست، نظریات مختلفی وجود دارد:

1. برخی معتقدند این سؤالات به منظور توبیخ پیامبران نیست، بلکه به منظور توبیخ کفار است.[95] می خواهد به کفار بفهماند که با وجود این که پیامبران آنها را از عواقب نافرمانی و طغیان ترساندند و آن چه از سوی خدا به پیامبران واگذار شده بود به نحو احسن به انجام رساندند، چرا باز عصیان کردید؟!

2. برخی نیز گفته­اند که منظور از سؤال از پیامبر این است که پیامبر شهادت بدهد که مردم در برابر تبلیغ پیام الاهی به آنها چه واکنشی نشان دادند؟ و چه پاسخی به فرستاده خدا گفتند و با او چگونه رفتار نمودند؟[96]

در حدیثی از حضرت علی (ع) نقل شده است که حضرت فرمود: «در روز قیامت از انبیا دربارۀ به انجام رساندن رسالتشان می پرسند، پیامبران پاسخ می­دهند که پیام و رسالت الاهی را به امٌت ها رساندند و از امت ها نیز دربارۀ رسالت پیامبران می پرسند و آنها انکار می­کنند و می گویند: بشارت دهنده و انذار کننده ای پیش ما نیامد و از رسول اکرم (ص) می پرسند و حضرت به راست­گویی پیامبران و دروغ انکار کنندگان گواهی می دهد».[97]

3. برخی نیز گفته­اند که تعظیم و تشریف پیامبران سبب این سؤال است.[98]با این سؤال، شرافت و عظمت انبیا برای دیگران بیان می گردد. گاهی از کسی در حضور دیگران پرسشی می شود نه به هدف فهمیدن، بلکه به این نیت که برتری او را نشان داده شود.

4. گاهی نیز سؤال از پیامبران برای اقرار گرفتن از پیامبر در برابر امتش، و محكوميت گناهکاران است همچنان که خداوند از حضرت عیسی (ع) سؤال می کند: «آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را به عنوان دو معبود غير از خدا انتخاب كنيد؟!»، او مى‏گويد: «منزهى تو! … .[99]

اساسی ترین پرسش روز قیامت

توجه به نکات زیر ما را در تبیین موضوع یاری می رساند.

1. آیه ای در قرآن کریم وجود دارد که بر اساس آن، پیامبر (ص)، جز دوستی اهل بیت، پاداش دیگری برای رسالت خود نخواسته است: “قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى”.[100]

عموم شیعیان، این آیه را به دوستی اهل بیت (ع) تفسیر کرده و اشاره به چنین تفسیری در بسیاری از روایات اهل سنت نیز وجود دارد، مانند این روایت: “عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال: لما نزلت هذه الآية قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ قالوا: يا رسول الله من هؤلاء الذين أمر الله بمودتهم؟ قال: فاطمة و ولدها عليهم السلام”؛[101]

ابن عباس نقل می کند که بعد از نزول این آیه، صحابه از پیامبر (ص) پرسیدند که ای پیامبر! این افرادی که خداوند به دوستی آنها فرمان داده، چه کسانی هستند؟ ایشان پاسخ دادند: فاطمه و فرزندانش!

در این راستا، ولایت و محبت اهل بیت به عنوان یک رکن اعتقادی شیعیان به شمار آمده و آنان با این رفتار خود، به درخواست پیامبر (ص)، پاسخ مثبت داده اند.

2. دوستی خدا و پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) نباید تنها به زبان بوده، بلکه باید پیروی از دستورات آنان را نیز به دنبال داشته باشد. خداوند خطاب به پبامبر می فرماید که به مردم ابلاغ کن: اگر خدا را دوست دارید، پیرو من باشید تا خدا شما را دوست داشته باشد و گناهانتان را بیامرزد و … .[102]

بر اساس چنین آیاتی، محبت، موجب اطاعت و هر دوی آنها، موجب بخشش گناهان است.

3. امام صادق (ع) در همین زمینه می فرمایند: “اولین پرسش هایی که هنگام معاد مطرح می شوند، عبارت اند از: نمازهای واجب، زکات های واجب، روزه های واجب، حج واجب و ولایت ما اهل بیت”.[103]

و نیز در روایتی می خوانیم: “قَالَ النَّبِيُّ (ص): أَوَّلُ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْت”؛[104] پیامبر (ص) فرمود: اولین چیزی که مورد پرسش قرار می گیرد، دوستی ما اهل بیت است.

این روایات و موارد مشابه، نشانگر نوعی تلازم و به هم پیوستگی میان دو عنصر مهم “ولایت” و “عمل صالح” بوده و بیانگر آن است که:

الف. اشخاصی که مقام و منزلت پیامبر (ص) را شناخته و لزوم دوستی اهل بیت (ع) را که هم در قرآن و هم در سفارشات رسول وجود دارد، می دانند، اما با این وجود، نسبت به این خاندان بزرگوار، کینه و حسد ورزیده و دل هایشان خالی از محبت اهل بیت است ، اعمال به ظاهر نیکشان نیز مورد پذیرش واقع نخواهد شد؛ زیرا چنین اعمالی، برخاسته از نیتی پاک نیست.

ب. از طرف دیگر، اشخاصی که به ظاهر، خود را محب اهل بیت (ع) معرفی کرده، اما در مقام عمل، از توصیه ها و دستورات آنان، سرپیچی می کنند نیز دوستدار واقعی اهل بیت (ع) نیستند؛ زیرا همان طور که اشاره شد، محبت، اطاعت را نیز به دنبال دارد.

ج. اگر چه در روایت موجود در پرسشتان، محبت اهل بیت، به عنوان اولین موضوع مورد سؤال در معاد اعلام شده، اما معنای آن با توجه به دیگر روایات، این نیست که سایر اعمال، از اهمیت چندانی برخوردار نیستند، بلکه بر عکس، همان طور که در روایت امام صادق (ع) صراحتاً اعلام شده، علاوه بر ولایت و محبت، نماز و روزه و زکات و حج نیز از اولین پرسش های معاد می باشند. نکتۀ جالب توجه این است که هم در این روایت و هم در روایت موجود در پرسشتان، از عبارت “أَوَّلُ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ ” استفاده شده است.

