کپی شد
فلسفه خلقت و آفرینش
خداوند وجودى بى نهايت است و همهى كمالها را دارا ست و آفريدن (ايجاد كردن) فيض است و خداوند فياض است. كمال فياضيت او اقتضا مىكند كه هر چه را لايق آفريده شدن است بيافريند. پس خداوند آفريد، چون فياض است؛ يعنى هدف و چرايى آفرينش در فياضيت اوست. از آن جا كه صفات ذاتى خداوند خارج از ذات او نيست مىتوان گفت هدف از آفرينش، ذات خداوند است.
برای روشن شدن به موضوع توجه به چند نكته ضروری به نظر می رسد:
1. خداوند متعال به مقتضاى اين كه واجب الوجود است و وجود او وابسته به چيزى نيست، هيچ محدوديتى و نقصى ندارد و همهى كمالها را داراست.
2. از جمله كمالات او فياض و جواد بودن است. خداوند در قرآن مىفرمايد: «و عطاى پروردگارت منع نشده است».[1]
خداوند متعال، براى عطا كردن از ناحيهى خودش، هيچ محدوديتى ندارد، پس هر جا كه عطا نمىكند، به دليل محدوديت پذيرندهى عطاست، نه عطا كننده، و هر چيز كه لايق عطا شدن باشد، عطا مىشود.
3. هر خيرى و كمالى ناشى از وجود است و هر شرّ و نقصى ناشى از عدم. مثلاً علم، خير و كمال است و جهل، شرّ و نقص. همچنین قدرت، در مقابل عجز و ناتوانى، كمال و خير است. پس معلوم مىشود كه وجود خير است و در مقابل آن، هر شرّ و نقصى عدم است.
4. با توجه به مقدمه ی سوم مىتوان دريافت كه فياض و جواد بودن خداوند با آفريدن و ايجاد كردن محقق مىشود. پس لازمهى فياض بودن آفريدن است.
به عبارت ديگر، اگر چيزى لايق آفريده شدن باشد و خداوند آن را نيافريند، اين نيافريدن با توجه به خير بودن وجود، منع از خير است و بخل محسوب مىشود و بخل از خداوند محال است. از اين مقدمات نتيجه مىگيريم، اگر سؤال شود چه چيز باعث شد خدا بيافريند؟ پاسخ مىدهيم كه فياض بودن او باعث آفرينش شده است.
5. صفات خدا زايد بر ذات خدا نيست. صفات انسان و ديگر اجسام، زايد بر ذات آنهاست. مثلاً سيب يك ذات دارد و سرخى و شيرينى صفت آن است. اين سرخى و شيرينى ،خارج از ذات سيب است. سيب مىتواند به جاى اين صفات، ترش و سبز باشد و ذات او باقى بماند.
بحث اتحاد ذات و صفات خداوند، يك بحث كلامى عميق است كه مىتوانيد در علم كلام در بحث توحيد صفاتى مطالعه كنيد. آنچه در اين جا براى ما مهم است، اين است كه فياض بودن – كه علت غايى آفرينش است – عين ذات خداست و خارج از ذات او نيست. پس اگر سؤال شود چرا خداوند آفريد؟ خواهيم گفت: چون خداست. پس علت غايى در واقع خود خداوند است. اين همان سخن فلاسفه ماست كه مىگويند: علت غايى و علت فاعلى در افعال خداوند، متحد است،[2] و شايد بتوان همين معنا را از برخى آيات قرآن،[3] و نيز: «اليه يرجع الامر كله» و تمام كارها به او بازگردانده مىشود،[4] استفاده نمود.
[1] اسراء، 20.
[2] ر.ك: طباطبائى، محمد حسين، الميزان، ج 8، ص 44؛ مصباح يزدى، محمد تقى، معارف قرآن، ج 1، ص 154.
[3] بقره، 210؛ آل عمران، 109؛ انفال، 44؛ حج، 76؛ فاطر، 4؛ حديد، 5.
[4] هود، 123.