کپی شد
فرقه دروزیه
باسمه تعالی
فهرست
چکیده مطالب دروزیه
دروزیه فرقهای از گروه «باطنیه» (فرقه اسماعیلیه) هستند که عقایدشان سری است و در کوههای لبنان، حوران و حلب سکونت دارند.
فرقههایی؛ مانند «معنیون» و «شباشیه» را به دروزیه منسوب دانستهاند.
دروزیان در بین خود به دو دسته عقّال و جهّال تقسیم میشوند. عقّال که به محترمترین آنان، «اجاوید (نیکان)» نیز میگویند، کسانی هستند که اصول عقاید دروزی را آموختهاند و «جهّال»، مردم عادی دروزند.
عقاید دروزیان که خویشتن را «موحدون» میخوانند، مبتنی بر انتظارات مَعادی اسماعیلیان و نوعی از فلسفه نو افلاطون است که به عنوان شالوده عقیده جهانشناسی اسماعیلیان فاطمی پذیرفته شدهبود.
طایفه دروزیه پیروان خلفاى فاطمیین مصر بودند تا در ایام خلیفه ششم فاطمى به دعوت «نشتگین دروزى» به باطنیه ملحق شدند. دروزیه در الحاكم بِاللّه كه به اعتقاد دیگران كشته شده، متوقف گشته مىگویند: وى غیبت كرده و به آسمان بالا رفته! و دوباره به میان مردم خواهد برگشت.
بنیانگذاران و شخصیتهای برجسته و مهم دروزیه عبارتند از:
- حمزة بن علی بن احمد زوزنی (لباد).
- حسن بن حیدره فرغانی.
- محمد بن اسماعیل نشتكین دروزی.
- مقتنی بهاء الدین ابوالحسن علی بن احمد سموقی.
- امیر سید جمال الدین عبدالله تنوخی.
- شیخ محمد ابوهلال معروف به شیخ فاضل.
معنای دروزیه
دروز جمع درزی است، و عوام مردم با ضم دال استعمال میکنند، و صحيح آن به فتح است.
در این که این کلمه ریشه ترکی دارد یا فارسی، اختلاف هست. برخی می گویند: ظاهرا این كلمه، تركی و به معناى خياط است، و از واژگانی است که به زبان عربی وارد شده است. حتى گفته میشود: «درز يدرز درزاً الثوب: خاطه، و الدرزی: (یعنی) الخياط».[1]
امّا لغتشناسان در معنای دروز گفتهاند: «درز» مفرد درزهای لباس است که در اصل فارسی است و معرب شده است.[2]
البته صاحب تاج العروس اضافه میکند: دَرْز، به فتح: نعمتهای دنیا و لذات آن است.[3]
با توجه به این که مؤسس اين فرقه (حمزة بن على زوزنى) خیاط بوده؛ لذا معنای اول درستتر به نظر میرسد و بر این اساس این فرقه به این نام شهرت یافتهاست.[4]
وجه نامگذاری فرقه دروزیه
همانطور که در معنای نام این فرقه بیان شد، دست کم دو معنا برای این اسم بیان شدهاست.
با توجه به این که مؤسس اين فرقه خیاط بوده؛ لذا معنای اول درستتر به نظر میرسد و بر این اساس این فرقه به این نام شهرت یافته است.[7]
از اینرو صاحب کتاب فرهنگ علم کتاب میگوید: نام دروزيه از كلمه درزى (خياط) مؤسس آن طايفه است.[8]
برخی نیز گفتند:
غالباً گمان میرود که دروزیان را به دنبال نام نشتکین درزی از بنیانگذاران اولیه این فرقه، بدین نام می خوانند، در حالی که معمولاً دروزیان این وجه تسمیه را صحیح نمی دانند و معتقدند درباره نقش درزی در نهضت آنان، مخصوصاً از دیدگاه غیر دروزیان اغراق شده است. نشتکین درزی هنوز هم به اعتقاد دروزیان، اولین دروز ملحد و بزرگترین مرتد در این مذهب به شمار می رود و لفظ دروزی لقبی است که دروزیان حتی تا به امروز برای مرتدان و بی دینان به کار می برند. برخی از محققان معتقدند که تسمیه دروزی را برای این جامعه، مخالفان آنان؛ نظیر ابن سیرین و خطیب بغدادی جعل کرده اند تا آنان را با تعالیم غیر اسلامی درزی مرتبط کنند. این نام در کتب اولیه دروز و شروح آنها به چشم نمیخورد و مطلعان دروزی نیز از به کار بردن آن برای جامعه خود راضی نیستند.
مؤلفان کتب فرق و مذاهب؛ نظیر عبدالقاهر بغدادی، ابن حزم، محمد شهرستانی و ابن تیمیه نیز ذکری از نام دروز به میان نیاوردهاند. محمدعلی الزغبی نویسنده اصلاح طلب دروزی معتقد است که هیچ مؤلفی از قرن پنجم که زمان حکومت حاکم بوده تا عصر سلطان سلیم در قرن دهم، واژه دروزی را به کار نبرده است. وی بعد از ذکر این مطلب می نویسد: «بنابراین در تاریخ ذکری از دروزی وجود ندارد، بلکه تنها یک دَرَزی وجود دارد که از جماعت جدا شد و از مصر طرد گردید یا فرار کرد و سپس کشته شد و نامش همواره مرده بود تا ابتدای طلوع ستاره دولت ترک» با این حال این تسمیه را امروزه، هم خود دروزیان و هم غیر دروزیان برای اشاره به این جامعه مورد استفاده قرار میدهند.
