Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

فقه شیعه در دوران امام کاظم تا امام مهدی (علیهما السلام)

پس از امام صادق (عليه السلام) به سبب تثبيت حكومت بنى عبّاس، بار ديگر فشارها و تنگناها بر امامان اهل بيت (عليهم السلام) شدّت گرفت؛ از اين رو، مدرسۀ تعليم و تدريس اهل‌بيت دچار مشكل گرديد؛ ولى با اين حال، امام كاظم و امام رضا (عليهما السلام) در همان شرايط نيز به ترويج فرهنگ اهل‌بيت و فقه آل محمّد (علیهم السلام) پرداختند.[1]

سيّد بن طاووس مى‌نويسد: «گروه زيادى از ياران و شيعيان خاص امام كاظم (عليه السلام) و رجال خاندان هاشمى در محضر آن حضرت گرد مى‌آمدند و سخنان و پاسخ­هاى آن حضرت به پرسش­هاى حاضران را، يادداشت مى‌كردند و هر حكمى را كه در مورد هر حادثه‌اى صادر مى‌كرد، ثبت و ضبط مى‌نمودند».[2]

مرحوم شیخ عباس قمی می گوید: «در دست ما كتاب «مسائل على بن جعفر (عليه السّلام)» موجود است، كه مجموعه‏اى از سؤالات على بن جعفر (عليهما السلام) از برادرش امام كاظم (عليه السّلام) است و آن حضرت پاسخ آنها را فرموده و فقهاى ما در استنباط احكام، به اين كتاب مراجعه مى‏كنند».[3] مرحوم مجلسی، متن کامل این مسائل را در کتاب بحارالانوار ذکر نموده است.[4]

پس از امام كاظم (عليه السلام)، فرزند بزرگوارش امام رضا (عليه السلام) نيز در زمان خلافت هارون و عصر امین و مأمون استفاده نموده و تلاش‌‌هاى علمى و فقهى پيشوايان گذشته را ادامه داد. امام (عليه السلام) افزون بر استحكام بخشيدن به عقايد اهل‌بيت و شركت در مناظرات مهم و اثبات حقانيّت اسلام، نقش ارزنده‌اى در ساماندهى و تهذيب و پالایش احاديث ايفا كرد.

مطابق گزارش اعيان الشيعة، حاكم نيشابورى در تاريخ خود درباره آن حضرت نوشته است: «امام رضا (عليه السلام) در سنّ بيست و چند سالگى در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مى‌نشست و براى مردم فتوا مى‌داد».[5]

كتاب فقه الرضا (عليه السلام) نيز به آن حضرت منسوب است.[6]

امام جواد (عليه السلام) نيز توانست در فرصت كوتاه عمر خويش (بيست و پنج سال)، تا آن جا كه حاكمان وقت اجازه مى‌دادند، به ترويج مكتب اهل‌بيت (علیهم السلام) بپردازد و از جمله، گاه مشكلات فقهى خلفا را مى‌گشود و گاه در مناظرات، مسائل مهم فقهى را حل مى‌كرد.[7] فتواى آن حضرت دربارۀ كيفيّت قطع دست سارق، در مجلس معتصم عبّاسى و در حضور فقهاى آن زمان، دليل روشنى از دانش فقهى آن امام است.[8]

دانشمندان بزرگى از اهل سنّت دربارۀ عظمت علمى و وجودى آن حضرت سخن گفته‌اند. از جمله ابن حجر هيتمى مى‌نويسد: «مأمون او را به دامادى خود انتخاب كرد؛ زيرا با وجود سن كم، از نظر علم و آگاهى و حلم، بر همۀ دانشمندان برترى داشت».[9]

پس از امام جواد (عليه السلام)، فرزند بزرگوارش امام هادى (عليه السلام) در عصرى، امامت و زعامت شيعه را به عهده گرفت، كه فشارها و اختناق بيش از گذشته شد. آن حضرت براى فعاليت فرهنگى در سطحى گسترده، آزادى عمل نداشت، اما در همان شرايط نامساعد نيز، افزون بر پاسخ به شبهات اعتقادى، فعاليت هاى حديثى و فقهى نيز داشت و شاگردان فراوانى را تربيت كرد. پاسخ­ها و حلّ مشكلات فقهى آن امام در فرصت‌­هاى به دست آمده، گواه دانش سرشار او است. فتواى فقهى آن حضرت دربارۀ مسيحى زناكار كه قبل از اجراى حدّ مسلمان شده بود و مخالفت ایشان با نظر يحيى بن اكثم و ديگر فقهاى دربارى، بسيار جالب است.[10]