نتیجۀ نهایی پاسخ، آن است که هنگام معاد، ولایت و محبت اهل بیت (ع) در ردیف دیگر واجبات مهم شرعی؛ نظیر نماز، روزه، زکات و …، بلکه در رتبه ای بالاتر از آنها، مورد بازخواست قرار خواهد گرفت و این موضوع، مخالف با آموزه های قرآن و سنت نبوده و ما شیعیان از ابراز آن هیچ جای تردید و نگرانی نداریم.

حل آیات به ظاهر متناقض درباره پرسش و عدم پرسش در قیامت

تناقض ظاهری در برخی از آیات قرآن کریم به چشم می خورد که با کمی دقت و تعمق برطرف می شود و همان گونه که در اعجاز قرآن کریم گفته اند، هیچ یک از آیاتش آیۀ دیگر را نفی نمی کند و این یکی از معجزات این کتاب جاوید است. این تناقض ظاهری به ذهن مفسران قرآن نیز رسیده و در کتب تفسیر مطرح شده است. با این بیان كه از برخی از آيات قرآن به خوبى استفاده مى‏شود كه بعد از برپاشدن روز قيامت مردم از يك ديگر سؤال مى‏كنند، مانند این آيه شریفه كه در مورد مجرمان به هنگامى كه در آستانه دوزخ قرار مى‏گيرند مى‏گويد: “وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ”؛[105] آنها رو به يكديگر نموده و سؤال هاى (سرزنش آميز) از يک ديگر مى‏كنند.

و این آیه شریفه که از بهشتيان سخن مى‏گويد كه به هنگام استقرار در بهشت رو به سوى يک ديگر مى‏كنند و از هم (درباره يارانى كه در دنيا داشتند و بر اثر انحراف از جاده حق به دوزخ رفتند) سؤال مى‏كنند: “فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ”.[106]

اكنون سؤال اين است كه اين آيات چگونه با آيۀ شریفه ای كه مى‏گويد در قيامت از يک ديگر سؤال نمى‏كنند،[107] سازگاری دارد؟!

مقدمتاً باید گفت: کتاب های لغوی “يتساءلون” از ماده “سؤال” را هم به معناى پرسش كردن از يک ديگر، و هم به معنای در خواست کمک معنا کرده اند.[108]

با دقت در آیات قرآن مشاهده می کنیم که مسئله پرسش و عدم پرسش در قیامت با عنوان سؤال در شش آیه مطرح شده است که دو مورد آن با واژه “لایتساءلون”،[109] حکایت از عدم پرسش و در خواست دارد و در چهار آیه در قالب واژه “يتساءلون”[110] از ماده “سؤال” به معناى پرسش كردن از يک ديگر آمده است.

باید دانست که هیچ تناقض و تضادی بین این آیات وجود ندارد؛ زیرا آیاتی که می فرماید در آن روز هیچ فردی از دیگری تقاضای کمک و سؤال نمی نماید، اشاره به مراحل نخستین رستاخیز دارد و این به دلیل شدت حیرت و  وحشت آن روز است و به جهت همین شدت وحشت و سرگردانی است که انسان ها از یک دیگر گریزانند و هم دیگر را نمی شناسند. در آن روز انسان ها چنان در وحشت فرو مى‏روند كه از شدت ترس حساب و كيفر الاهى از حال يک ديگر به هيچ وجه سؤال نمى‏كنند، آن روز روزى است كه مادر از كودك شيرخوارش غافل مى‏شود، و برادر، برادر خود را فراموش مى‏كند. انسان ها همچون مردم مست به نظر مى‏رسند، در حالی که مست نيستند، چنان كه در آغاز سوره حج می خوانيم: “روزى كه آن را به بينيد هر زن شيرده از شير خوار خويش غافل شود و هر زن باردار بار خويش بگذارد و مردمان را مستان بينى، اما مستان نيند، ولى عذاب سخت است‏”.[111] این مسئله را می توان با یک مثالی ساده ترسیم کرد. هنگامی که گرگ ها به گله ای از گوسفندان حمله ور می شوند، چنان رعب و وحشتی در بین آنها ایجاد می شود که اجتماع آنها پراکنده شده و آن چنان از هم دیگر فرار می کنند که هر گوسفندی به فکر نجات خویش است … بعد از نفخ صور هرکسی گرفتار اعمال خویش بوده و به فکر نجات خویش است. به عبارت دیگر، هول و اضطراب و وحشت آن قدر آنها را پريشان مى‏كند كه يک ديگر را به كلى فراموش مى‏كنند. لذا شناخت و نسبت فامیلی و مسائلی از این دست از ذهن ها می رود.

اما قرآن کریم آن جا که درباره سؤال پرسش انسان ها از یک دیگر سخن می گوید: “و اقبل بعضهم علی بعض یتسائلون…”، این پرسش و گفت و گو بعد از استقرار در بهشت و جهنم است، طبق آيات قرآن بنده های خوب خدا غرق انواع نعمت هاى معنوى و مادى بهشت اند، و بر تخت هاى بهشتى تكيه داده و با دوستان خود به راز و نياز مشغول اند، ناگهان بعضى از آنها به فكر گذشتۀ خود و دوستان دنيا مى‏افتد، همان دوستانى كه راه خود را جدا كردند و جاى آنها در جمع بهشتيان خالى است، مى‏خواهند بدانند سرنوشت آنها به كجا رسيد. لذا بعضى رو به بعضى ديگر كرده سؤال مى‏كنند: “فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ”.[112]

همین طور دوزخیان نیز با یک دیگر گفت و گو می کنند؛ مانند آيه 27 سوره صافات كه در مورد مجرمان به هنگامى كه در آستانه دوزخ قرار مى‏گيرند مى‏گويد: “وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ”؛ آنها رو به يكديگر نموده و سؤال هاى (سرزنش آميز) از يكديگر مى‏كنند. گناه خويش را به گردن ديگرى می اندازد، دنباله‏روان رؤساء و پيشوايان خود را مقصر مى‏شمرند، و پيشوايان پيروان خود را، چنان كه مى‏گويد: “آنها رو به سوى يک ديگر مى‏كنند و يكديگر را مورد سؤال قرار مى‏دهند: “وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ”. آیات 62 تا 64 سوره صاد نیز شاهد صادق بر این مسئله است: “آنها می گویند: چرا مردانی را که ما از اشرار می شمردیم (در این جا در آتش دوزخ) نمی بینیم … این یک واقعیت است گفت و گوهای خصمانۀ دوزخیان”.

