Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

فلسفۀ توسل به اهل بیت (علیه السلام)

بدون شک آدمی برای تحصیل کمالات مادی و معنوی، به غیر خود؛ یعنی، خارج از محدوده وجودی خویش، نیازمند است؛ زیرا عالم هستی بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار شده و تمسک به سبب ها و وسایل برای رسیدن به کمالات مادی و معنوی، لازمه این نظام است.

توسل به اولیای الاهی و امامان معصوم(ع) که همان انسان های کامل هستند، یکی از امور مسلّمی است که در آیات قرآن و احادیث آمده است.

قرآن در این زمینه خطاب به پیامبر اکرم (ص)می فرماید: “و اگر اين مخالفان، هنگامى كه به خود ستم مى‏كردند (و فرمان هاى خدا را زير پا مى‏گذاردند)، به نزد تو مى‏آمدند و از خدا طلب آمرزش مى‏كردند و پيامبر هم براى آنها استغفار مى‏كرد، خدا را توبه پذير و مهربان مى‏يافتند[1]. ”

در آیه دیگری می فرماید: “اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و وسيله‏اى براى تقرب به او بجویيد! و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد!”[2].

در روایاتی که از ائمه اطهار رسیده است، آنان خود را به عنوان وسیله (وسیله ای برای تقرب به خداوند) معرفی کرده اند[3].

پس نقش توسل در دنیا همانند شفاعت در قیامت غیر قابل انکار است. به وسیله توسل است که انسان به خداوند نزدیک شده و حوایج مادی و معنوی خود را طلب می کند.

در بعضی از دعاها صفات خداوند یا ذات او، وسیله ای برای رسیدن به قرب پروردگار معرفی شده است. مانند دعای روز مباهله که می فرماید: «خداوندا از تو می خواهم به همه ی جلالت، خداوندا از تو می خواهم به زیباترین جمالت …» [4]

از مجموع آنچه بیان شد چنین نتیجه گرفته می شود:

ارتباط با خداوند از دو راه امکان پذیر است: 1) ارتباط بی واسطه با خدا 2) توسل به ائمه اطهار (ع) ، آنچه حائز اهمیت است آنکه هر دو راه هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند و انسان از هر دو راه می تواند به مقصدش (استجابت دعا) برسد.

به علاوه با توجه به آنکه خداوند برای ارتباط بندگان با حضرتش، توصیه ی به اختیار نمودن وسیله و واسطه نموده است این امر یعنی توسل، سوء استفاده از واسطه و یا بکار گیری رابطه به جای ضابطه محسوب نمی شود، بلکه توسل،خود یک راه و طریق ویژه ای است که در اختیار همگان قرار دارد و همه می توانند از آن استفاده کنند و به همین دلیل که همگانی است دیگر “پارتی بازی” نیست؛ زیرا “پارتی بازی” امتیاز ویژه ای است که بدون ضابطه و تنها از روی رابطه در اختیار گروهی خاص قرار می گیرد و دیگران از آن محروم هستند. اما توسل دارای شرایط و ضوابطی است که همه مردم می توانند این شرایط را در خود ایجاد کرده و از آن استفاده نمایند، و از این طریق به سهولت با خدا ارتباط برقرار نموده و با کیفیتی مطلوبتر به نتیجه برسند.

بدیهی است توسل به ائمه (ع) به معنای آن نیست که انسان هیچ گاه با خداوند صحبت نکند و او را مستقیماً مورد خطاب قرار ندهد، بلکه صحبت کردن با خداوند در هر زمان، مکان و بدون واسطه ممکن و میسر است[5]. بلکه بدین معنا است که برای استجابت دعا و حاجت های خود از کسی مدد می جوییم که از نظر شایستگی و قرب به خداوند نسبت به ما در مرتبه ی خیلی بالاتری قرار دارد، لذا اگر او از خداوند برای ما چیزی بخواهد احتمال پذیرش خیلی بیشتر است.

