Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

فلسفه اسامی و القاب ابراهیم خلیل (علیه السلام)‏

حضرت ابراهیم (علیه السلام) دارای القاب فراوانی است که هر کدام در جای خود دارای فلسفه خاص خویش می باشند. در این گفتار مختصر به چند مورد از القاب آن حضرت اشاره می شود:

1.مشهورترین لقب حضرت ابراهیم (علیه السلام)، خلیل است. خليل به معناى آن دوستى است كه خللى در محبت و دوستى او نباشد (صادق در دوستی). مرحوم طبرسى در تفسير آيه‌ «وَ اتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً»[1] مى گويد: «اما اينكه ابراهيم دوست خدا بود؛ يعنى دوستدار دوستان خدا و دشمن دشمنان خدا بود. اما منظور از اينكه خدا خليل و دوست ابراهيم بود؛ يعنى او را در برابر دشمنان و بدانديشان يارى مى كرد. چنانكه از آتش نمرود نجاتش داد و آن را بر وى سرد و سلامت كرد. همچنین در داستان ورود به مصر، او را از پادشاه مصر محافظت فرمود و امام و پيشواى مردم قرار داد».[2]

در روایات و احاديث، علّت هاى جالب و آموزنده ای براى ملقب شدن آن حضرت به لقب خلیل ذكر شده است. به چند روایت در این زمینه اشاره می شود:

الف. در حديثى مرحوم صدوق از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده، که راوی می گوید: «به آن حضرت عرض کردم: چرا خداى عز و جل حضرت ابراهيم (علیه السلام) را خليل خود گردانيد؟ فرمود: براى آنكه بسيار (براى تواضع و عبوديت خدا) بر زمين سجده می كرد (صورت خود را به عنوان اظهار بندگى به روى خاک می نهاد».[3]

ب. امام رضا از امام صادق (عليهما السّلام) نقل می کند که فرمود: «خداوند براى اين جهت إبراهيم را خليل خود نمود، چون هيچ كس از او چيزى درخواست نكرد كه او را رد كند و نيز هرگز از غير خدا چيزى‏ سؤال و درخواست ننمود».[4]

ج. امام على النقى (عليه السّلام) فرمود: «خداى عز و جل إبراهيم را براى اين جهت خليل خود گردانيد كه بسيار صلوات بر محمّد و آل محمّد می فرستاد».[5]

د. جابر بن عبد اللّه انصارى می گوید: از رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) شنیدم که می فرمود: خداوند إبراهيم را خليل خود نگردانيد، مگر براى إطعام و غذا دادن به مردم، (او بدون مهمان غذا نمی خورد و گاهى تقريبا مسافت زيادى راه می رفت تا مهمان پيدا كند). همچنین نماز بسيار می خواند، به ویژه در نيمه شب ها كه مردم در خواب بودند».[6]

ه. امام محمّد باقر (عليه السّلام) می فرماید: حضرت ابراهیم (علیه السلام) بسيار با غيرت بود، طورى كه هر وقت از خانه بيرون می رفت، درب خانه را مى ‏بست و كليد آن را با خود مى برد. روزى براى كارى بيرون رفت و درب را بست. وقتی بازگشت و درب را گشود، ديد مردى به صورت جوانى خوشرو که دو لباس سفيد به تن داشت و (چنان با طراوت بود كه گوئى) از سرش آب و روغن می ريخت ميان خانه ايستاده که در غايت حسن و منتها درجه جمال است. غيرت آن حضرت به جوش آمد، طوری كه سخت منقلب و ناراحت گرديد و گفت: اى بنده خدا چه كسى تو را داخل خانه من وارد نموده است؟

عرض كرد: خداى خانه مرا داخل خانه نموده است. فرمود: خداى خانه أحق و سزاوارتر از من است. تو كيستى، عرض كرد: ملک الموت.

آن حضرت وحشت كرد و ترسيد و فرمود: آمده ‏اى براى قبض روح من؟

گفت: براى چنين امرى نيامده ‏ام؛ بلكه خداوند بنده ‏اى را خليل خود گردانيده و من آمده ‏ام كه اين بشارت را به او برسانم.

فرمود آن بنده كيست؟ شايد (بتوانم خود را به او برسانم و) تا زنده هستم خدمت او نمايم.