اما نویسندگان دروز معمولاً ترجیح میدهند از عنوان «موحدون» برای خود استفاده کنند و این نامگذاری در نسخ خطی دروزی نیز رایج بوده و در مکاتبات و سخنرانیهای متدینان دروز استفاده میشود. از طرف دیگر دروزیان از القابی؛ نظیر بنومعروف و اعراف نیز برای اشاره به خود استفاده می کنند و دین خود را مذهب عرفانی میخوانند. چارلز هنری چرچیل که در قرن نوزدهم حدود بیست سال با دروزیان زیسته است می نویسد: «اگر از بعضی از عقال بپرسی که چرا دروز خوانده می شوند می گویند که این نام از لفظ عربی دُرس مشتق است که به معنای باهوش و سخت کوش است و از آن جهت به این نام خوانده می شوند که به صورت شاخص سزاوار این القابند. بعضی دیگر معتقدند که این نام از لفظ عربی تُرس؛ به معنای سپر گرفته شده و این فرقه از آن جهت دروز یا سپر خوانده می شوند که در ایام جنگهای صلیبی از جانب نورالدین و صلاح الدین برای مراقبت و دفاع از خطوط ساحل بیروت تا صیدون انتخاب شدند».
سیاحی دیگر به نام «جان گرین» بی خبر از وجود شخصی به نام دروز در تاریخ با مراجعه به کتب دروز نتیجه گرفته است که این لفظ از درز به معنای خط اتصال و پیوند بین دو قسمت جمجمه گرفته شده تا بر اتحاد و پیوند بین اعضای فرقه تأکید کند. کامل صلیبی مورخ مسیحی لبنانی معتقد است که این نام گرفته شده از قبیله بنی درّوز است که قبل از اسلام در نزدیک مکه ساکن بودند واحتمالاً بعدها به سوریه مهاجرت کردند. عجیب آن که بعضی از مورخان فرانسوی در قرن هفدهم چنین شایع کردند که دروز در واقع از اعقاب سپاهیان فرانسه در جنگهای صلیبی تحت فرماندهی کنت دو دروکس بودهاند که بعد از سقوط عکا آنان را در جبال لبنان اسکان دادند و بنابراین دروز محرف از کلمه دروکس است. بیشتر مورخان و نویسندگان دروزی چنین انتسابی را توطئهای استعماری برای جلب مساعدت دروزیان در شام دانستهاند. جالب تر آن که انگلیسیها نیز در قرن هجدهم سعی کردند برای دروزیان، اصلی انگلیسی درست کنند و چنین شایع کردند که دروزیان از اعقاب سپاهیان انگلیس در منطقهاند که تحت فرماندهی ریچارد در جنگ های صلیبی حضور داشته اند. سلیمان ابوعزالدین در مقالهای تحت عنوان ریشه دروزیان با ارائه شواهد مستدل چنین ادعاهای واهی را به شدت مورد انکار قرار داده است، من جمله آن که با ارائه جدولی از نامهای بزرگان و گذشتگان دروز نشان داده که این نامها همگی عربی است و هیچ نشانهای از عناصر غیر عربی در آن به چشم نمیخورد، به علاوه آن که دروزیان در میان طوائف عرب منطقه و حتی در سایر نقاط جهان دارای صحیح ترین تلفّظ در حروف ثاء، ذال، ضاء و مخصوصاً قاف هستند و به نوشته شکیب ارسلان، هیچ کس از ساکنان سوریه در تلفّظ صحیح عربی به پای دروزیان نمی رسد.[9]
اسامی دیگر فرقه دروزیه
گرچه در قرنهای اولیه تأسیس این فرقه، واژه دروزیه برای آن به کار نمی رفت، امّا کمکم این نام غلبه نموده و امروزه این فرقه به نام دروزیه شهرت دارد، اما از شواهد به دست می آید که آنان به نامهای موحدون، مذهب توحید و الحاکمیه، و القابی؛ مانند بنومعروف و اعراف راضیتر باشند.
از این رو گفته شده: «عقاید دروزیان که خویشتن را موحدون (که دلالت بر تأکید آنان بر وحدانیت خداوند دارد) می خوانند،… »،[10] و یکی از نویسندگان دروزی به نام «نبیه محمود سعدی»، نیز کتابی نوشته به نام «مذهب التوحید (الدرزیة) فی مقالات عشر».[11]
این فرقه به عنوان «الحاکمیه» نیز خوانده شده است که منسوب به الحاکم بامرالله فاطمی است.[12]
از طرف دیگر دروزیان از القابی؛ نظیر بنومعروف و اعراف نیز برای اشاره به خود استفاده میکنند و دین خود را مذهب عرفانی می خوانند.[13]
تاریخ تأسیس فرقه دروزیه
طايفه دروزيه كه در جبال دروز شامات ساكن هستند در آغاز كار، پيروان خلفاى فاطميين مصر بودند تا در ايام خليفه ششم فاطمى (الحاکم بأمر اللّه، متوفّاى ٤١١) به دعوت نشتگين دروزى به باطنيه ملحق شدند. دروزيه در «الْحاكِمُ بِاللّهِ» كه به اعتقاد ديگران كشته شده، متوقف گشته و مى گويند: وى غيبت كرده و به آسمان بالا رفته! و دوباره به ميان مردم خواهد برگشت.[14]
سیر تحول و تطور تاریخی فرقه دروزیه
دروز فرقه ای از باطنيه (اسماعیلیه) هستند که عقایدشان سری است.
پیرامون فرقه دروزیه نوشتهای که بتوان به آن اعتماد نمود وجود ندارد؛ زیرا دروزیه گروهی نیست که باورهایش را منتشر کند تا محقق بتواند مطالب مورد اعتمادش را از آن بگیرد.
بله مستشرقین پیرامون این گروه چیزهایی نوشتند که قابل اعتماد نیست.
اما کلیاتش این است که اسماعیلیه یک فرقه بیش نبودند که برخی به دلیل قول به الوهیت الحاكم باللَّه امام یازدهمشان موجب انشقاق اسماعیلیه شدند که امروزه به دروزیه شهرت یافتند.
