کپی شد
قبولی حج
از آن جا که حج و عمره یکی از کارهای بسیار مهم و عبادی هستند و انسان می خواهد در این سفرهای معنوی بهره های فراوانی به دست آورد، لازم است، شرایط خاصی را در خود فراهم نماید که در زیر به پاره ای از آنها اشاره می شود:
اوٌل: نیٌت خود را برای خدا خالص کند به شکلی که هیچ غرضی از اغراض دنیایی؛ مثل ریا، پرهیز از مذمٌت مردم به سبب نرفتن به حجٌ و یا قصد تجارت و… در خفایای دل نباشد؛ زیرا همۀ اینها، عمل را از قربت و اخلاص خالی می کند و مانع از رسیدن به ثواب موعود می گردد.
دوم: از گناهانی که انجام داده توبه خالص نماید؛ یعنی از انجام آنها پیشیمان باشد و تصمیم جدی بگیرد که هیچ گاه آنها را انجام ندهد و گذشته را جبران کند و در همه حال از خداوند طلب عفو و بخشش کند. حق و حقوق مالی و مادی دیگران را که به ناحق تصاحب نموده و یا از بین برده (خودِ آن مال یا عوض آن را) به صاحبانش برگرداند و نسبت به حق و حقوق معنوی و غیر مادی مردم؛ مثل تهمت، غیبت، هتک حرمت از آنها حلالیت بخواهد و اگر مفسده ای در طرح اینها وجود دارد به نوعی جبران نماید؛ مثلا خوبی های او را در میان مردم بیان و از خداوند برای آنها طلب مغفرت کند و در مورد آن حقوق و تکالیف الاهی که از طریق کفاره و قضا قابل جبران است تصمیم و شروع به جبران نماید.[1]
سوم: اگر تا به حال خمس مال خود را پرداخت نکرده و سال خمسی نداشته است، برای خود سال خمسی قرار دهد و خمس مال را پرداخت نماید.
چهارم: بعد از ورود به سرزمین وحی و قبل از انجام اعمال، سعی کند از اموری که موجب دل مشغولی و مانع توجه به امور معنوی است اجتناب کند؛ مثلا کمتر به بازار جهت خرید و… مراجعه کند.
پنجم: توشه سفر و خرجی راه خود را از راه حلال تهیه نماید و در آن سخاوت، گشاده دستی داشته باشد و بخل نورزد.
ششم: با دوستان و اهل سفر خوش خلقی نماید و گشاده رو و شیرین کلام باشد و تواضع را پیشۀ خود سازد و از کج خلقی، سخن لغو و درشت گویی اجتناب نماید و سخنی که رضای خدا در آن نیست نگوید و با کسی جدال و خصومت نکند.
هفتم: بر توان و نیروی خود اعتماد و تکیه نداشته باشد، بلکه فقط بر خداوند توکل کند و فقط از او یاری بخواهد تا بتواند همراه با عمره یا حجٌی مقبول و سعیی مبرور به وطن خود برگردد.[2]
[1]. برای اطلاع از نحوۀ از بین بردن آثار تخریبی گناهان بر روی روح و روان به کتاب های اخلاقی؛ مانند کتاب معراج السعاده مرحوم نراقی و امثال آن مراجعه شود.
[2]. نک: مجلسی، بحار الانوار، ج 96، ص 124- 126، چاپ بيروت، دارالوفاء، 1404هـ .