در همین راستا آیاتی وجود دارد که نشانگر آن است که میان بهشتیان و دوزخیان نیز ارتباطات کلامی وجود دارد، آن جا که می فرماید: “فی جناتٍ یتساءلون* عن المجرمین* ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ* قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ….”؛[113]‏ آنها در باغ های بهشت اند و سؤال می کنند از مجرمان چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟! می گویند ما از نماز گزاران نبودیم… بنابراین، با در کنار هم قرار دادن این آیات و دقت و تأمل در آنها روشن خواهد شد که هیچ تعارضی میان آنها وجود ندارد.‏

البته نظریه های دیگری نیز در جمع بین این آیات بیان شده، از جمله این که آيه 101 سوره مؤمنون به دو قسمت از پديده‏هاى قيامت اشاره شده است: يكى از كار افتادن نسب ها است؛ زيرا رابطۀ خويشاوندى و قبيله‏اى كه حاكم بر نظام زندگى مردم اين جهان است، سبب مى‏شود كه افراد مجرم از بسيارى از مجازات ها فرار كنند، و يا در حل مشكلاتشان از خويشاوندان كمك گيرند، اما در قيامت انسان است و اعمالش، و هيچ كس نمى‏تواند حتى از برادر و فرزند و پدرش دفاع كند و يا مجازات او را به جان بخرد. بر این اساس، جمله “وَ لا يَتَساءَلُونَ” بدان معنا است که آنان كه از يک ديگر تقاضاى كمك نمى‏كنند؛ زيرا مى‏دانند اين تقاضا به هيچ وجه مفيد و مؤثر نيست[114]، اما سایر گفت و گوها امکان پذیر خواهد بود.

خلاصه: با دقت و تأمل در مضمون آيات فوق موضوع بحث نیز روشن خواهد شد؛ زيرا آيات مربوط به اثبات سؤال از يكديگر بعد از استقرار در بهشت و جهنم و یا در آستانه ورود به آنها است، در حالى كه نفى سؤال از يک ديگر مربوط به مراحل نخستين رستاخيز است كه هول و اضطراب و وحشت آن قدر آنها را پريشان مى‏كند كه يک ديگر را به كلى فراموش مى‏كنند و یا به عقیدۀ برخی دیگر، سؤال ننمودن در قیامت، به معنای درخواست ننمودن است، نه سایر گفت و گوها.

سرنوشت غیر شیعه در قیامت

برای تبیین موضوع توجه به چند نکته لازم است:

1. تفاوت غیر از تبعیض است؛ و آن چه با عدالت ناسازگار است تبعیض است نه تفاوت.[115]

2. اصل وجود تفاوت لازمۀ وجودی جهان خلقت به ویژه خلقت جهان مادی است.

برای توضیح این مطلب چند نکته را متذکر می شویم:

الف. خلقت موجودات لازم و ضروری است؛ زیرا اگر خلقت موجودات لازم و ضروری نباشد و خداوند هیچ موجودی را خلق نکند، باید بپذیریم که خداوند دارای ظهور و بروز نباشد و در خفای مطلق و همیشگی بماند، و این  منافات با تجلی ذاتی و فیض بخشی همیشگی خداوند دارد. به علاوه، مستلزم این است که هیچ خیری در جهان محقق نشود.

بنابراین، خلقت موجودات لازم و ضروری است و مناسب با اقتضای ذاتی حضرت حق است.

ب. ظهور و تجلی ذات خداوند مستلزم تفاوت در میان مخلوقات است؛ دلیل این مطلب نیز روشن است؛ چون مخلوقات بر اساس قاعده علیت و سنخیت بین علت و معلول و با رعایت مراتب از ذات باری تعالی تجلی و ظهور می یابند.

3. هر موجودی در حد خود کامل است و ابزار لازم برای رسیدن به کمال را دارد.

4. هر موجودی که از امتیازات بیشتری برخوردار است، در مقابل مسئولیت بیشتری دارد و هر موجودی که دارای امتیاز کمتری است مسئولیت کمتری دارد؛ گواه این مطلب از یک سو روایات فراوانی است که بیان می کند خداوند در قیامت از انسان جاهل هفتاد گناه را چشم پوشی می کند، ولی از عالم یک گناه را نمی بخشد.[116] از سوی دیگر، آیات و روایاتی که بیان می دارد انبیا و اولیا با کوچک ترین کوتاهی و تقصیر مجازات می شوند؛ اعمالی که نسبت انسان های عادی گناه و معصیت محسوب نمی شود برای آنها بزرگ ترین معصیت محسوب می شود.[117]

بنابراین، چه بسا انسان هایی که در محیط دور از اسلام زندگی می کنند با اعمال اندک خود به درجات بالایی برسند، ولی انسان هایی که در محیط شیعی زندگی می کنند برای رسیدن به آن درجات باید اعمال و تلاش بیشتری داشته باشند.

در نتیجه این فرض که در قیامت عده ای از انسان ها از خدا طلبکار هستند، جز خیال پردازی چیز دیگری نیست؛ و گرنه باید بگوییم همه انسان ها بلکه همۀ موجودات (به جز انسان های کامل؛ مانند پیامبران و ائمه) از خدا ناراضی و طلب کار باشند.

گواه بر این که هیچ انسانی در قیامت از خداوند طلب کار نیست؛ این است که  قرآن وقتی حالات قیامت را بیان می کند، از شدت حسرت عده ای خبر می دهد،[118] حسرت و اندوه مربوط به جایی است که انسان در اثر کوتاهی و بی توجهی نعمتی را از دست بدهد.

چنان که در آن روز کافران آرزو می کنند که ای کاش خاک بودند.[119] یعنی اگر خاک بودند چون امکانات کمتری داشتند مسئولیت کمتری داشتند.