الحاكم بالله از حمزة بن علي فارسی که ملقّب به درزی بود خواست تا به کشور شام برود و مسؤولیت دعوت اسماعیلیه را برعهده بگیرد و مقرّش را «وادي التيم» قرار دهد، و او را به سيد هادی ملقب نمود. درزی در اندک مدتی توانست اسماعیلیه را در آن منطقه گسترش دهد تا این که به او خبر رسید که حاکم از دنیا رفته و پسرش ظاهر جای او نشسته است، اما با این حال درزی مرگ امام حاكم را نپذیرفت بلکه ادعا کرد که او غائب است و منتظر برگشت او بود و این جدایی در سال 411 هـ اتفاق افتاد.[15]
بنیان گذار یا بنیانگذاران فرقه دروزیه
برخی از شخصیت ها در فرقه دروزیه تأثیر گذار بودند که در این جا به معرفی آنها پرداخته می شود:
الف) حسن بن حیدره اخرم
از شواهد تاریخی چنین بر می آید که نخستین داعی اسماعیلی که در سال 408 هـ (سال آغازین دوره دروز) نهضتی را به قصد اعلام الوهیت حاکم (خلیفه فاطمی) سازمان داد، «حسن بن حیدره اخرم» بود. دعوت فاطمی در هماهنگی با اصول اساسی عقیده امامت شیعه، حاکم را پیشوا، فرد تأیید شده از جانب خدا، معصوم و لغزش ناپذیر، حافظ و نگهبان حقیقی اسلام و مفسّر مورد اعتماد مفاهیم باطنی شریعت اسلامی میدانست؛ امّا اسماعیلیان فاطمی بر پایه معتقدات خود نمی توانستند او یا هیچ خلیفه فاطمی دیگری را موجودی الهی بشناسند. گسترش برخی اندیشه های تندروانه در میان برخی داعیان فاطمی پیرامون قدرت فوق العاده و سجایای اخلاقی حاکم، ریشه در انتظارات مَعادی[16] اسماعیلیان و مهم تر از آن در تفکرات شیعیان غالی دوره های قدیم تر مخصوصا در عقاید خطابیه دارد.
به هر حال، دعوت رسمی فاطمیان با این جنبش جدید، که پیروان روزافزونی در میان اسماعیلیان مصری پیدا می کرد، قاطعانه به مخالفت برخاست و اخرم که قصد داشت با فرستادن نامه ای به رجال و امرای برجسته، آنان را به جنبش خود فرابخواند در رمضان 408 ق، هنگامی که حاکم او را همراهی می کرد، کشته شد و جنبش جدید متوقف گشت و از گسترش باز ماند.[17]
ب) حمزة بن علي (375- 433 هـ)
یک سال و اندی بعد در محرم 410 ق، جنبش به زعامت حمزة بن علی بن احمد فارسی؛ حاكم درزی که از یاران پیشین اخرم و از نژاد ایرانی بود، از نو آغاز شد. حمزه پایگاه اصلی خود را در مسجد «ریدان» خارج از برج و باروی قاهره قرار داد و در آن جا به تبلیغ مذهب جدید پرداخت. دیری نگذشت که حمزه با رقیبی مواجه شد و او محمد بن اسماعیل درزی، معروف به نشتکین و از ترک های بخارا بود. هرچند ممکن است او در آغاز یکی از شاگردان و پیروان حمزه بوده باشد، ولی پس از آن به طور مستقل عمل می کرد و برای رسیدن به مقام پیشوایی نهضت جدید با حمزه رقابت می ورزید.
حمزة بن علي که فارسی الأصل، از نواحی زوزن و شغلش پیله وری بود، پس از آموختن زبان عربی به قاهره رفت و با افراد سرّی پیروان حاکم بامر الله فاطمی ارتباط برقرار نمود، کم کم جزء ارکان آن شمرده شد و در پنهان برای آنها کار می کرد و نامه شان را به حاکم می رساند تا در سال 408 هـ که دعوت را آشکار نمود و الوهیت حاکم را اعلام نمود و خودش را فرستاده و رسول او معرفی نمود و حاکم نیز او را داعی الدعاة قرار داد تا وقتی که حاکم هلاک شد و پسرش الظاهر لإعزاز دين اللَّه در سال 411 هـ جای او نشست. در این هنگام او از دعوت دست برداشت ظاهر نیز از او تبری جست. پس از آن وی در سال 414 هـ مجبور به هجرت شد و در سرزمین شام اقامت نمود. برخی از پیروانش نیز به وی پیوستند و بیشترشان در ناحیه ای که بعدا به «جبل الدروز» نامیده شد در سوريه مستقر شدند و خودشان به دروز نامیده شدند و حمزة نزد آنان اوّلین از معصومان پنج گانه، و مکنای به عقل شد. برای او کتاب های متعددی پیرامون مذهب، دعوت حاکم و ردّ مخالفانش گزارش شده است:
1- «الواقعة» في الرد على الفاسق النصيري.
2- «الرضا و التسليم» و فيها ذكر الدرزي محمد بن إسماعيل و عصيانه.
3- «التنزيه» لإظهار تنزيه الإله عن كلّ وصف و إدراك، و فيها ذكر وزراء الدين و مضاديهم (أبالستهم) الخمسة.
4- «رسالة النساء».
5- «الصبحة الكائنة».
6- «نسخة سجل المجتبى».
7- «تقليد الرضى سفير القدرة».
8- «تقليد المقتنى».
9- «مكاتبة أهل الكدية البيضاء».
10- «شرط الإمام صاحب الكشف».
11- «التحذير و التنبيه».
12- «البلاغ و النهاية».
13- «سبب الأسباب و الكنز لمن أيقن و استجاب».
حمزة زمانی که به شام کوچ کرد و رابطه وی با شیعیان حاکم در مصر منقطع شد، از نوشتن دست کشید. وی در سال 433 هـ از دنیا رفت.[18]
در دائرة المعارف تشیع آمده : «نکته شگفت آور این که حمزه در یکی از رسالههای خود، محمد بن اسماعیل درزی را متهم می کند که حاکم بامرالله را تنها یک انسان می داند و مقام الوهیت را برای وی قائل نیست. در بیشتر منابع تاریخی نوشته اند که درزی نخستین کسی است که قائل به الوهیت الحاکم خلیفه فاطمی شد و اعتقاد داشت که عقل کلی در آدم ابوالبشر حلول کرده و به صورت او تجسّد یافته و از وی به دیگر انبیاء انتقال می یابد، تا به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) و خلفای فاطمی رسیده است.
