Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

فعالیت‌های سیاسی امام باقر (علیه السلام)

احاطه و آگاهی نسبت به شرائط زمانی و مکانی، عنصری تعیین کننده در رفتارهای انسان های آگاه است. امام باقر(علیه السلام) که ما فوق زمان و مکان بود، با در نظر گرفتن نیازهای زمان و فراهم بودن زمینه های لازم، به ترویج و تبلیغ دین، تذکیه نفوس و تعلیم و تربیت انسان ها می‌پرداخت. در این نوشتار به سه نمونه از فعالیت های آن حضرت اشاره می شود:

1. مبارزه با دستگاه بنی امیه

یکی از شیوه های مبارزاتی آن حضرت این بود که مسلمانان را از وضع نابسامان و وحشتناک سیاسی آن زمان آگاه می ساخت و در مناسبت های مختلف، فساد و ظلم بنی امیه را آشکار می نمود و مردم را از داشتن کوچک ترین مقامی در حکومت منع می کرد .

الف. عقبة بن بشیر اسدی (یکی از شیعیان) نزد امام باقر (علیه السلام) آمد و گفت: عریف[1]  قبیله ما مرده است و افراد قبیله می خواهند مرا جای او برگزینند، نظر شما در این مورد چیست؟ امام در جواب فرمودند: از بهشت بدت می آید و آن را دوست نداری، عریف قوم خود باش. سپس فرمود: حاکم، مسلمانی را گرفته و خون او را می ریزد و تو در خون او شریک آنان خواهی بود و چه بسا از دنیایشان هم چیزی به دستت نیاید.

ب. آن حضرت حتی در برخی اوقات مسلمانان را به اعتراض بر حکام تشویق می نمودند. در روایتی از ایشان نقل شده که فرمودند: کسی که نزد سلطان ظالمی رود و او را به تقوای الهی دعوت کرده و موعظه نماید و از قیامت بترساند، برای او پاداشی همچون پاداش جن و انس خواهد بود.

2. تبلیغ جایگاه اهل بیت

آن حضرت همان طور که مردم را از پیروی حاکمان ظلمت و تاریکی برحذر می داشتند، ایشان را به سوی اهل بیت عصمت و طهارت فرا می خواندند و در مناسبت های مختلف و با بیانات گوناگون، عظمت و بزرگی اهل بیت را بیان می کردند. روزی در حضور هشام به مردم فرمودند: «ایها الناس، این تذهبون واین یراد بکم؟ بنا هدی الله اولکم وبنا ختم آخرکم»، «ای مردم، کجا می روید و به کجا رانده می شوید؟ خداوند اولتان را به وسیله ما هدایت کرد و سرانجام کار شما را به ما پایان بخشید». پس از پایان سخنان امام، هشام دستور داد ایشان را دست­گیر و زندانی کردند. در زندان، دیگر زندانی ها شیفته آن حضرت شدند و از این رو هشام دستور داد که امام را به مدینه بازگردانند.[2]

 


[1]. به کسی که از طرف حاکمان رئیس قبیله باشد و احوال قبیله را به آنها گزارش دهد عریف می گفتند .

[2]. جهت اطلاعات بیشتر به سایت حوزه نت مراجعه شود.