5. نکته دیگری که باید توجه داشت این است که بر حق بودن غیر از بهشت رفتن است؛ ممکن است افرادی از نظر اعتقاد و شناسنامه ای بر حق باشند، ولی در اثر اعمال بد و رسوخ نداشتن اعتقاد در اعماق قلبشان، اهل دوزخ باشند؛ چنان که ممکن است عده ای هر چند به اعتقاد صحیح دست نیافته اند، ولی در اثر حفظ پاکی فطری وارد بهشت گردند.

برای اطلاع بیشتر به پاسخ 323 (سایت اسلام کوئست: 1751) (قاصرین و نجات از جهنم) و 47 (سایت اسلام کوئست: 283) (جهنم و غیر مسلمان).

حیات جدید پس از قیامت

تبیین این موضوع متوقف بر فهم درست از قیامت و نشانه‌های آن است. بنابراین، طی نکاتی ابتدا به برخی از نشانه‌های قیامت اشاره خواهیم کرد و سپس به بیان آن خواهیم پرداخت:

اول. آن چه از بیانات قرآن استفاده می‌شود این است که جهان با رسیدن قیامت پایان می‌یابد و عالمی جدید پس از رستاخیز برپا می‌شود.[120]

قرآن علامت‌هایی را برای قیامت بیان کرده است که می‌توان آنها را در سه گروه تقسیم بندی کرد:

الف. حوادثی كه قبل از پایان جهان محقق می‏شود: یكی از حوادث قبل از قیامت، بعثت آخرین پیامبر است.

از دیگر نشانه‏های پایان یافتن این عصر دودی است كه در آسمان ظاهر می‏شود. قرآن می‏فرماید: منتظر روزی باش كه آسمان دود آشكاری پدید آورد.[121]

یكی از اصحاب پیامبر (ص) از معنای دخان (دود) سؤال كرد، حضرت فرمود: “دودی است كه بین مشرق و مغرب را پر می‏كند و چهل شبانه روز باقی می‏ماند، اما مؤمن حالتی شبیه به زكام به او دست می‏دهد و كافر همچون مستان خواهد بود و دود از بینی و گوش‏ها و پشت او بیرون می‏آید”.[122]

ب. حوادثی كه در آستانه پایان جهان پدیدار می‏شود:

1. كوه‏ها بعد از مقدماتی متلاشی می‏شود. كوه‏ها در ابتدا به لرزه در می‏آیند.[123] بعد از جا كنده می‏شوند.[124] سپس به حركت درمی‏آیند.[125] و در هم كوبیده می‏شوند.[126] آن گاه به صورت توده‏ای از شن‏های متراكم درمی‏آیند.[127] بعد به صورت گرد و غبار پراكنده می‏شوند.[128]

2. دریاها برافروخته و منفجر می‏شوند: “آن زمان كه دریاها منفجر گردد.”[129] “در آن هنگام كه دریاها برافروخته شود”.[130]

3. زلزله‏های عظیم و ویران گر: زلزله‏های بی سابقه و عظیمی تمام كره خاكی را به لرزه درمی‏آورد، همه چیز در هم ریخته و از بین می‏رود و تمام انسان‏ها در لحظه‏ای كوتاه مدفون می‏شوند: “ای مردم! از پروردگارتان بترسید و پرهیزگاری پیشه كنید كه زلزله رستاخیر مسئله مهمی است”.[131]

4. تاریك شدن خورشید و ماه و ستارگان: “در آن هنگام كه خورشید در هم پیچیده شود و در آن هنگام كه ستارگان بی فروغ شوند”.[132]

5. شكافته شدن آسمان و كرات: “در آن هنگام كه آسمان شكافته شود”.[133]

ج. حوادثی كه در آغاز رستاخیر و بازگشت به حیات مجدد ایجاد می‏شود:

مرحله آخر در قیامت، حوادثی است كه بعد از اتمام دو مرحله قبل پدید می‏آید: “وعده الاهی در آن روز تحقق می‏یابد كه این زمین به زمین دیگر و آسمان‏ها (به آسمان‏های دیگر) مبدّل می‏شود و انسان‏ها در پیشگاه خدا ظاهر می‏گردند”.[134]،[135]

از مجموع این موارد می‌توان چنین نتیجه گرفت که قیامت ادامه دنیا نیست، بلکه این جهان به کلی در هم کوبیده می‌شود؛ زیرا انفجارهای عظیم و زلزله‌های هولناک همه چیز را در هم می‌ریزد و در هم می‌پیچد. سپس طرح تازه‌ای ریخته می‌شود و جهان نوینی بر ویرانه‌های این جهان برپا می‌شود و رستاخیز انسان‌ها در آن عالم جدید است.[136]

دوم. شواهد دیگری نیز در قرآن وجود دارد که موقت بودن عمر این جهان را اثبات می‌کند. برای مثال در قرآن کریم چنین آمده است: “ما آسمان‌ها و زمین را نیافریدیم؛ مگر بر اساس حق، آن هم برای مدتی معین”. این مدت معین همان روز قیامت است. در آن روز بساط آسمان و زمین در هم پیچیده می‌شود و در زمین تغییرات اساسی داده می‌شود. نه تنها زمین، بلکه خورشید، ماه و سایر کرات هم برای همیشه در این نظام نیستند و حرکت و نظام آنها موقت و تا مدت معین است که بعد از پایان مدت معین بساط آنها نیز برچیده می‌شود.[137]

پیش‌بینی‌های علمی نیز که برای آینده جهان و نظام موجود شده است، تا مقدار زیادی در شعاع نظریه وحی حرکت می‌کند. گرچه هرگاه نظریه‌ای خلاف وحی باشد، از نظر ما بیش از حدسی نیست که دیر یا زود توسط دیگر دانشمندان تکمیل و به حقایق قرآن نزدیک می‌شود.[138]

سوم. این که آیا پس از برپایی قیامت و استقرار بهشتیان در بهشت و جهنمیان در جهنم خداوند باز هم خلقتی جدید با خصوصیاتی جدید خواهد داشت یا نه، سؤالی است که در برخی از روایات به آن اشاره شده است.