او مِی خواری و ازدواج با محارم را روا می داشت و قائل به تناسخ ارواح بود؛ از این رو مردم مصر بر او شوریدند. او از بیم رسوایی ناچار به ترک مصر گردید و به شام مهاجرت کرد، تا این که به دست غلامان ترک کشته شد. برخی نوشته اند که مرگ وی به تحریک رقیبش حمزة بن علی زوزنی صورت گرفت».[19]
ج) محمد بن اسماعیل
سومین داعی دروزیان محمد بن اسماعیل است. وی اصالتا از مردم بخارا بود، در سال 407 یا 408 به مصر آمد و با حاکم ارتباط برقرار نمود و این اندیشه را برای حاکم خوب جلوه داد که ادعای خدایی کند. احتمالا حاکم نیز به صورت پنهانی با این اندیشه وی موافقت کرد و بی آن که خود بدین امر دامن زند، به او اجازه داد به گسترش این اندیشه بپردازد.
سرنوشت محمد درزی کاملا مشخص نیست، برخی اعتقاد دارند که او در سال 410 هجری درگذشت، آنان بدین اشاره دارند که قتل او نتیجه توطئه های حمزه بن علی نزد حاکم بود که او را وا داشت، فرمان قتل وی را صادر کند.[20]
د) اسماعیل بن حامد تمیمی
یکی دیگر از بنیانگذاران مذهب دروزی «اسماعیل بن حامد تمیمی» داماد حمزه است که در رتبه بعد از او قرار دارد و به القاب نَفس و ادریس زمان مشهور است، گویا حمزه بر داماد خود اعتماد کامل داشت و مأموریت های مهم را به عهده او می گذاشت.[21]
علل پیدایش فرقه دروزیه
تا زمان امامت «الحاكم بامر الله»، گروه اسماعيليه، يک فرقه بودند و هيچ گونه انشعابى در ميان آنان نبود، ولى پس از مرگ حاكم، گروهى به خدايى او اعتقاد پيدا كردند و گفتند او از ديده ها پنهان شده است. آنان گروهى هستند که بعدها به نام «دروزیه» در لبنان، فلسطين اشغالى و سوريه شهرت یافتند.
مصطفى غالب؛ مورخ اسماعيلى مى نويسد: حاكم به يكى از پيروان مورد وثوق خود به نام حمزة بن على فارسى ملقب به «درزى» دستور داد كه به سرزمين شام برود و رياست مذهب اسماعيلى را در آن جا به دست بگيرد و پايگاه خود را شهر «وادى التيم» قرار دهد؛ زيرا خبرهايى رسيده كه در ميان فرقه اسماعيلى در آن جا اختلافاتى روى داده است و به او لقب «السيدالهادى» داد.
درزى در وقت كمى بر اوضاع مسلّط شد و وحدت كلمه را ايجاد كرد و دعوت اسماعيلى را گسترش داد. او مدتها در شام بود و به عنوان بزرگ اسماعيليه در شام به سر مى برد، تا آن وقت كه وفات امام حاكم، اعلام شد، ولى درزى وفات امام حاكم را نوعى غيبت او تلقى كرد و گفت: ما منتظر بازگشت او از اين غيبت هستيم. گروهى با او به مخالفت برخاستند كه معتقد به غيبت نبودند و مى گفتند امامت به امام بعدى منتقل مى شود، و سرانجام پيروان درزى در شام، گروهى را تشكيل دادند كه از آنها به دروزيه تعبير مى شود.[22] در حقيقت اين گروه انشعابى از اسماعيليه است، هرچند عقايد و آراى آنها در پرده خفا باقى مانده است.[23]
و نیز گفته شده، یکی از عوامل مهم در پدید آمدن فرقه دروزیه کارهای عجیبی بود که از «الحاکم بامر الله» سر میزد. او بر خلاف دیگر حاکمان، با مردم مهربان و اغلب در میان آنها بود. او تمام بردگان را آزاد کرد و تمام املاک دولتی را به مردم واگذار نمود. حاکم در سالهای قحطی نهایت کوشش را برای یاری مردم به عمل آورد و با تثبیت قیمتها و بخششهای بیدریغ، موفق به انجام این کار شد. بخششهای او از حد گذشت، به طوری که خزانهدار او در انجام فرمان حاکم مردد ماند، خلیفه با خط خود نگاشت: مال و ثروت متعلق به خداست و مردم بندگان خدایند و ما امین خدا در زمین هستیم، حق مردم را به آنان بازگردان و آن را از ایشان دریغ مدار.[24]
اینگونه رفتارهای حاکم تأثیر زیادی در اطرافیانش گذاشت تا جایی که حمزة بن علی و محمد بن اسماعیل دروزی این اندیشه را نزد حاکم مطرح کردند که ادعای خدایی کند و حاکم نه تنها آنها را سرزنش نکرد، بلکه در خفا آنان را تشویق نمود.[25]
یکی از چیزهایی که این اندیشه را تشدید نمود، زهدگرایی شدید حاکم در سالهای واپسین حکومتش و غایب شدن او بود؛ چرا که در یکی از گردشهای متداولش در اطراف شهر ناپدید گشت و مرگ او همانند زندگیاش معمایی شد.[26]
البته گفته شده، ناپدید شدن حاکم از توطئههای حمزة بن علی بوده و جسدش را در نهایت احتیاط پنهان ساختند تا بتوانند از ناپدید شدن اسرار آمیز خلیفه، برای مقاصد خویش بهره جویند.
دروزیها ناپدید شدن حاکم را به استتار ارادی وی که آغاز غیبت او محسوب میشود، تعبیر کردند.[27]
روش معرفتی فرقه دروزیه
آن چه كه امروزه به عنوان روش معرفتی و اندیشه كلامی دروزیه مطرح است، عناصر مختلفی است كه در طول زمان وارد باورهای فكری و اعتقادی آنان شده است كه به طور كلی به سه بخش تقسیم می گردد:
- فلسفه نو افلاطونی.
- احكام حقوقی كه از طرف حاكم به مناسبت های مختلف صادر می شده است؛ مانند ابطال زكات، نسخ شریعت و … .