بنابراین همچنان که اصل دعا از اسباب و وسیله های فیض است و می توان حاجت را به طور مستقیم از خداوند درخواست کرد؛ توسل به اولیای الهی در هنگام دعا نیز از اسباب فیض و وسایل قرب به خداوند است.

مضافا اینکه استفاده از این راه در مواردی آسان تر است و انسان را زودتر به مقصد می رساند[6]. آیا بنده ای که به اعمال و کارهای خود نگاه کرده و خود را در درگاه خداوند آن چنان خجل و شرمنده می بیند که به خود اجازه نمی دهد که از خداوند در خواست مستقیمی داشته باشد و چون برای بیان کردن درخواستش حیا می کند، کسانی را که در پیشگاه پروردگار ارزش و آبرویی دارند (اولیا خداوند)، واسطه قرار می دهد و از طریق آنان خواسته ها و نیازمندی های خود را مطرح می کند، بهترین راه را برنگزیده است؟!.

و از این جهت است که در دعای توسل، بعد از ذکر نام ائمه (ع) و توسل به آنها حوایج دنیا و آخرت برده شده و شخص آنها وسیله ی رسیدن به قرب الاهی و برآوردن حاجات قرار می گیرند.[7]،[8]

اعتقاد به توسل در میان امت اسلامی، بلکه امت های پیشین، امری کاملاً رایج و متداول بوده است. قرآن به نقل از برادران یوسف می نویسد:[9]

گفتند: «ای پدر، برای گناهان ما آمرزش بخواه که ما خطاکار بودیم». گفت: «به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می خواهم، که او همانا آمرزنده ی مهربان است».

آیه یاد شده به وضوح دلالت دارد بر این که فرزندان یعقوب به پدرشان متوسل شدند و او را وسیله ی آمرزش خود قرار دادند، یعقوب نیز نه تنها به توسل آنان اعتراض نکرد، بلکه به آنها وعده داد برای آنها استغفار کند.

احمد بن حنبل به نقل از عثمان بن حنیف نوشته است:

مرد نابینایی نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: از خدا بخواه تا مرا عافیت دهد. پیامبر فرمود: اگر می خواهی دعا کنم، و اگر مایل هستی به تأخیر می اندازم، و این بهتر است. مرد نابینا عرض کرد: دعا بفرمایید. پیامبر (ص) به او دستور دادند تا وضو بگیرد و در وضوی خود دقت نماید و دو رکعت نماز بخواند و این چنین دعا کند: «… اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبی الرحمة یا محمد إنی توجهت بک الی ربی فی حاجتی هذه، فتقضی لی اللهم شفعه فیّ».[10]

پروردگارا! من از تو درخواست می کنم و به وسیله محمد، پیامبر رحمت به تو روی می آورم. ای محمد من در مورد نیازم به وسیله تو به پروردگار خویش متوجه می شوم تا حاجتم را برآورده فرمایید. خدایا! او را شفیع من گردان.

چنانکه می بینید رسول خدا (ص) در روایت صحیح فوق نه تنها فرد یاد شده را از توسل منع نمی کنند، بلکه شیوه ی صحیح توسل را به او آموزش داده، و به او یاد می دهند که چگونه متوسل شود تا به نتیجه ی مطلوب دست یابد. از روایت فوق استفاده می شود، توسل به پیامبر گرامی (ص) به منظور برآورده شدن حاجت، امری جایز است.

محمد بن اسماعیل بخاری می نویسد:

«ان عمر بن الخطاب رضی الله عنه کان إذا قحطوا استقی بالعباس بن عبدالمطلب فقال: اللهم انا کنا نتوسل الیک بنبینا قسقینا وانا نتوسل الیک بعم نبینا فاسقنا، قال فیسقون».[11]

هرگاه قحطی رخ می داد، عمر بن خطاب به وسیله ی عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر (ص) طلب باران می کرد و می گفت: خدایا! در زمان حیات پیامبر به او متوسل می شدیم و باران رحمت خود را بر ما نازل می فرمودی. اکنون به عموی پیامبر به سوی تو متوسل می شویم تا ما را سیرآب کنی. و سیرآب می شدند.