امام باقر (ع) در تفسیر آیۀ: “أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ”،[139] به جابر بن یزید (یکی از اصحاب) چنین می‌گویند: “تأويل اين آيه چنين است كه وقتى اين عالم و اين خلقت فانى شود و اهل بهشت در بهشت و اهل آتش در آتش جاى گيرند، خداى تعالى دست به خلقت عالمى غير اين عالم مى‏زند و خلقتى جديد مى‏آفريند، بدون اين كه مرد و زنى داشته باشند و تنها كارشان عبادت و توحيد خدا است و برايشان سرزمينى خلق مى‏كند، غير از اين زمين تا آن خلايق را بر دوش خود بكشد و آسمانى برايشان خلق مى‏كند، غير از اين آسمان تا بر آنان سايه بگستراند. شايد تو خيال مى‏كردى خدا تنها همين يك عالم را خلق كرده، و يا مى‏پنداشتى‏ كه غير از شما ديگر هيچ بشرى نيافريده. به خدا سوگند هزار هزار عالم، و هزار هزار آدم آفريده كه تو فعلاً در آخرين آن عوالم هستى و در دودمان آخرين آن آدم‌ها قرار دارى”.[140]

البته علامه طباطبائی (ره) پس از آن که این مطلب را نقل می‌کند این معنا را یکی از معانی ممکن برای این آیه عنوان می‌کند، نه این که تنها معنای آیه این باشد.[141]

بنابراین، این جهان با تمام آسمان و زمینش پس از قیامت برچیده می‌شود و اگر جهانی نیز دوباره آفریده شود، خصوصیات دیگری خواهد داشت که تصور آن برای ما غیر ممکن است.

برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به نمایه های:

1. چگونگی ارتباط فعل با حوادث زمانی، سؤال 2229 (سایت: 2525).

2. عمر نوع بشر، 637 (سایت: 701).

3. خلقت آدم و یافته های دانشمندان، 2999 (سایت: 3297).

قیامت و جاودانگی

در قیامت کبرا که عالمی است پس از عالم برزخ همه انسان ها از اولین تا آخرین جمع شده، و وارد مرحلۀ جدیدی از زندگی و حیات می شوند؛ و به پاداش و یا جزای اعمال و رفتار زندگی دنیایی خود می رسند.[142]

آیات قرآن، روایات  و دلایل عقلی بر این اتفاق دارند که در قیامت کبرا (پس از رفتن انسان ها به بهشت یا جهنم)  مرگ وجود ندارد.

اینک به برخی از آنها اشاره می کنیم:

قرآن قیامت را به هفتاد اسم می خواند که هر کدام به یک جنبه و خصوصیت آن اشاره دارند؛ مثلاً از آن جهت که همه انسان ها و بسیاری از موجودات در آن محشور می شوند روز حشر نام دارد و از آن جهت که همیشگی است و مرگ در آن راه ندارد یوم الخلود نام دارد .[143] این نام ، در سوره مبارکه (ق) آمده است. [144]

علاوه این که قرآن، بیش از 70 بار، اهل بهشت و جهنم را با صفت خلود و جاودانگی نام می برد. که برای نمونه دو آیه قرآن را بیان می کنیم:

« آرى، كسانى كه كسب گناه كنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود.»[145]

«و آنها كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، آنان اهل بهشتند و هميشه در آن خواهند ماند.»[146]

در روایات هم بیان شده که در قیامت مرگ وجود ندارد؛ از جمله علامه مجلسی در «بحار الانوار»[147] احادیث متعددی نقل می کند که مرگ را به صورت گوسفندی در مقابل اهل بهشت و جهنم سر می برند؛ از جمله آن روایتی است که از پیامبر (ص) نقل شده که فرمودند: وقتی خداوند اهل بهشت را وارد بهشت و اهل جهنم را وارد جهنم کرد مرگ مانند گوسفندی آورده می شود و در جلوی چشم آنها، آن را ذبح می کنند؛ بعد منادی ندا می دهد یا اهل الجنة خلود فلا موت یا اهل النار خلود فلا موت[148]یعنی در قیامت دیگر مرگی وجود ندارد، بلکه خلود و جاودانگی هست[149].

اما از نظر عقلی چون نفس انسان مجرد است و هر مجردی فناناپذیر است پس انسان ها پس از رفتن به بهشت یا جهنم مرگ نخواهند داشت.

برخی از دلایل حکما و متکلمین بر تجرد نفس:

1- نفس کلیات را ادراک می کند، و کلی مجرد است؛ پس محل آن هم باید مجرد باشد.

2- نفس بر اموری قدرت دارد که جسمانیات بر آن قدرت ندارند؛ مانند تصور امور غیر متناهی.

3- ما وقتی مشاهده می کنیم که همه مدرکات حواس را یک چیز ادراک می کند این دلیل بر تجرد نفس است؛ زیرا حواس از مدرکات یک دیگر خبر ندارند؛ مثلاً چشم، سفیدی جسمی، مانند قند را می بیند، ولی از طعم آن خبر ندارد؛ و یا اگر چیزی را که ندیده ایم در دهان بگذاریم، مزه آن را درک می کنیم، ولی رنگ آن را نمی بینیم؛ پس معلوم است در درون ما یک چیز مجرد کلی وجود دارد که همه اینها را ادراک می کند.

4- نیروهای جسمانی در اثر به کارگیری فرسوده می شوند، ولی قوه نفس بر خلاف آن است؛ زیرا کثرت تعقلات آن را نیرومند می کند پس  نفس از سنخ جسم نیست و مجرد است.[150]

5- دلیل دیگر بر تجرد نفس وحدت شخصیت است. بدن تغییر می کند، ولی یک امر ثابتی در همه این تغییرات وجود دارد که به آن نفس می گوئیم. و این نفس در اثر تغییر ماده تغییر نمی پذیرد؛ لذا از ماده مجرد است.[151]

البته عده ای هم مخالف هستند، و روح را مادی و با مغز یکی می دانند؛ ولی دلایل آنها فقط ارتباط سلول های مغزی را با ادراک اثبات می کنند نه این که مغز انجام دهنده آن ادراک کلی باشد.

بنابراین مسئله بقای روح رابطه نزدیکی با استقلال و تجرد روح دارد؛ زیرا اگر مجرد باشد بعد از مرگ می تواند باقی باشد.

البته دلایل فنا ناپذیری مجردات از مباحث فلسفی است، که برای اطلاع از آنها باید به کتاب های فلسفی، مراجعه شود.

