Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

فلسفه اسامی و القاب امام سجاد (زین العابدین) (علیه السّلام)‏

در باره فلسفه نام گذاری آن حضرت، به «علی» باید گفت: هر مقدار علاقه و محبت انسان به شخصی بیشتر باشد، اشتیاق بیشتری دارد که همیشه یاد و خاطرات او زنده بماند؛ بنابراین، طبیعی است که انسان نام پدرش را بر فرزندانش بگذارد، تا علاوه بر ابراز شدت علاقه خود به پدر، نام او را در خاطره ها زنده نگه دارد. به‌ویژه اگر پدر، کسی مانند امام علی (علیه السلام) باشد. امام حسین (علیه السلام) به دلیل شدت علاقه اش به امیر مؤمنان (علیه السلام) نام هر سه پسر خود از جمله امام سجاد (علیه السلام) را علی نهاده است.

در یک جریان تاریخی نقل شده: معاویه، مروان بن حکم را کارگزار و فرماندار مدینه قرار داد و به وى دستور داد براى جوانان مدینه جایزه اى بپردازد. مروان این کار را کرد. امام سجاد (علیه السلام) می فرماید: «هنگامى که من نزد مروان رفتم، گفت: نام تو چیست؟ گفتم: «على بن الحسین»، گفت: نام برادرت چیست؟ گفتم: «على». مروان گفت: چه خبر است! على على؟ به چه جهت پدرت نام کلیه فرزندان خود را على می گذارد؟! سپس جایزه اى به من داد و من نزد پدرم بازگشتم و جریان را برای ایشان شرح دادم. پدرم فرمود: «واى بر پسر زن کبود چشم دباغ، باد! اگر براى من صد پسر متولد شود دوست دارم نام همه آنان را على بگذارم». [1]

اما در مورد فلسفه القاب آن حضرت:

  1. لقب سجاد: یکی از مشهور ترین القاب آن حضرت، لقب سجاد است. کثرت سجده ها و تداوم هر سجده امام (علیه السلام) سبب شد كه آن حضرت را سجاد و سيد الساجدين لقب دهند. سجده های طولانی و فراوان بر پيشانی آن پيشوای متقين اثر گذاشته و پوست آن زبر شده بود. امام باقر (علیه السّلام) می فرماید: «پدرم حضرت سجّاد، هیچ نعمتی از نعمت های الهی را یاد نکرد؛ مگر اینکه سجده بجا آورد. هیچ آیه ای از آیات ‏قرآن که در آن مسئله سجده آمده بود قرائت نکرد؛ مگر همراه آن به سجده رفت. هیچ رنجی از او برطرف نشد؛ مگر این‌که به ‏خاطر آن سجده کرد. از هیچ نماز واجبی فارغ نشد؛ جز اینکه آن را به سجده پیوند داد. موفّق به اصلاح اختلاف بین دو نفر ‏نگشت؛ مگر اینکه به خاطر توفیقش به آن کار، بر خدا سجده نمود. در جمیع مواضع سجود او اثر سجود آشکار بود؛ به ‏همین جهت، پدرم را سجّاد نامیدند!».[2]
  2. لقب زین العابدین: وجود مقدّس امام سجّاد (علیه السّلام)، در تمام لجظات عمرش در مناجات و دعا بود. مسئله غرق بودنش در دعا و مناجات و عبادت آنقدر عجیب است، که در هر کجا و در هر زمان نام مقدّسش برده شود، گریه و زاری، اصرار و الحاح، دعا و مناجات به ذهن شنونده تداعی می کند. عمران بن سلیم می گوید: هر گاه زُهری از علیّ بن الحسین مطلبی نقل می کرد، می گفت: مرا زین العابدین ‏روایت کرد. یک بار سفیان بن عُیَیْنه به او گفت: از چه جهت او را زین العابدین می گوئی؟ پاسخ داد: از سعید بن مسیّب شنیدم که رسول خدا فرمود‎:‎ در روز قیامت، فریاد کننده ای آواز برمی آورد: زینت عبادت کنندگان کجاست؟ (أیْنَ زَیْنُ الْعابِدینَ؟). سپس فرمود: چنان می بینم که فرزندم علی بن الحسین با تمام وقار و سکون در میان مردم محشر برای رسیدن به جایگاهش ‏قدم بر می دارد.[3]

در روایت دیگری آمده: آن حضرت سحرگاهی در حالت عبادت و مناجات بود، مناجاتی عاشقانه و عبادتی خالصانه که ابلیسی به صورتی وحشتناک در ‏برابرش مجسّم شد تا وی را از حال خوشی که با محبوبش داشت باز دارد. آن حضرت کمترین توجّهی به آن شبح ‏هولناک و چهره ترس آور نکرد و به قیام، قعود، ذکر و مناجاتش ادامه داد. ناگهان شنید گوینده ای از طرف غیب، ‏سه مرتبه فریاد زد‎:‎ تو حقیقتا زین العابدین هستی؛ (أنْتَ زَیْنُ الْعابِدینَ حَقّا).[4]

  1. لقب ذو الثفنات (صاحب پینه ها): ثفنات جمع ثفنه به فتح اول و كسر دوم؛ به معناى پينه زانو و سينه شتر است. آن حضرت از بس سجده مى كرد، روى زانوها و ساير سجده گاه هاى او پينه مى بست طوری كه سالى دوبار آنها را مى تراشيد. گفته شده آن حضرت در شبانه روز هزار ركعت نماز مى گزارد. هنگامی که او را بعد از شهادت غسل می دادند، آثاری از پینه مثل زانوهاى شتر بر دو شانه او ديده شد. به خانواده اش گفتند: اين آثار چيست؟ گفتند: از خوار و بارى كه شبانه بر شانه مى كشيد و به بينوايان می داد.[5]

[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 6، ص 19.

[2]. صدوق، محمد بن على، علل الشرائع‏، ج 1، ص 233.

[3]. همان، ج 1، ص 230؛ ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على،‏ مناقب آل أبي طالب (عليهم السلام)، ج 4 ، ص 136‏.

[4]. اربلى، على بن عيسى، كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج 2، ص 74.‏

[5]. يعقوبى‏، احمد بن أبى يعقوب، تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 303.