محمد بن ادریس شافعی پیشوای مذهب شافعی نیز اعتقاد خود را به توسل ابراز داشته و می گوید:

آل النبی ذریعتی

و همو الیه وسیلتی

أرجوا بهم أعطی غداً

بیدی الیمین صحیفتی.[12]

خاندان پیامبر وسیله ی من به سوی خدا هستند، و امیدوارم که به خاطر آنان، نامه ی اعمالم به دست راست من داده شود.

ابوعلی خلالی از بزرگان حنبلی گفته است: «ما همنی أمر فقصدت قبر موسی بن جعفر (ع) فتوسلت به الا سهل الله تعالی الی ما احب».[13]

هرگاه برای من مشکلی پیش می آمد به زیارت قبر موسی بن جعفر (ع) رفته و به آن حضرت توسل می جستم، خداوند بلافاصله مشکلاتم را برطرف نموده و حاجتم را برآورده می ساخت.

دانشمندان شیعه ی امامیه نیز معتقدند توسل به پیامبر (ص) و امامان اهل بیت (ع)، برای برآورده شدن نیازها و رفع گرفتاری ها، پس از درگذشت شان، همانند زمان حیات شان، جایز است.[14]

بدینسان، سیره ی مسلمانان در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) و پس از درگذشت ایشان، بر این بوده که به پیامبر و به اولیاء خداوند، توسل می جسته و طلب شفاعت می کرده اند؛ و نمونه های فراوانی از این توسل ها را می توان در آثار معتبر امت اسلامی مشاهده کرد، که نمونه هایی از آن ذکر شد.

برای آگاهی بیشتر، نک: نمایه: واسطه و خدا، سؤال 286.


[1]. “وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً” نساء، 64.

[2]. “يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في‏ سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ”. مائده،  35 .

[3]. ترجمه ی المیزان، ج 5، ص 545.

[4]. مفاتیح الجنان، دعا در روز مباهله، ص 467.

[5]. ادعیه و دعاهایی هم که از ائمه (ع) به ما رسیده راه بهتر صحبت کردن و بهتر خواندن خداوند را نشان می دهد و هرگز به این معنا نیست که انسان به جز اینها نمی تواند با خدواند صحبت کند.

.[6] و این به آن جهت است که اهل بیت در نزد خدا آبرو دارند و مورد محبت الاهی اند و توسل به ائمه(ع)؛ یعنی توسل به محبت آن بزرگواران. در زیارت عاشورا آمده است « من تقرب می جویم به خداوند به وسیله ی محبت شما » و طبیعی است که اگر انسانی محبت کسی را در دل داشته باشد که مورد محبت الاهی است دوست دارد که از طریق او به درگاه الاهی برود. علاوه بر این که واسطه قرار دادن چنین اشخاصی موجبات بیشتر استجابت دعا و حاجت را فراهم می کند .

.[7] مفاتیح الجنان، دعا توسل دیگر، ص 184.

[8] اقتباس از سؤال 542 (سایت: 590) (توسل و ارتباط بدون واسطه با خداوند).

[9] یوسف، 97-98.

[10] مسند احمد، ج 4، ص 138؛ مستدرک حاکم، ج 1، ص 313.

[11] صحیح بخاری، کتاب الجمعه، باب الاستسقاء.

[12] دیوان امام شافعی، جمع آوری از: محمد عبدالرحیم، ص 162؛ الصواعق المحرقه ابن حجر هیثمی مکی، ص 178.

[13] تاریخ بغداد، خطیب، ج 1، ص 120.

[14] البراهین الجلیة فی دفع تشکیکات الوهابیه، سید محمد حسن قزوینی، ص 30.