نام نیکو در قیامت

با بررسی مجموعۀ روایات می توان گفت: اشخاصی که نام پیامبران و امامان بر آنان نهاده شده است، در دنیا و آخرت از امتیازاتی برخوردارند؛[152] اما در مورد روایتی که برخی نقل کرده اند که “در روز قیامت هر فرد پشت سر امام هم نام خود می ایستد”، با مرور اجمالی احادیثی که در این زمینه وجود دارد، روایتی که دقیقا همین مطلب را برساند یافت نشد، اما روایتی وجود دارد که تا حدودی مشابه متن مورد نظر است بدین مضمون که از امام صادق (ع) نقل شده که: اسامی مناسب برای خود برگزینید زیرا روز قیامت این گونه خوانده می شوید که ای فلانی فرزند فلانی به پاخیز و به سوی نور خود روانه شو و فلانی بپاخیز ولی نوری نداری[153] .اما به نظر می رسد که این روایت نیز با آن چه گفته شد هماهنگ نیست؛ چون اولاً: در این روایت تعبیر به نور خود آمده، این عبارت با تعبیر به امام خود تفاوت دارد. ثانیاً: اگر کلمه نور  در این روایت به امام تفسیر گردد، این روایت نمی گوید که علت همراهی شخص با نور خود (امام) صرف تشابه اسمی است؛ بلکه شاید این روایت می خواهد بیان کند نام های نیک برای خود انتخاب کنید تا در قیامت وقتی با نام خود خوانده می شود احساس شرمندگی نکنید.

چون هر چند اشخاصی که نام پیامبران و امامان بر آنان نهاده شده است، در دنیا و آخرت از امتیازاتی برخوردارند؛ ولی با توجه به مبانی اسلامی و آیات و روایات غیر قابل خدشه، نباید این امتیازات به گونه ای تلقی گردد که هر شخصی که همنام آن بزرگواران است خود را از مجازات مصون بداند؛ به عنوان نمونه توجه داشته باشید که میان قاتلان امام حسین (ع) شخصی به نام محمد بن اشعث وجود داشت[154] که همنام پیامبر بود که نمی توان تصور نمود که تنها به همین دلیل، در آخرت بازخواست نخواهد شد؛ بله، اگر شخصی مراعات موازین اسلامی را نماید، نام نیک او نیز امتیازی بر امتیازات او خواهد افزود.

بسیاری از یاران ائمه هستند که به نام دشمنان اهل بیت نام گذاری شدند؛ مثل اسم معاویه یا یزید و … آیا این عده پشت سر امامان قرار می گیرند یا پشت سر دشمنان امامان؟

علاوه بر این، آیۀ شریفه به طور واضح موقعیت ها را مشخص نموده و معیار را اعتقاد و اندیشه و جایگاه قرار داده نه اسم و نام گذاری، آنجا که خداوند متعال می فرماید: ” يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم‏”[155] (به ياد آوريد) روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان مى‏خوانيم‏) گفته مى‏شود پيروان ابراهيم را بياورید، و پيروان موسى را بياوريد، پيروان محمد را بياوريد، پیروان پیامبران یکی پس از دیگری برمى‏خيزند در حالى كه كتاب هايشان به دست راستشان داده شده، بعد صدا مى‏زنند پيروان شيطان و رهروان رؤساى ضلالت را بياوريد، عده‏اى هم به اين عنوان حاضر مى‏شوند‏.[156]

و در تفسیر نمونه نیز آمده: يعنى آنها كه رهبرى پيامبران و جانشينان آنان را در هر عصر و زمان پذيرفتند، همراه پيشوايشان خواهند بود، و آنها كه رهبرى شيطان و ائمه ضلال و پيشوايان جبار و ستمگر را انتخاب كردند همراه آنها خواهند بود.

خلاصه اينكه پيوند” رهبرى” و” پيروى” در اين جهان به طور كامل در آن جهان منعكس مى‏شود، و بر اساس آن گروه‏هايى كه اهل نجات و اهل عذابند مشخص مى‏گردند.[157]


[1] نک: لسان العرب، ج12، ص 506.

[2] «يوم يقوم النّاسُ لربّ العالَمين» مطفّفين، 6.

[3] «و يوم تقوم السّاعة» روم، آیات 12، 14، 55.

[4] «يوم يقوم الرّوح و الملئكة صفّاً» نبأ ، 38.

[5] «يوم يقوم الحِساب» ابراهيم، 41 .

[6] علم اليقين2/1111.

[7] «وذلك يوم يجمع الله فيه الأوّلين و الاخرين لنِقاش الحساب و جزاء الأعمال خضوعاً، قياماً، قد ألجمهم العَرق و رجفت بهم الأرض فأحسنهم حالاً من وجد لقدميه موضعاً و لنفسه متّسعاً»؛ نهج البلاغه، خطبۀ 102.

[8] تفسير نمونه، ج‏22، ص 465.

[9] مؤمنون، 99 و 100.

[10] عالم برزخ شخصی است و هر فرد وقتی مرد وارد برزخ می شود، قیامت کبری مربوط است به جمع یعنی همۀ افراد عالم یک مرتبه محشور می شونند. نک: جهان بینی شهید مطهری، بحث معاد، ص 31.

[11] اقتباس از سؤال 1151 (سایت: 1261).

[12] اقتباس از سؤال 1496 (سایت: 1543).

.[13] فیض کاشانی، المحجة البيضاء، غفاری، علی اکبر، ج 8 ، ص 331 ، انتشارات اسلامی، (با اختصار).

[14] تفسير نمونه، ج ‏25، ص 285، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1374.

[15] اقتباس از سؤال 1943 (سایت: 1946).

[16] العین ، ج 3، ص 134؛ لسان العرب، ج 4، ص 189.

[17] الطارق،9.

[18] روض الجنان و روح الجنان، ج 13، ص 83.

[19] مریم،39.

[20] مریم ، 39 وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ هُمْ في‏ غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا يُؤْمِنُون‏.

[21] المیزان، ج 14، ص 51.

[22] التبیان، ج 7، ص 127.

[23] – نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 63، ص 153.

[24] – بحارالانوار، ج 8، ص 346و شبیه همین روایت در صحیح بخاری ج 5، ص 236و هم­چنین در بسیاری از منابع دیگر شیعه و سنی.

