searchicon

کپی شد

فلسفه اسامی و القاب موسی کلیم الله (علیه السلام)‏

در این مقال، ابتدا به فلسفه نام‌گذاری آن حضرت به موسی اشاره می‌شود.

در وجه تسمیه آن‌حضرت به موسی توجیهات مختلفی بیان شده که در عین تعدد، خیلی از هم‌دیگر دور نیستند.

الف) لفظ موسی مرکب از دو بخش «مو» و «سا» است. در زبان سریانی «مو» به معنای تابوت و «سا» به معنای آب است. چون ایشان را فرعون از دریای نیل در تابوت یافت؛ به همین دلیل به این اسم نامیده شد.

ب) هم‌چنین نوشته‌اند «مو» به زبان قبطی به معنای آب و «شا» به معنای شجر (درخت) است و چون ایشان را در آب در نزدیکی درختان یافته بودند به همین جهت او را موشا نامیدند، سپس آن را معرَّب کرده، شین را به سین بدل ساختند و به قاعدهٔ ناقص یایی به یاء نوشتند و به الف خواندند.

ج) و نیز گفته شده است: در کتاب مقدس آمده که از دو کلمه ٔ قبطی («مو» = آب) و (شه = نجات یافته) ترکیب یافته که روی هم (نجات یافتهٔ از آب) می شود.

در قاموس کتاب مقدس، ترجمهٔ هاکس آمده: موسی در زبان عبری به معنای (از آب کشیده‌شده) است.

د) وجه تسمیه دیگری هم که موجَّه به نظر می رسد؛ این است که با ریشهٔ مصری «مس» یا «مسو» = «پسر»، مربوط باشد. احتمالاً در اصل با نام یکی از خدایان مصری؛ مانند رامسو و یا توتمس مربوط بوده که بعداً تحت نفوذ معنای یکتاپرستی اسرائیلی قرار گرفته است.[1]

در اینجا برای تأیید مطلب فوق به روایتی که مرحوم شیخ صدوق برای علت نامگذاری حضرت موسی (علیه السلام) ذکر کرده،  اشاره می شود:

«خداوند تبارک و تعالی زمانی که موسی در شکم مادر بود، به او سیصد و شصت برکت عنایت فرمود. پس فرعون او را که در صندوقی چوبی بود از بین آب و درخت برداشت و به همین دلیل به او «موسی» گفتند؛ چرا که لفظ «مو» در لغت قبطی (مصریان باستان که فرعون نیز از آنان بود)؛ به معنای آب و «سی»؛ به معنای درخت بوده و چون او را از بین آب و درخت (ی از درختان باغ کاخ فرعون) یافتند، وی را موسی نامیدند.[2]

اما معروف ترین و مشهورترین لقب آن حضرت «کلیم الله» است. در باره علت ملقب شدن او به این لقب می توان گفت: بر طبق تعدادی از روایات، حضرت موسی (علیه السلام) در برابر خدای عز و جل بسیار خاضع و خاشع بود. او پیشانی و دو طرف صورت را به عنوان جلوه خضوع در برابر پروردگار بزرگ بر خاک می نهاد و وقتی نماز را به پایان می برد، دو گونه چپ و راست صورت را بر زمین می گذاشت و در مقابل خدا زاری می کرد. پس خداوند بدون واسطه با او سخن می گفت و از آن جا که خداوند بدون واسطه با آن حضرت تکلم مى فرمود: «وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیمًا»[3] و این صحبت از لابه لاى شجره وادى ایمَن و گاهى در کوه طور به گوش حضرت مى رسید، او به «کلیم الله» مشهور شده است.

اما دلیل این که چرا خداوند از میان بندگانش مدال افتخار کلیم الله را بر گردن حضرت موسی (ع) آویخت، در روایتی در این باره چنین آمده است: اسحاق بن عمار از امام صادق (علیه السلام) چنین روایت کرده است: «خداوند سبحان سی یا چهل روز وحی را از موسی باز داشت. موسی شبابه بالای کوه اریحا رفت و عرضه داشت: اگر وحی را به خاطر گناهان بنی اسرائیل از من باز داشته ای (از تو می خواهم) به خاطر آمرزنده بودنت … ببخشایی. سپس امام فرمود: آنگاه خداوند عز و جل به او وحی کرد: ای موسی پسر عمران، آیا می دانی چرا تو را از میان آفریدگانم برای سخن گفتن و وحی، برگزیدم؟ موسی گفت: ای پروردگار من نمی دانم. خداوند فرمود: ای موسی، من از این رو (مدال پر افتخار) کلیم بودن و وحی را به تو اختصاص دادم که در بین خلق خود، متواضع تر از تو نیافتم. امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر گاه موسی به نماز می ایستاد، از نماز فارغ نمی شد، جز این که گونه چپ و راست را (به عنوان خضوع در مقابل خداوند) بر زمین می نهاد».[4]

[1]. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه موسی.

[2]. صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ج 1، ص 56.  ‏

[3]. نساء، 164.

[4]. علل الشرائع، ج 1، ص 51 و 57.  ‏