Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

فرو رفتن لشكر سفيانى در سرزمين بيداء

لشگریان سفیانی پس از فتح مناطق شام، عراق و مدینه و … (در حالی که امام مهدی (علیه السلام) با اصحابشان در مکه هستند) مغرورانه جهت تخریب کعبه و کشتار مردم به سمت مکه حرکت می‌کنند در میان راه در منطقه‌ای به نام بیداء به هلاکت می‌رسند.

حميرى در قرب الاسناد از حنان بن سدير صيرفى روايت كرده‏است: از حضرت‏ صادق (عليه السّلام) در باره فرو رفتن بيابان سؤال كردم (كه كدام بيابان است موقع خروج سفيانى مردمى را در خود فرو می‌برد؟) فرمود: آنها در دوازده ميلى ذات الجيش[1] به زمين فرو می‌روند.[2]

قتاده از پیامبر اسلام (صلى اللَّه عليه و آله) روايت كرده كه فرمود: لشكرى از شام به مكه فرستاده مى‏شود و وقتى كه به بيداء می رسند به زمين فرو می‌روند. در حديث ديگرى ذكر كرد: كه آن از علامات خروج مهدى (عليه السّلام) خواهد بود. ابو رومان از حضرت على (عليه السّلام) روايت كرده كه فرمود: موقعى كه لشكرى (برای دستگیری و کشتن کسانی که به سوی مکه خروج کردند) حركت می‌کنند وقتی که به بيداء رسيدند، به زمين فرو می‌روند و منادى از زير پاى آنها ندا می‌كند: «وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ»؛[3] «و مردى از لشكر براى طلب ناقه خود خارج مى‏شود وقتى كه بر مى‏گردد احدى از آنها را نيافته و حس نمی‌كند و آن، كسى است كه خبر آنها را به مردم خواهد داد».[4]

از آن لشكر (سفیانی) جز دو نفر باقى نمى‏ماند كه خداوند صورتشان را به پشت سرشان بر مى‏گرداند.[5]

… سپس یکی از آن‌دو نزد حضرت قائم (عليه السّلام) آمده جلو او می‌ايستد و می‌گويد: آقا! من بشر هستم يكى از فرشتگان به من دستور داده كه به خدمت شما برسم و نابودى لشكر سفيانى را در بيابان «بيداء» به شما اطلاع دهم. قائم به وى می‌گويد: داستان خود و برادرت را شرح بده. آن مرد می‌گويد: من با برادرم در لشكر سفيانى بوديم، از دمشق تا زوراء هر جا آبادى بود ويران ساختيم و به حال خراب گذاشتيم، سپس كوفه و مدينه را نيز خراب كرديم و منبر پيغمبر را شكستيم و قاطران خود را در مسجد بستيم آن‌گاه از آنجا خارج شديم در حالى كه نفرات ما سيصد هزار لشكر بود و مى‌خواستيم به مكه بيائيم و خانه خدا را ويران سازيم و اهل مكه را به قتل رسانيم، ولى‏ چون به سرزمين «بيداء» رسيديم در آنجا منزل كرديم، ناگاه صدائى شنيديم كه گفت اى بيابان اين ظالمان را در كام خود فرو بر! با اين صدا زمين شكاف برداشت و تمام لشكر را بلعيد! به خدا قسم از تمام آن لشكر جز من و برادرم حتى بندى كه با آن زانوى شتر را مى‏بندند، باقى نماند. در آن هنگام فرشته‏اى را ديديم كه سيلى به صورت ما زد و صورت‌هاى ما به پشت برگشت چنان كه مى‏بينى! سپس آن فرشته به برادرم گفت: برو به شام نزد سفيانى ملعون و او را از ظهور مهدى آل محمد بترسان و به وى اطلاع بده كه خداوند لشكر او را در سرزمين (بيداء) نابود گردانيد.

آن‌گاه به من گفت: تو هم برو به مكه و قائم را به نابودى ستمگران بشارت بده و بر دست وى توبه كن كه او توبه تو را قبول می‌كند قائم هم دست روى صورت او می‌كشد و به صورت نخست برمى‏گرداند و با حضرت بيعت نموده و همراه او می‌ماند.[6]

 

[1]. بیداء همان ذات الجیش، سرزمینى بین مدینه و مکه است که در یک میلى ذوالحلیفه به طرف مکّه قرار دارد، ویکی فقه.

[2] . حمیری قمی، عبد الله بن جعفر، قرب الاسناد، ص 58.

[3] . اگر ببينى هنگامى كه فريادشان بلند مى‏شود، امّا نمى‏توانند (از عذاب الهى) بگريزند و آنها را از جاى نزديكى (كه حتّى انتظارش را ندارند) مى‏گيرند (از درماندگى آنها تعجّب خواهى كرد)؛‌ سبإ، 51.

[4] . سید بن طاووس، علی بن موسی، الملاحم و الفتن في ظهور الغائب المنتظر (عج)، ص 75.

[5] . سليم بن قيس هلالي، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص 774 و 775.

[6] .  بحرانی، سید هاشم، حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار عليهم السلام، ج ‏6، ص 382 .