[25] – بحار الانوار ج 8، ص 345.

[26] – کنز العمال، ج 1، ح 1806.

[27] – نهج الفصاحة، ج 1، ص 245.

[28] – غررالحکم، ح 10626.

[29] راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن،ص 816، دار العلم، دمشق،1412.

[30] مهیار، رضا،فرهنگ ابجدی،ص 83.

[31] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه،ج 19، ص 535، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1376.

[32]. البته برخی این تعداد را به سه نفخۀ صور و برخی دیگر چهار صور رسانده اند.

[33] زمر، 68، “وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّه‏…”.

[34] یس، 51، ” وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‏ رَبِّهِمْ يَنْسِلُون‏”..

[35] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه،ج 19،ص 540 و 542.

[36] قرآن در این باره می فرماید: ” به محض اينكه يك بار در «صور» دميده شود،*و زمين و كوه‏ها از جا برداشته شوند و يك باره در هم كوبيده و متلاشى گردند،*در آن روز «واقعه عظيم» روى مى‏دهد،( آیات 13، 14،15، سورۀ الحاقة).

[37] محمد، 18.

[38] طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی،ج 18، ص357، دفتر انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1376.

[39] جوادی آملی، عبدالله، معاد در قرآن (تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 4)، بخش هشتم، نشانه های قیامت،ص 275،مرکز نشر اسراء، قم، 1380، از کتاب” آموزش عقاید”، آیت الله مصباح یزدی استفاده می شود که ایشان نیز، این حوادث را قبل از نفخ صور اول می داند.

[40] الحاقه، 13-16.

[41] تکویر، 1-2.

[42] ابراهیم ، 48؛ زلزال،1؛ واقعه،4؛ کهف، 47؛ نحل، 88؛ تکویر، 2؛ کهف، 8.

[43] انبیاء، 104؛ طور، 9-10؛ رحمن، 37؛ الحاقه، 16؛ مزمل، 18؛ مرسلات، 9؛ نبآ، 19 ؛ انشقاق، 1؛ انفطار، 1.

[44] يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيه‏(عبس، 34)؛ یوم ترجف الارض و الجبال و کانت الجبال کثیباً مهیلاً( مزمل، 14) ؛ یوم تمور السماء موراً و تسیر الجبال سیراً( طور، 9و 10) ؛ يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ‏ ( حج،2) ؛ وَ إِذَا السَّماءُ فُرِجَت‏( مرسلات، 9)؛ إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَت‏( تکویر، 1) و ……

[45] جوادی آملی، معاد در قرآن، ص 227 و 228 ؛ قمی مشهدی، محمد بن محمد رضا، کنز الدقائق و بحر الغرائب،ج 12، ص 230، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، تهران، 1368.از مشروح ترین روایاتی که نشانه های قیامت را به گسترده گی بیان کرده است، حدیثی است از رسول گرامی اسلام به نقل از ابن عباس. در این روایت امور فراوانی از جمله مقدمات قیامت، شمرده شده است.این روایت با همۀ تفصیلی که دارد از اموری مثل؛ انشقاق آسمان، متلاشی شدن کوه ها و دیگر نشانه های که برخی از بزرگان از آنان، به اشراط الساعة نام برده اند، وجود ندارد.

[46] روایات نیز همین مطلب را تأیید می کند.در روایتی پیامبر گرامی می فرماید: ” قیامت بر پا می شود در حال که دو نفر پارچه گشوده اند تا خرید و فروش کنند، هنوز پارچه را جمع نکرده اند که قیامت بر پا می شود….”، بحارالأنوار ج  6، ص 320.

[47] یس، 49.

[48] زخرف ،66.

[49] طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی، ج 14، ص 479.

[50] مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 14، ص 8.

[51] کهف، 45؛ نحل، 77؛ قمر، 50.

[52] قارعه، 4؛ قمر، 7.

[53] یس، 51؛ ؛ نباء، 18.

[54] ابراهیم،21؛ الحاقه، 18.

[55] می فرماید:” و روزى كه قيامت برپا شود، مجرمان سوگند ياد مى‏كنند كه جز ساعتى (در عالم برزخ) درنگ نكردند! اينچنين از درك حقيقت بازگردانده مى‏شوند”. روم، 55.

[56] «تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحَ اِلَیهِ فی یوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ اَلْفَ سَنَةٍ»؛ معارج، 4.

[57] نورالثقلین، العروسی الحویزی، ج 7، ص 473.

[58] ن.ك: تفسیر نمونه، ج 25، ص 16.

[59] دخان ، 10.

[60] پيامبر قرآن، ج 6، ص 27.

[61] مزمل،  14.

[62] حاقه،  14.

[63] طور،  10.

[64] حاقه،  14.

[65] مزمل،  14.

[66] واقعه ، 6 و 5.

[67] انفطار  3.

[68] تكوير،  6.

[69] حج،  1.

[70] تكوير،  2 و 1.

[71] انشقاق،   1.

[72] ابراهيم،  48.

[73] . غافر، 15 و 16، لِيُنذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ()يَوْمَ هُم بَارِزُونَ  لَا يخَْفَى‏ عَلىَ اللَّهِ مِنهُْمْ شىَ‏ْءٌ  لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ  لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّار

[74] . طه، 106، فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا.

[75] . طارق، 9، يَوْمَ تُبْلىَ السَّرَائر.

[76] . زلزال، 2، وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا.

[77] . تكوير، 10، وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَت‏.

[78] . نبأ،40، يَوْمَ يَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاه‏.

[79] . انعام، 28، بَلْ بَدَا لهَُم مَّا كاَنُواْ يخُْفُونَ مِن قَبْل‏.

[80] . زلزال، 4، يَوْمَئذٍ تحَُدِّثُ أَخْبَارَهَا.

[81] . ابراهيم، 21، وَ بَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِيعًا.

[82] . حج، 2، يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاسَ سُكَارَى‏ وَ مَا هُم بِسُكَارَى‏ وَ لَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيد.

[83] . نمل، 89، مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيرٌْ مِّنهَْا وَ هُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئذٍ ءَامِنُون‏.

[84] . انبياء 103، لَا يحَْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبرَُ وَ تَتَلَقَّئهُمُ الْمَلَئكَةُ هَذَا.