زمان امام حسن عسكرى (عليه السلام) فشارها بيش از گذشته بود. به قدرى حكومت عبّاسى از نفوذ امام نگران بود كه حضرت ناگزير بود هر هفته روزهاى دوشنبه و پنج شنبه در دربار حاضر شود،[11] ولى با اين حال، امام (عليه السلام) شاگردان و نمايندگانى را در شهرها گماشته بود و اين گونه در مسير ترويج مكتب اهل بيت و فقه و حديث تلاش مى‌كرد.

پس از امام حسن عسكرى (عليه السلام) امامت به فرزندش امام مهدى (عليه السلام) منتقل شد. آن حضرت داراى دو غيبت بود؛ غيبت صغری و كوتاه مدت كه حدود 69 سال طول كشيد و غيبت كبری و بلند مدّت كه با پايان يافتن دوران غيبت صغری، آغاز و تا زمان ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت. هر چند امام مهدى (عليه السلام) به طور آشكار در بین مردم حضور نداشت؛ ولى در همان دوران غيبت صغری، به وسيلۀ نوّاب خويش متكفّل هدايت پيروان مكتب اهل بيت (علیهم السلام) بود و مشكلات علمى و فقهى آنان را حلّ مى‌كرد. از جملۀ آنها، مى‌توان به پاسخ امام (عليه السلام) به پرسش­هاى «اسحاق بن يعقوب» در زمينه‌­هاى‌ گوناگون و به خصوص مسائل فقهی، به وسیله نائب آن حضرت، «محمد بن عثمان عمری»، اشاره كرد.[12] همچنين مى‌توان از توقيع[13] مفصّلى كه امام (عليه السلام) در پاسخ به سؤالات نمايندۀ مردم قم، جناب محمّد بن عبد اللّٰه بن جعفر حميرى صادر نمود، ياد كرد.[14]

 


[1]. مکارم شیرازی، ناصر، دائرة المعارف فقه مقارن، ص 103‌.

[2]. قمى، عباس، الأنوار البهية، مترجم: محمدى اشتهاردى، محمد،  ص 289 و 290.

[3]. همان، ص 290.

[4]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 10، ص 249 – 291.

[5]. امين عاملى، سيد محسن، أعيان الشيعة، ج 1، ص 101.

[6]. همان، ص 102.

[7]. براى آگاهى از مناظرات امام جواد (عليه السلام) با يحيى بن اكثم، دانشمند معروف زمان مأمون عبّاسى، ر.ک: بحار الأنوار، ج 50، ص 75- 78.

[8]. ر.ک: حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج 28، ابواب حدّ السرقة (بَابُ حَدِّ القَطعِ وَ كَيْفِيَّتِهِ‌)، ح 5، ص 252 و 253.

[9]. مکارم شیرازی، دائرة المعارف فقه مقارن، ص 104‌، به نقل از عسقلانی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص 205.

[10]. ر.ک: وسائل الشيعة، ج 28، ابواب حد الزنا، باب 36، ص 141. همچنين نذر متوكّل و اختلاف نظر در نحوۀ اجراى آن و چاره­جويى امام (عليه السلام) نمونۀ ديگرى است، ر.ک: ابن جوزى، تذكرة الخواص، ص 322‏.

[11]. بحار الأنوار، ج 50، ص 251.

[12]. طبرسى، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ص 270- 272. ‏

[13]. «توقیع» به معنای حاشیه نویسی است و در اصطلاح علمای شیعه به نامه­ها و فرمان­هایی که در زمان غیبت صغری از طرف امام زمان (عليه السلام) به شیعیان می رسیده، «توقیع» گفته می شود، ر.ک: پیشوایی، مهدی، سیرۀ پیشوایان، ص 676، پاورقی 2.

[14]. شيخ طوسى، الغيبة، ص 374 – 384.