searchicon

کپی شد

فلسفه قرون وسطی

بعد از رواج یافتن مسیحیت در اروپا و توأم شدن قدرت کلیسا با قدرت امپراطوری روم، مراکز علمی، زیر نفوذ دستگاه حاکمه قرار گرفت تا آن جا که در قرن شش میلادی، دانشگاه‌ها و مدارس آتن و اسکندریه تعطیل گردید. این دوران که حدود هزار سال ادامه یافت، به «قرون وسطی»[1] موسوم شده و ویژگی کلی آن، تسلط کلیسا بر مراکز علمی و برنامه مدارس و دانشگاه ‌ها است.

از شخصیت‌های برجستهٔ این عصر، «سن‌اگوستین» است که کوشید تا معتقدات مسیحیت را با مبانی فلسفی، به‌خصوص آرای افلاطون و نو افلاطونیان،[2] تبیین کند. بعد از وی، بخشی از مباحث فلسفی در برنامه مدارس گنجانیده شد، ولی نسبت به افکار ارسطو بی‌مهری می‌شد و مخالف عقاید مذهبی تلقی می‌گردید و اجازهٔ تدریس آنها داده نمی‌شد. تا این که با تسلط مسلمانان بر اندلس[3] و نفوذ فرهنگ اسلامی در اروپای غربی، افکار فلسفه اسلامی؛ مانند ابن‌سینا و ابن‌رشد کمابیش مورد بحث قرار گرفت و دانشمندان مسیحی از راه کتاب ‌های این فیلسوفان با آرای ارسطو نیز آشنا شدند.

رفته‌رفته کلیساییان در برابر این موج فلسفی، تاب مقاومت نیاوردند و سرانجام «سن‌توماس‌ آکوینی»، بسیاری از آرای فلسفی ارسطو را پذیرفت و آنها را در کتاب‌های خودش منعکس ساخت و کم‌کم مخالفت با فلسفه ارسطو کاهش یافت بلکه در بعضی از مراکز علمی به‌صورت گرایش غالب درآمد.

به ‌هر حال، در قرون وسطی، فلسفه در مغرب‌زمین، نه ‌تنها پیشرفتی نداشت، بلکه سیر نزولی خود را طی کرد و برخلاف جهان اسلام که پیوسته علوم و معارف شکوفاتر و بارورتر می‌شد، در اروپا تنها مباحثی که می‌توانست توجیه‌کنندهٔ عقاید تحریف شده مسیحیت باشد، به نام فلسفه «اسکولاستیک (مَدرسی)» در مدارس وابسته به کلیسا تدریس می‌شد.

در فلسفه اسکولاستیک علاوه بر منطق، الهیات، اخلاق، سیاست و پاره‌ای از طبیعیات و فلکیاتِ مورد قبول کلیسا، قواعد زبان و معانی و بیان نیز گنجانیده شده بود و به این صورت، فلسفه در آن عصر، مفهوم و قلمرو وسیع‌تری یافته بود.[4]

[1]. لغت نامه دهخدا: فاصله ٔ میان سقوط روم به سال 395 م، تا فتح استانبول به دست محمد ثانی ملقب به فاتح به سال 1453 م، را در اصطلاح، قرون وسطی گویند. فرهنگ واژه های مصوب فرهنگستان: فاصله زمانی میان سال های 500 تا 1500 میلادی در اروپا را قرون وسطی گویند. ر.ک: سایت واژه یاب.

[2]. بنیان‏گذار فلسفه نو افلاطونى، فلوطین (پلوتینوس) بود كه در سال 204 یا 205 میلادى در یكى از شهرهاى مصر دیده به جهان گشود. فلوطین در برابر طرز فكر مسیحى به دفاع از حق حاكمیت خرد به عنوان ابزار فلسفه و كلید حقیقت برخاست و فلسفه تازه و بزرگى را بنیان نهاد كه از حیث جهانگیرى و اثر بخشى، همه فلسفه ‏هاى پیشین به جز فلسفه ارسطو را تحت الشّعاع قرار داد و به موازات فلسفه ارسطو، در فلسفه مسیحى و اسلامى تأثیر بخشید، و اگر تا چندى پیش نامى از او در میان نبوده؛ از این رو است كه فلسفه او به عنوان فلسفه افلاطون و گاه فلسفه ارسطو، شناخته مى‏شده است. چنان كه كتابى به نام اثولوجیا كه حاوى پاره‏اى از نوشته‏هاى فلوطین است در نزد ما به اثولوجیاى ارسطو معروف بوده و «فرفوریوس» شاگرد معروف فلوطین، شاگرد ارسطو پنداشته مى‏شده است. نوشته‏هاى فلوطین را كه جمعا پنجاه و شش رساله است شاگردش «فرفوریوس»، گرد آورد و در شش دسته نه‏تایى مرتّب ساخت و هر دسته را یك ائناد (به زبان یونانى نهگانه) نامید. برای آگاهی بیشتر ر.ک: غفارى، سید محمد خالد، فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق، ص 28 – 30.

[3]. «اندلس»، ناحیه ای است در جنوب کشور اسپانیا، در کنار دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس. در اصطلاح جغرافی نویسان اسلامی، اندلس و جزیرةالاندلس بر تمام شبه جزیره ایبری؛ یعنی اسپانیا و پرتغال فعلی اطلاق می شده؛ زیرا اعراب مسلمان، در سال 92 ق، به سرداری طارق بن زیاد؛ غلام موسی بن نضیر، اندلس را به تصرف درآوردند و بعد بر قسمت اعظم شبه جزیره ایبری تسلط یافتند و از این جا برتمام شبه جزیره ایبری، اندلس گفتند. مسلمانان در هنگام حکومت خود در اندلس در نشر تمدن اسلامی کوشیدند و تمدنی درخشان با شهرهای معمور و کشاورزی و صنایع منظم و معماری پرشکوه که نمونه آن «قصرالحمراء» در غرناطه است به وجود آوردند و بدینوسیله تمدن اسلامی و قسمت مهمی از علم و ادب یونان از طریق اسپانیا به اروپای غربی انتقال یافت. از میان مسلمانان اندلس دانشمندان بزرگی در علوم گوناگون ظاهر شدند و به بسط تمدن اسلامی کمک شایانی کردند. برای آگاهی بیشتر ر.ک: لغت نامه دهخدا، سایت جس جو.

[4]. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ص 36 و 37.