گفت: آن بنده خاص توئى. آن حضرت خرسند و خوشحال شد و نزد ساره آمد و فرمود: خداوند مرا خليل خود گردانيده است.[7]

و. از امام صادق (عليه السّلام) نقل شده كه می فرمود: چون ملائكه از جانب خداوند به سوى حضرت ابراهيم (براى هلاکت قوم حضرت لوط) آمدند، براى ايشان گوساله اى را طبخ نمود و نزد آنها آورد و فرمود: بخوريد. گفتند: نمی خوريم، تا قیمتش را بگوئى. آن حضرت فرمود: وقتی قصد خوردن کردید، بگوئيد: بسم اللَّه (الرحمن الرحيم) و چون از خوردن فارغ شدید، بگوئيد: الحمد للَّه (رب العالمين). جبرئيل رو به همراهان خود كه سه نفر بودند كرد و گفت: سزاوار است و استحقاق آن را دارد كه خداوند او را خليل خود گرداند.

سپس امام صادق (عليه السّلام) فرمود: چون حضرت ابراهيم را در آتش انداختند، جبرئیل در هوا آن حضرت را ملاقات كرد در حالى كه به زير مى آمد و گفت: اى ابراهيم آيا تو را حاجتى هست (و اگر بخواهى يک پر زنم و آتش را خاموش كنم)؟ فرمود: به تو هيچ حاجتى ندارم؛ (زيرا تو نيز مانند من عاجز و بنده خدائى و فقط خدا است كه قادر است و به او بايد عرض حاجت نمود و پناه برد و يارى او مرا بس است).[8]

نکته قابل ذکر در باره موارد ذکر شده؛ اینکه هیچ یک از این موارد با یکدیگر منافاتی ندارند، بلکه هر یک از اینها می تواند یکی از دلایل خلیل الله بودن آن حضرت باشد.

  1. از دیگر لقب های برجسته و مهم حضرت ابراهیم (علیه السلام) این بود خداوند تعالی او را به تنهايى یک امت خطاب فرمود. خداوند متعال در قرآن می فرماید: «ابراهيم (به تنهايى) امّتى بود مطيع فرمان خدا، خالى از هر گونه انحراف، و از مشركان نبود».[9]

مفسران در اينكه چرا خداوند لقب «امت» به ابراهيم عطا کرد؟ نكات مختلفى ذكر كرده اند كه به چهار نكته از آن اشاره می شود:

الف. ابراهيم (علیه السلام) آن قدر شخصيت داشت كه به تنهايى يک امت بود؛ چرا كه گاهى شعاع شخصيت انسان آن قدر افزايش مى يابد كه از يک فرد و دو فرد و يک گروه فراتر مى رود و شخصيتش معادل يک امت بزرگ مى‏شود.

ب. او رهبر و مقتدا و معلم بزرگ انسانيت بود و به همين جهت به او «امت» گفته شده؛ زيرا امت به معناى اسم مفعولى، به كسى گفته مى شود كه مردم به او اقتدا كنند و رهبريش را بپذيرند. البته ميان اين معنى و معناى اول پيوند معنوى خاصى برقرار است؛ زيرا كسى كه پيشواى صدق و راستى براى ملتى شد، در اعمال همه آنها شريک و سهيم است و گويى خود، امتى است.

ج. زمانی كه هيچ خدا پرستى در آن محيط وجود نداشت و همگى در منجلاب شرک و بت پرستى غوطه ور بودند، او تنها موحد و يكتاپرست بود. پس وی به تنهايى امتى و مشركان محيطش امت ديگر بودند.

د. ابراهيم خلیل (علیه السلام) سرچشمه پيدايش امتى بود و به همين سبب نام امت بر او گذارده شده است.

آرى آن پیامبر بزرگ يک امت، يک پيشواى بزرگ، يک مرد امت ساز و در آن روزگار كه در محيط اجتماعيش كسى دم از توحيد نمى زد، او منادى بزرگ توحيد بود.[10]

[1]. نساء، 125.

[2]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق: بلاغی، محمد جواد، ج 3، ص 178.

[3]. صدوق، محمد بن على، علل الشرائع‏،‌ ج 1، ص 34.

[4]. همان.

[5]. همان.

[6]. همان، 35.

[7]. همان.

[8]. همان، 35 و 36.

[9]. نحل، 120.

[10]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 11، ص 448 و 449.