- مجموع مناظرات و بحث های اعتقادی كه در میان رهبران این فرقه رخ داده است و در مجموعه ای به نام «وسائل الحكمة الشریفة» گردآوری شده است.[28]
عقاید و آداب فرقه دروزیه
عقاید و باورهای این فرقه چندان شباهتی با عقاید شیعه اثناعشریه و سایر مسلمانان ندارد. در این نوشتار به برخی از آنها اشاره می شود.
الف) الوهیت الحاکم بأمرالله:
از نگاه آنان «الحاکم بأمرالله» صورت ناسوتی الوهیت است و هموست یگانه، صمد و منزّه از شمارش و همسر؛ لذا یک دروزی چیزی جز طاعت وی نمی شناسد. دروزی کسی است که اعتراف کند، هیچ خدایی در آسمان و هیچ امامی در زمین جز حاکم وجود ندارد.[29] همین عقیده موجب انتقاد شدید سایر فرقههای اسلامی شده است.
گرچه حلول خدا در جسم حاکم از کتابهای مقدس دروزیان استفاده می شود، ولی از صراحت برخوردار نیست، و قابل توجیه می باشد.[30]
در مصحف دروز آمده است: حمزة بن علی از پیروان خود عهد و پیمان گرفته و از تمام موحدان در طول تاریخ حفظ و کتابت آن را خواسته و به نام «میثاق ولی الزمان» معروف گشته است. متن عهد نامه چنین است:
«توکلت علی مولانا الحاکم الاحد الفرد الصّمد، المنزّه عن الأزواج و العدد…». پس می گوید: اینجانب فلان بن فلان در کمال آزادی و سلامت جسمی و عقلی اعتراف می کنم که از تمامی مذاهب تبرّی جویم و جز پیروی از مولایم «الحاکم بأمرالله» ـ جلّ ذکره ـ چیزی نشناسم و هرگاه از دین مولایم بازگشته، یا با فرمانی از او مخالفت ورزم، از خالق معبودم بیگانه شده، سزاوار کیفرش باشم، آنگاه تصریح می کند که هر کس اعتراف کند که در آسمان، اله معبودی و در زمین امام موجودی جز مولای حاکم وجود ندارد، موحد رستگار است».[31]
مراد از حاکم در این تعبیرات، «الحاکم بأمر الله» ششمین خلیفه فاطمی، می باشد. بر این اساس دروزیان حاکم بأمرالله را فرزند عزیز یا پدر علی نمی دانند و وجود پدر و فرزند را برای او انکار می کنند.[32]
ب) تناسخ و حلول:
از کتابها و متون منسوب به این فرقه به دست میآید که دروزیها معتقد به انتقال روح از جسم انسان به انسان دیگری میباشند؛ زیرا نفس را جاودانه دانسته و باور دارند: آن چه میمیرد، جسم پیراهن است و وقتی که کهنه شد، نفس انسانی به پیراهن دیگر منتقل می شود. دروزیه لفظ تناسخ را به تقمّص تبدیل کردهاند تا نسخ را شامل نگردد. آنها تصریح کردند که انتقال نفس آدمی به جسم حیوان که گناهی ندارد، ظلم است و پاداش و کیفر بر عدل الهی استوار است.[33]
حمزه بنیانگذار این فرقه میگوید: عذابی که برای گنهکاران است، همین انتقال دنیوی است؛ از درجه بلندتر به مرتبة نازل تر؛ هرچه این انتقال بیشتر ادامه یابد، جایگاه دینی او فروتر گردد. چنان که پاداش نیز با انتقال از درجه ای به درجه فراتر در علوم دینی تحقق مییابد؛[34] از این رو ابتلای انسانها به کوری، گنگی، فقر و جهالت را، قصاص اعمال گذشته آنان در مراحل پیشین حیات میدانند و معتقدند که در تناسخ، تمایز جنسی نیز مراعات میشود؛ یعنی روح مردان همواره به مردان و روح زنان به جنس خودشان منتقل میشود.[35]
ج) اعتقاد به حدود خمسه:
یکی از باورهای فرقه دروزیه، اعتقاد به «حدود خمسه» می باشد و آنها عبارتند:
حد اول: عقل، علة العلل، قائم الزمان، اراده، که او همان امام اعظم دروزیان؛ حمزه بن علی بن احمد می باشد.
حدّ دوم: نفس، مشیت،ادریس زمان، اخنوخ اوان، که شیخ مجتبی ابوابراهیم اسماعیل بن محمد بن حامد تمیمی داماد حمزه بن علی است.
حدّ سوم: کلمه، سفیر قدرت، فخر الموحدین، بشیر المؤمنین، که شیخ رضی أبوعبدالله محمد بن وهب قرشی است.
حدّ چهارم: سابق، جناح راست، نظام المستجیبین، غرّالموحدین، که عبدالوهاب سامری است.
حدّ پنجم: تالی، جناح چپ، لسان المؤمنین، سند الموحدین، معدن العلوم، که شیخ بهاءالدین ابوالحسن علی بن احمد سمفوتی معروف به مقتنی است.
چهار حدّ اخیر که به دنبال عقل کل هستند، به نام «اربعة حُرُم» می باشند که در هر زمان با اسماء و اشکال متفاوت ظاهر می شوند؛ مثلاً هنگامی که حمزه در صورت سلمان فارسی ظاهر شد، حدود دیگر در قالب چهار صحابه (مقداد، ابوذر، عمار و نجاشی) آشکار گشتند.[36]
د) نبوت و پیامبران الهی از دیدگاه دروزیه:
دروزیان تمامی پیامبران الهی را انکار نموده اند. حمزه؛ مؤسس و بنیانگذار این فرقه، معتقد است که: جنگ با انبیای اولوالعزم و تبرّی جستن از شریعت و عقاید آنان واجب است. در برخی از مدارک آنها آمده است که: مراد از ناطق و اساس که به دست حمزه در کنار رکن یمانی کشته می شوند، ابلیس و شیطان است. ابلیس ـ نعوذ بالله ـ نخست در جسم آدم تجلّی کرد، سپس نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد (صلی الله علیه و آله) و شیطان ابتدا در جسم شیث و سام و اسماعیل و یشوع و شمعون و سرانجام در علی (علیه السلام) بن ابی طالب ظهور یافت، بنابراین هنگام برپایی قیامت دروزیان، پیامبر و امیرالمؤمنین، به دست «الحاکم بأمرالله» کشته می شوند.[37]
هـ) قرآن مجید
در مورد عقیده دروزیان به قرآن مجید، برخی معتقدند: آنان ادعا دارند که قرآن در واقع بر سلمان فارسی نازل شد و محمد (صلی الله علیه و آله) از او دریافت کرده است.[38]
و) گناهان کبیره
آیین دروز محرمات متعددی دارد که دو مورد از آنها شدیدتر از بقیه هستند و مجازاتهای سختی را به همراه دارد.
