کپی شد
قرائت های مختلف از دین
نظریۀ قرائت های مختلف از دین، در واقع اعتقاد به پلورالیسم معرفتی است؛ یعنی اعتقاد به این که فهم و معرفت از دین، تکثر گرایانه است و ما یک معرفت واحد از دین نداریم، بلکه این معرفت دائما در حال تغییر و تکامل و تکثر می باشد.
در نظریۀ قرائت های مختلف از دین، این طور عنوان می شود که پیش داوری ها، انتظارات قبلی و علایق و سلایق مفسر و عالم در فهم او تأثیرگذار است؛ پس سرّ این که اختلاف قرائت وجود دارد این است که پیش داوری ها و پیش دانسته های عالمان دینی با هم فرق دارد؛ یعنی منشأ اختلافات را از ذهنیت اندیشمندان می دانند؛ نظریۀ قرائت های مختلف از دین مدعی است، هیچ فهم رسمی، غالب، یگانه و صحیح از دین- که بگوییم این فهم از دین صحیح است و دیگر فهم ها باطل است – وجود ندارد. آن چه که ما داریم تفاوت در فهم دین است. ما فهم بهتر و درست تر در مقابل فهم ناصحیح و بدتر نداریم. ما با مجموعه ای از فهم های متفاوت از دین مواجه هستیم که نمی توانیم بین آن ها داوری کنیم و بگوییم چه فهمی صحیح و چه فهمی ناصحیح است؛ مثل این که یک مکعب در فضا معلق است و هر کسی از یک زاویه به این مکعب نگاه می کند، اختلاف زوایای دید باعث می شود که نگاه های مختلف به وجود بیاید و هیچ کدام رجحانی بر دیگری ندارند. در دین قرائت های مختلفی وجود دارد بدون آن که بین این قرائت ها قضاوت و داوری وجود داشته باشد. ما فقط با تفاوت فهم ها مواجه هستیم. ممکن است یک قرائت از دین رسمی تر و غالب تر باشد، اما لزوما این تداول و غلبه و شهرت به معنای صحت نیست.
نکتۀ دیگری که نظریۀ قرائت های مختلف بر آن پافشاری می کند، این است که امکان قرائت را به نحو موجبۀ کلیه می داند. از نظر معتقدین به امکان قرائت های مختلف از دین، ما نمی توانیم مرزی مشخص کرده و بگوییم این زمینه و جنبه های دین، جزء ثابتات و مشترکات است و اختلاف قرائت بردار نیست. آن ها تک تک مضامین دینی را قابل اختلاف در قرائت می دانند. به نظر آن ها از توحید و نبوت و معاد گرفته تا تفصیلات فقهی و مسائل اخلاقی و هر بخشی که رنگی از معرفت دینی دارد، قرائت پذیر است و هیچ فهم ثابتی از دین وجود ندارد.
ریشه این بحث به بحث هایی که راجع به فهم متن(مباحث هرمنوتیکی) وجود دارد باز می گردد. فرهنگ دینی به خصوص ادیان ابراهیمی (مسیحیت، یهودیت، اسلام) عمیقا متن محور است؛ یعنی فرهنگ دینی، حول محور متون دینی است.در مسیحیت، آبشخور فرهنگ دینی، انجیل است. منشأ فرهنگ دینی یهودیت، تفسیرهایی از تورات و تلمود است و ریشه فرهنگ دینی ما مسلمین به فهم و تفسیر قرآن و سنت برمی گردد.
به این دلیل هرگونه نظریه پردازی متفاوت راجع به مقوله فهم متون، در معرفت دینی تأثیرگذار است؛ یعنی اگر ما در باب فهم متون (به طور مطلق، چه یک متن حقوقی و چه یک متن ادبی و …) معتقد شدیم که امکان تفسیرهای متفاوتی از متن وجود دارد، به طوری که هیچ تفسیری بر دیگر تفاسیر رجحان ندارد، این به طور مستقیم در بحث قرائت های مختلف از دین تأثیرگذار است و معلوم می شود که نمی توان از دین تفسیر یگانه و واحدی عرضه کرد؛ در صورتی که بحث در فهم متن بوده ولی بر فهم دین اثر گذاشته است؛ به دلیل این که فهم دین با فهم متون دینی گره خورده است.[1]