کپی شد
فلسفۀ عدم محرمیت داماد به خواهر زن
پیش از پرداختن به پاسخ در باب فلسفه و چرایی احکام شرعی ناگزیر نکاتی را بیان می کنیم، سپس به پاسخ آن می پردازیم:
1. تمام احکام الاهی بر اساس مصالح و مفاسد است و ما قبول نداریم که احکام فقهی چرا ندارد.
توضیح این که، هیچ حکمی از احکام اسلامی بدون جهت، حلال و یا واجب و … نشده است و این طور نیست که چرایی در آن راه نداشته باشد. كسانی كه پایه توحید خود را محكم ساخته اند و طبق دلایل قطعی عقیده دارند كه قانون گذار اسلام؛ یعنی، خداوند متعال، بی نیاز مطلق و دارای علم و حكمت بی پایان است، هیچ گونه تردیدی نخواهند داشت كه تمام احكام و مقررات و دستورهای اسلامی كه پیامبر اسلام از طرف خدای متعال برای بشر آورده است، دارای مصالح و فوایدی می باشد؛ زیرا علم و حكمت خدای بزرگ ایجاب می كند كه هیچ فرمانی را بدون رعایت مصالح بندگانش صادر نکند و چنین افرادی همیشه در صدد پیروی از دستورهای الاهی هستند و دانستن و ندانستن جزئیات فلسفه و چرایی احكام در روحیه آنان اثری نخواهد داشت.
حضرت امام رضا (ع) می فرمایند:« همانا، چنین یافتیم كه هر آن چه را كه خدای تبارك و تعالی حلال فرموده صلاح و بقای بندگان در آن بوده است و به آن احتیاج دارند و بی نیاز از آن نیستند و در آن چه حرام نموده است نیازی برای بندگان به آن نیافتیم، بلكه مایه فسادی است كه ایشان را به سوی نابودی و هلاكت سوق می دهد».[1]
2. هر چند عقل آدمی، محدود است و نمی تواند به همۀ مصالح و حکمت و چرایی احکام، پی ببرد، اما باید دانست که در آیات و روایات به حکمت، ملاک و آثار، برخی از احکام به صورت کلی و یا جزئی اشاره شده، یا از راه قرائن می توان به نکاتی دست یافت؛ مثلاً کتاب «علل الشرایع» شیخ صدوق در بیان حکمت و فلسفه و چرایی احکام بوده و در آن جا بسیاری از روایات مربوط به آن جمع آوری شده است.
3. در مواردی که هم خداوند به حکمت برخی از احکام اشاره نکرده است، خود بر اساس حکمتی بوده است؛ مثلاً این نگفتن ها برای آن است که خداوند می خواهد روح تعبّد و عبودیت را در انسان تقویت کند. اگر کسی بخواهد بندگی خدای متعال را بکند، مگر ندانستن این که چرا نماز صبح دو رکعت است و نماز ظهر چهار رکعت؟ خللی به بندگی او وارد می کند؟! اگرچه همین عدد رکعات نماز نیز از یک چرایی برخوردار است، اما شاید بتوان گفت بزرگ ترین چرایی آن این است که خداوند می خواهد انسان را بیازماید و روح بندگی را در او شکوفا نماید؛ یعنی انسان بگوید من به حکیم بودن خدای خود باور دارم ، می دانم که او بیهوده دستوری را نمی دهد. من تسلیم او هستم و این اعمال را انجام می دهم اگر چه ندانم که برای چه نماز صبح را باید دو رکعت بخوانم و نماز ظهر را چهار رکعت .
4. تذکر این نکته نیز در پایان ضروری است که احكام و مقررات دینی نسخه هایی هستند كه پیامبران الاهی و پیشوایان دینی از طرف خدا برای بشر آورده اند تا سعادت و خوشبختی آنان را از هر جهت تأمین نمایند و اگر کسی نتوانست به حکمت و فلسفه یک حکمی پی ببرد، نباید آن را ناقص دانسته و ردّ کند و همه چیز را با عقل ناقص بشری و بدون زبان وحی الاهی، سنجیده و نتیجه بگیرد؛ آیا کسی که برای بیماری خود به پزشکی مراجعه نماید و او داروهایی برای درمان دردهایش بنویسد، آیا اوّلاً از او سؤال می کند که چرا فلان دارو را نوشته است؟ ثانیا اگر پزشک دارویی تجویز کرد که بیمار از حکمت آن بی اطلاع بود، آن را بدون اثر و بی فایده تلقی می کند؟!
پس، با توجه به توضیحات فوق، می توان به اندازه و قابلیّت و وسع عقلی خود دنبال چرایی و حکمت احکام شرعی بود و از آن ها سؤال نمود. با این كه ما حق سؤال را داریم، ولی هرگز نباید انتظار داشته باشیم كه با معلومات محدود بشری به تمام جزئیات اسرار و فلسفه احكام دست یابیم؛ زیرا این احكام از مبدئی سرچشمه گرفته است كه تمام علوم و دانش های وسیع امروز، در برابر علم او حكم قطره در برابر دریا را هم ندارد و اساساً ناچیزی معلومات ما در برابر مجهولات، مطلبی است كه امروزه دانشمندان بزرگ دنیا با صراحت كامل به آن اعتراف می كنند.[2]
شاید گفته شود؛ چطور است که داماد به مادر زن محرم است ولی به دخترش (خواهر زن) نامحرم؟ مگر مثلا چه فرقی بین دایی پدر یا دایی مادر با داماد وجود دارد؟
اگر چه شاید نتوانیم به همۀ حکمت های تشریع احکام پی ببریم، ولی سؤال ما این است که آیا هرکس به مادر محرم باشد باید به فرزندان مادر هم محرم باشد؟ دایی پدر یا دایی مادر هم خون و دارای رابطۀ نسبی با فرزندان ما هستند، ولی داماد رابطۀ هم خونی ندارد و فقط به سبب ازدواج با دختر است که وارد خانواده شده است و اگر روزی این ازدواج منجر به طلاق شود، اگر چه باز هم به خاطر مصالحی با مادر زنش همچنان محرم است، ولی دیگر رابطۀ این شخص با خانوادۀ دختر قطع می شود، علاوه بر این که داماد می تواند بعد از طلاق با دیگر دختران خانواده ازدواج کند، ولی دایی پدر یا دایی مادر چنین حالتی ندارند و برای همیشه با خانواده رابطۀ فامیلی دارند و در هیچ زمانی نمی توانند با دختران خانواده ازدواج کنند. دایی پدر با مادر خانواده محرم نیست، ولی با دختران خانواده محرم است. بنابراین نمی توان گفت هر کسی که با مادر محرم است، با فرزندان نیز محرم است و یا هرکسی که با فرزندان محرم است، با مادر هم باید محرم باشد.
[1] . حرّ عاملى، محمد بن حسن بن علی، وسائل الشیعه، ج 25، ص 51، ح 31146، مؤسسه آل البيت (ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[2] با استفاده از سؤال 8593 (سایت اسلام کوئست: 9135).