- روابط جنسی قبل از ازدواج یا فراتر از ازدواج که فحشا تلقی میشود.
- قتل عمد.
هر فرد یکی از محرمات را مرتکب شود اجازه ندارد کتاب مقدس را بخواند و در مراسم نماز جماعت شرکت کند و فقط میتواند تفسیر کتاب مقدس را بخواند.[39]
ز) انحصار مذهبی
درزیها معتقدند که تنها کسانی که در خانوادهای دُرزی متولد میشوند میتوانند دُرزی باشند و تحت هیچ شرایطی نیز نمیتوانند مذهب خود را ترک کنند. آیین دروز به دیگران این اجازه را نمیدهد که به آن وارد شوند و به اسرار آن دست یابند. پایبندی به این اصل، ویژگی غیر تبلیغی به آیین دروز بخشیده است.[40]
آن چه ذکر شد، قسمتی از عقاید و باورهای فرقه دروزیه می باشد که هیچگونه شباهت و سنخیت با عقاید اسلامی ندارند و کاملاً منحرف و بیگانه از اسلام است. گرچه رهبران فعلی این فرقه اصرار دارند که معتقد به دین اسلام اند و آن چه در مورد عقاید آنها ذکر می شود، دسیسه های استعمار و ایادی آنها بوده است، ولی به دلیل این که دسترسی به منابع آنان امکان ندارد، قضاوت کردن در مورد عقاید آنان مشکل است و آن چه ذکر شد، اگر صحیح باشد میتوان گفت که آنان از دایره اسلام و حتی ادیان آسمانی خارج هستند.
بر این اساس فقهای شیعه آنان را جزو شیعیان نشمرده و ازدواج با فرد دروزی مذهب را جایز نمیدانند.
پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به سؤال درباره این فرقه، چنین است:[41]
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
دروزیه، شیعه نیستند و ازدواج با آنها اشکال دارد.
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):
دروزیه، جزو شیعیان اثنی عشری محسوب نمیشوند و چنانچه قائل به الوهیت بعضی از مخلوقان باشند و یا منکر ضروریات دین باشند مرتد هستند و ازدواج با آنها جائز نیست.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
- فرهنگ فرق و مذاهب، جواد مشکور.
- تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام، عبدالرحمن بدوی، ترجمه: حسین صابری.
اندیشه تجلی و آفرینش
برخی اندیشمندان معاصر دروزی، با تبیین مبانی مذهب دروز بر طبق اصول اسلامی و قرآنی، در تلاشند تا آن را جزو مذاهب اسلامی معرفی کنند.
دروزیان از همان ابتدا اهتمام خاصی به سرّی نگاه داشتن عقاید خود داشتند. وجوب تقیه، باعث شده است تا آنان بتوانند با دیگر فرقهها زندگی مسالمتآمیزی داشته باشند و خود را با اوضاع گوناگون محیط زندگی سازگار کنند. به همین سبب بسیاری از بزرگان دروز در غالب نوشتههای خود از رموز و تأویلات خاصی برای بیان تعالیم بهره میجویند که برای عموم مردم قابل فهم نیست.[42]
دروزیان هرگز اجازۀ چاپ کتابهای دینی خود را نمیدادند،[43] تا این که برخی از کتابهای آنها در سال ۱۲۵۰ق در حملۀ سپاهیان ابراهیم پاشا به دست ایشان افتاد و برای نخستین بار عقاید آنان برملا شد.[44]
خداشناسی
از نظر دروزیان، خدا خالق اول و منزه از تمام صفات است، هیچ شبیه و ضدی ندارد و خارج از دایرۀ درک عقل و ورای فهم بشر است؛ از این رو، به وصف در نمیآید و با هیچ اسمی نمیتوان به او اشاره کرد.[45] با این حال خدا خود را در تجلیات گوناگون، آشکار کردهاست تا انسان بتواند شناختی از او حاصل کند و به او انس بگیرد و تقرب جوید.[46]
نظریۀ تجلی
نظریۀ تجلی، که گاه از آن به کشف الهی تعبیر میشود، از بنیانیترین اعتقادات دروزیه است.[47] دروزیه معتقدند: تجلی خدا در ۷۲ دور از عمر حیات جهان … در قالب العلی الاعلی بوده که قبل از دور هفتاد و یکم رخ نموده و مدت آن در مجموع ۷۰ دور و برابر با ۳۴۳ میلیون سال بوده است. ظهور انسان و سجدۀ ملائکه در مقابل او در همین ادوار بوده است.[48] آنگاه خدا در دور هفتاد و یکم در قالب البارّ متجلی شده است.[49]
در دورۀ «البارّ» عقل در «آدم صفاالکی» یا «شَطنیل» ظاهر شد؛ شطنیل مردم را به توحید و دوری از مشرکان فرا خواند. قومی دعوت او را پذیرا شدند که شطنیل آنان را به سبب جدایی از مشرکان به «بنّ» نامبردار کرد.[50] در نهایت، در این دور مردم به سوی مشرکان متمایل شدند، و البارّ بر آنان خشم گرفت و شریعتهایی پیاپی به واسطۀ نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و محمد بن اسماعیل برای آنها فرستاد.[51]
پس از فترتی طولانی، خدا در دور هفتاد و دوم به ترتیب در ابو زکریا، علی، مُعل، القائم بامرالله، فرزند معل، منصور بالله، المُعِزّ، العزیز و سرانجام در الحاکم بامر الله متجلی شد.[52] این ادوار تجلی حجتی برای خلق، و غایب شدن معبود از انظار برای آزمایش ایمان موحدان است.[53]
در حال حاضر نیز خدا به سبب رواج کفر در بین مردم برای همیشه خود را از آنان مخفی کرده است.[54]
دروزیه معتقدند که خدای واحد برای آخرین بار آشکارا در شخص الحاکم بامر الله متجلی شده است و نباید کسی را در پرستش الحاکم شریک کرد.[55] به همین سبب دین خود را دین توحید مینامند.[56]
