searchicon

کپی شد

فلسفه تفاوت حکم ارتداد زن و مرد

با توجه به ویژگی‌های متفاوت زن و مرد و این‌که این دو جنس دارای ویژگی‌های روحی، روانی و جسمی خاص خود هستند که هرکدام را از دیگری متمایز می‌سازد؛ مثلاً زن از نظر بعد روحی و روانی دارای عواطف و احساسات شدیدتری نسبت به مرد می‌باشد پس حکمی که در مورد این دو جنس داده می‌شود نمی تواند یکسان باشد.

اصولاً قانون، زمانی حکیمانه است که با توجه به شرائط و ویژگی های افراد جعل شود. و این خداوند متعال است که به همۀ خصوصیات بندگان خویش اشراف کامل دارد و بر اساس آن امر و نهی می کند.

باید توجه داشت از دیدگاه اسلام  همه انسان ها (زن و مرد) در خلقت یکسانند: «خلقکم من نفس واحدة»،[1] و نسبت به یک دیگر برتری ندارند و تنها ملاک برتری تقوای الهی است: «ان اکرمکم عندالله اتقاکم».[2]

اما به هرحال هریک از دو جنس زن و مرد دارای ویژگی‌های روحی، روانی و جسمی خاص خود است که او را از دیگری متمایز می‌سازد؛ مثلاً همه ما می‌دانیم که زن از بعد روحی و روانی دارای عواطف و احساسات شدیدتری است و شاید بتوان گفت که در روایت امیر المومنین (علیه السلام): “المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة”؛ زن گل است نه قهرمان،‏[3] همین حقیقت نهفته است.

این مطلب، حقیقتی است که یافته‌های محققان و دانشمندان نیز بر آن گواهی می‌دهد:

یک روان شناس مشهور آمریکائی می‌گوید: “دنیای مرد با دنیای زن به کلی فرق می کند … علاوه بر این احساس این دو موجود هیچ‌وقت مثل هم نخواهد بود”.

«کلیو دالسون» می‌گوید: به عنوان یک زن روان‌شناس بزرگ‌ترین علاقه‌ام مطالعه روحیه مردها است… به این نتیجه رسیده‌ام خانم‌ها [بیشتر] تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند. بسیار دیده شد، که خانم‌ها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابری می کنند، بلکه گاهی در این زمینه از آن‌ها برتر هستند. کارهائی که به تفکر مداوم احتیاج دارد زن را کسل و خسته می‌کند.

«اتو کلاین برگ»: زن‌ها عموماً احساسی‌تر از مردان هستند.

لذا اگر [احکام] بدون توجه به هرگونه تفاوت و اختلاف جعل شود خلاف مصلحت تشریع و تقنین بوده و مصالح جامعه آن‌طور که باید تأمین نمی‌شود؛ از این رو برخی تکالیف و احکام مربوط به زن و مرد و از جمله حکم ارتداد با یک دیگر متفاوت است.

بنابراین می‌توان گفت: «زن‌ها نظر به این‌که از لحاظ سازمان دفاعی و فکری نوعاً با مردها متفاوت هستند و زودتر تحت تأثیر قرار می‌گیرند. چنان‌چه مرتدّ شوند اسلام برای آنها کیفر آسان‌تری قرار داده است.[4]

به تعبیر انیشتین آن‌چه تا کنون انسان از کتاب طبیعت خوانده تازه به اصول زبان آشنا شده‌است.[5]

بر همین اساس عقل انسان قادر به درک کامل ملاکات (مصالح و مفاسد) و چرائی احکام نیست و آن‌چه که به عنوان فلسفه برخی از احکام (از جمله حکم ارتداد) بیان می‌شود اگر متکی به منابع وحیانی نباشد و معصومین (علیهم السلام) حکمت آن‌را نفرموده باشند، در حد یک احتمال است؛ چرا که به فرموده امام زین العابدین (علیه السلام): «انّ دین الله لا یصاب بالعقول الناقصة» دين خدا را با عقل مردم نمى‌‏توان به دست آورد.[6] و بنابر فرمایش امام صادق (علیه السلام): «ان دین الله لا یصاب بالقیاس» دين خدا را با قياس نمی توان به دست آورد.[7]

 


[1] .نساء، 1.

[2] .حجرات، 13.

[3] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 5، ص 510T دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ش.

[4] .همان، ص 484.

[5] .همان.

[6] .مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 2، ص 303، مؤسسة الوفاء بيروت – لبنان، 1404 ق.

[7] .همان، ج 26، ص 33.