[85] . بحارالانوار، ج 6، ص 153. «اعظم سرور يرد على المؤمنين».

[86] . همان، ج 7، ص 176. «القيامة عرس المتقين».

[87]. اعراف، 6.

[88]. حجر، 92و 93.

[89]. رحمان، 39.

[90]. شعراء، 41.

[91]. صافات، 86.

[92]. یونس، 61.

[93]. رحمان، 39.

[94]. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 4 ، ص 334، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1409 هـ ق.

[95]. طبرسی، فضل بن حسن،  مجمع البیان، ج 4، ص 218، مؤسسة الاعلمی، بیروت، 1415 هـ ق.

[96]. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج1، ص 641، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول، قم، 1418 هـق.

[97]. فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج 2، ص 180 و ج‏1، ص 452 ، چاپ دوم، مکتبة الصدر، تهران، 1374هـش.

[98]. کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 4، ص 5، چاپ دوم، کتاب فروشی اسلامیه، تهران، 1344 ه.ش.

[99]مائده، 116.

[100] شوری، 23.

[101] ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 10، ص 3277، ح 18477، مکتبة نزار مصطفی الباز، عربستان سعودی، مکة المکرمة ، 1419 هـ ق.

[102] آل عمران، 31، “قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم”.

[103] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 4، ص 124، ح 4688، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 هـ ق.

[104] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 27، ص 79، ح 18، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق.

[105] صافات، 27.

[106] صافات، 50؛ و نظير اين معنا در آيه 25 سوره طور نيز آمده است.

[107] مؤمنون، 101.

[108] ابن منظور، لسلن العرب، واژه سئل؛ ….

[109] مؤمنون، 101؛ قصص، 66.

[110] صافات، 27، 50؛ طور، 25؛ مثر،40.

[111] حج، 2. “يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى‏ وَ ما هُمْ بِسُكارى‏ …”.

[112] مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏19، ص 61، دار الكتب الإسلامية، تهران‏، 1374 ش‏.

[113] مدثر، 40- 43.

[114] تفسير نمونه، ج ‏14، ص 327.

[115] برای اطلاع بیشتر به پاسخ 205 (سایت اسلام کوئست: 1198) (فلسفۀ وخودی اختلاف و تفاوت انسان ها) مراجعه کنید.

[116] الكافي، ج 1، ص 47. “حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ يَا حَفْصُ يُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ يُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ”.

[117] برای اطلاع بیشتر به پاسخ 129 (سایت اسلام کوئست: 1029) (عصمت انبیا در قرآن) مراجعه شود.

[118] زمر،56. “أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ في‏ جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرينَ”.

[119] النبأ،40. “يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَني‏ كُنْتُ تُراباً”.

[120] مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج 6، ص 21، انتشارات مدرسه امیرالمؤمنین، 1374ش.

[121] دخان، 10.

[122] پيامبر قرآن، ج 6، ص 27.

[123] مزمل، 14.

[124] حاقه، 14.

[125] طور، 10.

[126] حاقه، 14.

[127] مزمل، 14.

[128] واقعه، 6 و 5.

[129] انفطار، 3.

[130] تكوير، 6.

[131] حج، 1.

[132] تكوير، 2 و 1.

[133] انشقاق، 1.

[134] ابراهيم، 48.

[135] ر. ک. به: سؤال 1946 سایت اسلام کوئست.

[136] مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج 6، ص 40.

[137] قرائتی، محسن، معاد، ص 200، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ سوم،

[138] همان، ص 201.

[139] ق، 15. مگر از آفرينش نخستين [خود] به تنگ آمديم؟ [نه!] بلكه آنها از خلق جديد در شبهه‏اند.

[140] فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج 5، ص 60، تهران، صدر، 1415ق.

[141] طباطبائی، محمد حسین، ترجمه، محمد باقر موسوی همدانی، ج 18، ص 534، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1374.

[142] عالم برزخ شخصی است و هر فرد وقتی می میرد، وارد برزخ می شود، قیامت کبری مربوط است به جمع؛ یعنی همۀ افراد عالم یک مرتبه محشور می شوند. نک: جهان بینی شهید مطهری، بحث معاد، ص 31.

[143] مکارم شیرازی، پیام قرآن، بحث معاد، ج 5، ص 58.

[144] ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُود. ق، 34.

[145] بقره، 81.

[146] بقره، 82.

[147] . بحارالانوار، ج 8، باب 26.

[148] وَ رَوَى مُسْلِمٌ فِي الصَّحِيحِ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ قِيلَ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ فَيُشْرِفُونَ وَ يَنْظُرُونَ وَ قِيلَ يَا أَهْلَ النَّارِ فَيُشْرِفُونَ وَ يَنْظُرُونَ فَيُجَاءُ بِالْمَوْتِ كَأَنَّهُ كَبْشٌ أَمْلَحُ فَيُقَالُ لَهُمْ تَعْرِفُونَ الْمَوْتَ فَيَقُولُونَ هُوَ هَذَا وَ كُلٌّ قَدْ عَرَفَهُ قَالَ فَيُقَدَّمُ وَ يُذْبَحُ ثُمَّ يُقَالُ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ وَ يَا أَهْلَ النَّارِ خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ قَالَ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ الْآيَة ؛ نک: بحار النوار، ج8، صص 344 و 345.

[149] البته این به آن معنا نیست که آن که وارد جهنم شد تا ابد در آن بماند، بلکه خلود در جهنم مخصوص عده خاصی می باشد.

[150] علامه شعرانی، ترجمه شرح الاعتقاد، ص 242 تا 262.

[151] مکارم شیرازی، پیام قرآن، بحث معاد، ج 5، ص 287.

[152] ر.ک: وسائل الشیعة، ج 21؛ بحار الانوار، ج 101.

[153] بحار الانوار، ج 101، ص 131، روایت 29.

[154] ر .ک: بحار الانوار، ج 44، ص 316.

[155] الاسراء،71.

[156] الجصاص، احكام القرآن، ج 5، ص 31؛ طباطبایی، الميزان في تفسير القرآن، ج ‏13، ص 167.

[157] مکارم، تفسير نمونه، ج ‏12، ص 201.