به نظر دروزیان، تجلی خدا در صورت بشری، که از آن به تجلی لاهوت در ناسوت تعبیر میشود، این لطف را دارد که چون متعلَّق تجلی از جنس خود بشر است انسان بهتر میتواند با او انس بگیرد و به او تقرب جوید.[57]
به نظر آنها این تجلی بشری سزاوارتر و با حکمت و عدل خدا سازگارتر است تا تجلی خدا بر درختی که به واسطۀ آن با موسی (علیه السلام) سخن گفت.[58] انسانی که خدا در او متجلی میشود دو جنبۀ لاهوتی و ناسوتی دارد. تبیین این مسئله همواره از مناقشه آمیزترین مباحث دروزیان بوده است.[59] الحاکم حقیقتی لاهوتی دارد که وصف ناپذیر است، با حواس درک نمیشود و منزه از زمان و مکان است.[60]
بنابراین، وقتی چنین وجودی در قالب انسانی متجلی میشود، نمیتوان گفت صورت مرئی خداست؛ چرا که در این حالت او را محدود کردهایم. در واقع، او از باب تأنیس و تقرب به این صورت درآمده است و نسبت این صورت او به حقیقت لاهوتیاش نسبت سراب به آب یا تصویر منقوش در آیینه به صورت حقیقی است.[61]
شناخت تجلی لاهوت در ناسوت به تنهایی ممکن نیست و به راهنمایی عقل کلی نیاز است، که در قالب حمزه ظاهر شده است.[62]
خلقت و حدود دعوت
نظام فکری دروزیان در باب خلقت اگر چه همچون دیگر جماعتهای اسماعیلیه بر نظام خلقت افلاکی و نوافلاطونی بنا شده است، اندکی با عقاید اسماعیلیان تفاوت دارد.[63]
بر طبق تعالیم دروزی، خالق با البارّ به امر خود عقل کلی را از نور خویش آفرید و عناصر همۀ موجودات را در علم او به ودیعت نهاد و او را علت همۀ مخلوقات قرار داد. عقل کلی چون به خود نظر کرد و خود را بدون شبیه و ضد یافت دچار عجب شد و در این هنگام از او ضد صادر شد. عقل کلی دریافت که آزمایش شده است، پس، از خدا آمرزش طلبید و از او خواست که وی را در مقابل ضد یاری کند. از این طلبِ آمرزش نفس کلی پدید آمد، اما هنگام خلقتش، همراه نور عقل، عناصر کوچکی از تاریکی نیز در او متجلی شد.[64] از نور نفس کلی، کلمه و از کلمه، سابق یا جناح اَیمن و از سابق، تالی یا جناح اَیسَر صادر شد. سرانجام، از نور تالی زمین و آن چه در آن است و افلاک و بروج دوازده گانه و طبایع چهارگانه و هیولی پدید آمدند.[65] و [66]
عقاید دروزیه نسبت به معاد، بهشت و جهنم
باورهای دروزیه نسبت به معاد و بهشت و جهنم با اعتقادات مسلمانان کاملا متفاوت است.
آنان پیرامون روز واپسین و قیامت میگویند: چون روح جاودانه است و مرگ ندارد، محشر، معاد و رستاخیز بی معناست. در اندیشۀ دروزیان، یوم الاخر پایان مرحلۀ تکامل ارواح است و قیامت روزی است که توحید فراگیر شود و موحدان بر کفر و شرک پیروزی یابند و تقمص به پایان رسد.[67]
در این روز ارواح صالح، هر یک به اندازۀ تکاملی که یافتهاند به عقل کلی متصل میشوند و هر کس به اندازۀ اتصاف به عقل کلی، ثواب کسب می کند. عذاب نیز ناشی از نرسیدن به این مراتب است.
از نشانههای نزدیکی آن روز، تسلط مسیحیان و یهودیان بر شهرها و تسلیم شدن مردم به فساد و پستی و آرای فاسد و اشغال فلسطین به دست یهودیان و حاکم شدن فردی ناصالح از نسل امامت است.[68]
در این روز نامعلوم، الحاکم بامرالله در صورت ناسوتی خود در کنار رکن یمانی کعبه ظاهر میشود و حمزه، در کنار او، با گرفتن شمشیر او مخالفان را تهدید میکند. در این هنگام مردم به چهار گروه تقسیم می شوند: اهل ظاهر، اهل باطن، مرتدان و موحدان. سه فرقۀ نخست جزو هلاک شدگاناند و تنها موحدان نجات مییابند.[69]
دروزیان همچنین نسبت به بهشت و جهنم تفسیری متفاوت از باورهای سایر مسلمانان ارائه می کنند. آنان، مادی بودن بهشت و جهنم را نفی میکنند و بهشت را رسیدن به توحید و جهنم را شرک به خدا میدانند.[70] و [71]
آداب و عبادات فرقه دروزیه
فرایض دینی
اعتقاد دروزیان به تأویل، باعث برداشتهای مختلفی از فرایض دینی شده است که از نقض فرایض در «رسائل الحکمة» تا اثبات آنها در آرای معاصران را در بر میگیرد. در عبارات متعددی از رسائل الحکمة تربیت روحانی از انجام فرایض مهمتر تلقی شده و در برخی موارد مؤمنانی که خود را وقف علوم و حقایق توحیدی کردهاند، از انجام دادن اعمال واجب مذهبی معاف شدهاند.[72]
هفت خصلت توحیدی
الحاکم بامرالله هفت تکلیف شرعی را از دروزیان برداشت و به جای آن هفت خصلت توحیدی را بر آنان مقرر کرد،[73] که عبارتند از:
- صدق اللسان به جای نماز، که عبارت است از ایمان، توحید و دلیلی بر توحید الحاکم.[74] از اوقات پنج گانۀ نماز هم به حدود پنج گانه تعبیر شده است.[75]
- حفظ الاخوان به جای زکات، که عبارت است از یاری رساندن به برادران دینی و مراعات آنان از هر نظر.[76]
- ترک عبادت عدم و بهتان به جای روزه. هر مذهبی خارج از مذهب توحید، از جمله عقاید تنزیل و تأویل و فروع آنها، عدم به شمار میرود.[77]
- برائت از ابلیسها و طغیان به جای حج. از ناطقان، اساسها، ائمه و حجج شرایع ظاهری و باطنی به ابلیس تعبیر شده است.[78]
- توحید و پرستش الحاکم در هر عصر و زمان به جای شهادتین.[79]
- رضا به جای جهاد.
