Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

فلسفۀ خرافات

امور متعددی به عنوان فلسفه و علت ایجاد خرافات ذکر شده است که درذیل، به آنها اشاره می شود:

1.ضعف فکری و عقلی:

ریشۀ پیدایش شوم خرافات به ضعف فکری و ناکارآمدی عقلی بسیاری از انسان ها مربوط می شود، و این که فهم آنها از هستی و ادراکشان از رمز و رازهای آن ناقص است. به عبارت دیگر چون معرفت شناسی اکثر آنان مبتنی بر استدلال و عقلانیت نیست و عوامل وجود و حقیقت برای آنها ناآشکار است، به خرافات پناه می برند و از راه های غلط و نادرست، پندارهای خود را توجیه می کنند. توسل به جمادات و نباتات و مسائلی كه هيچ گونه جايگاهی در دين و عقل ندارد يا دنبال راه های ما وراء الطبيعة و متافيزيكی رفتن تا كارهای عادی را از راه های غير عادی انجام دادن و غیر اینها از خرافاتی است که ریشه در ضعف فکری و عقلی مردم دارد.

پس منشأ عمدۀ خرافات، جهل و نادانی بشر است؛ از این رو، این مسئله بیشتر در بین مردم عوام رواج پیدا نموده و گرایش به خرافات در آنها بیشتر از افراد تحصیل کرده است.

2. شخصیت درونی افراد:

دربارۀ علت روانی خرافات، اگر خرافات حاصل اشتباه در ادراک، حافظه یا قضاوت باشد اصلاح آنها باید کار ساده‌ای باشد، یا اگر خرافات ناشی از فشارهای اجتماعی باشد باید با از بین رفتن این فشارها، خرافات نیز از بین بروند؛ اما واقعیت این است که مردم به سختی دست از افکار خرافی برمی‌دارند و سرسختانه به آنها چسبیده‌اند، به همین جهت احتمال می‌رود خرافات، ریشه دردرون شخصیت افراد داشته باشد. اسپینوزا درباره خرافات و عدم قطعیت آن می‌نویسد: «اگر آدمیان قواعد مشخصی برای اداره امور زندگی خود در اختیار داشتند و یا بخت همیشه با آنها یار بود، هرگز به خرافات روی نمی‌آوردند. اما چون اغلب به مشکلات برمی‌خورند که قواعد موجود پاسخ گوی آنها نیست، بین ترس و امید سرگردان شده و سخت زود باور می‌شوند».[1]

3. تقلید کورکورانه از دیگران:

تقلید کور کورانه از دیگران، از دیگر عواملی است که در رواج خرافات، نقشی مؤثر داشته است. در همۀ جوامع از اقشار مختلف مردم، بدون اندیشیدن دربارۀ درستی و نادرستی عقیده ای، با تقلید کورکورانه از دیگران به چیزهایی دل می بندند که دارای هیچ گونه مدرک و دلیل مقتضی نیست؛ به عنوان مثال، روز سیزده را نحس می دانند یا معتقد به چهارشنبه سوری هستند، به دلیل آن که گذشتگان آنها این گونه بوده اند. امروزه در برخی از شهرهای غربی، هتل ها و ساختمان های بلند، طبقۀ سیزدهم ندارد. در هواپیماها ردیف سیزده نیست؛ چون سیزده در نگاه آنها نحس است!

3. خود خواهی: 

استاد شهید مطهری دربارۀ این علت می فرماید: «دو خاصیتی که در بشر هست سبب پیدایش فکر نحوست در اشیاء و اعداد (و دیگر خرافات) شده است: یکی این که بشر به طور کامل خودخواه است؛ یعنی نمی خواهد مسئله شکست های خود را متوجه خودش کند. همیشه دنبال این می گردد یک چیز دیگری پیدا کند و بگوید این بدی، این شکست، این بدبختی که پیدا شد؛ این من نبودم؛ این فکر من نبود … بشر برای این که از تقبل مسئولیت ها فرار کند، آمده است برای اشیاء برای چهارشنبه برای 13 برای … نحوست قائل شده است».[2]

4. روح تنبلی:

استاد شهید در ادامه می فرماید: «خاصیت دیگر، روح تنبلی است که در انسان می باشد. انسان وقتی بخواهد علت قضایا را بفهمد باید از طریق علمی و عقلی کاوش، تفکر، جست و جو و تفحص کند تا علت واقعی اشیاء را درک کند. ولی با خیال، همه قضایا را زود می شود حل کرد… با یک کلمه خودمان را راحت می کنیم می گوییم علت این که ما در این جنگ شکست خوردیم این بود که مثلا در روز چهارشنبه شروع کردیم یا روز 13 بود».[3]



[2]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 25، ص 403و404، صدرا، چاپ چهارم، تهران، 1389ش.

[3]. همان.