- تسلیم امر الحاکم شدن به جای ولایت. این دو رکن اخیر، نتیجۀ ارکان قبلی است و با این دو، موحدان از باقی مردم باز شناخته میشوند.[80]
اما «عبدالله نجار» از نویسندگان دروزی و صاحب کتاب مذهب الدروز و التوحید، بر آن است که اصول شریعت دروزیان همان هفت اصل معروف اسلامی؛ یعنی شهادتین، نماز، زکات، روزه، حج، جهاد و ولایت است.[81]
اصول اخلاقی دروزیان
در اصول اخلاقی دروزیان، راستگویی مهمترین اصل است و دروغ فقط در مواردی؛ مانند تقیه جایز دانسته شده است.[82]
به موجب حفظ الاخوان، کمک و حمایت متقابل در بین دروزیان مقام والایی دارد و باید به برآوردن همۀ نیازهای مادی و معنوی برادران دینی اهتمام ورزید.[83]
بر اساس اصول رضا و تسلیم، باید مُستجیب در طاعات خاضع باشد و با کنار گذاشتن اختیار و ارادۀ خویش، تسلیم اوامر الحاکم شود و در همۀ سختیها صبور باشد و به آنها رضا دهد؛ چرا که هیچ عملی بدون داشتن رضایت پذیرفته نیست.[84]
با وجود اذعان به نقض فرایض دینی در رسائل الحکمة،[85] هر گونه اباحهگری رد شده و پاکدامنی، عفت، وقار و متانت به مردان و زنان تأکید شده و زنا، شرب خمر و ریا حرام اعلام شده است.[86]
احکام، آداب و شعائر
دروزیان در احکام مختلف؛ مانند ازدواج، ارث، وصیت و روزه تفاوتهایی با مسلمانان دارند.[87]
یکی از نویسندگان فرق بین مذهب دروزیان با دیگر مذاهب اسلامی را در سه مورد میداند:
اعتقاد به عدم تعدد زوجات، عدم رجوع به مطلّقه، و وصیت.[88]
احکام ازدواج
تأکید بر تساوی زوجین در حقوق.[89]
جایز بودن طلاق،
رجوع به زن مطلقه جایز نیست، حتی با وساطت محلّل.[90]
در صورت وقوع طلاق، هر یک از طرفین که خطاکار باشد دیگری در نصف مال او ذی حق خواهد بود.[91]
تعدد همسری جایز نیست و تأکید بر تولید نسل و حفظ و بقای آن.[92]
این احکام بر پایۀ آرای «سید عبدالله تنوخی» [93] (۸۲۰ – ۸۸۴ ه.ق) شکل گرفته و همچنان پابر جاست.[94]
احکام ارث و وصیت
احکام ارث دروزیان، همانند دیگر احکام شرعی آنها، با فقه حنفی مطابقت دارد،[95] با این تفاوت که پدر میتواند ورثه را از ارث محروم کند و اموال خود را برای وارثان شرعی یا غیر وارثان وصیت کند.[96] البته این در صورتی است که وی این اموال را کسب کرده باشد، اما اگر آن را به ارث برده باشد حق وصیت ندارد.[97]
روزه
دروزیان ایام خاصی از سال را روزه می گیرند، که مهمترین آنها، نُه روز نخست ذی الحجه است. شرایط و آداب و مبطلات این روزه همان است که در روزۀ مسلمانان معمول است.
عید قربان
بزرگترین عید دروزیان عید قربان است.[98]
نماز
نماز دُرزیها دو شب در هفته (شبهای یکشنبه و پنجشنبه) در محلی که به اصطلاح «خلوت» یا «مجلس دین» خوانده میشود، برگزار میگردد.
آداب و عقاید دیگر
دُرزیها آداب و عقاید دیگری نیز مانند: تک همسری، اختیار در پیوستن به مذهب در سن ۱۴-۱۵ سالگی، طرز پوشش متواضع و میانه رو، سبکهای سکونت خاص، وفاداری به خاک و… دارند.[99]
نهادهای عبادی و اجتماعی
محل اجتماعات مذهبی دروز، شامل مجالس و خلوتها است، اولی همان مسجد و دومی مکان خاصی برای عبادت متدینان است. ظاهراً مسجد، محل عبادت جهال و خلوت، محل عبادت عقال است.[100]
هر روستای دروزی حداقل یک مجلس دارد و برخی روستاها یک خلوت نیز دارند.[101] هزینههای جاری مجالس و خلوتها از خیرات و وقف تأمین میشود.[102] زمان عبادت و تجمع عقال، جمعه شبها و مجالس وعظ و ارشاد عمومی، پنج شنبه شبهاست.[103]
ظاهراً از زمان «سید عبدالله تنوخی» دروزیان برای نشان دادن تعلق خود به اسلام تعدادی مسجد نیز بنا کردند.[104] اما زعبی معتقد است که همواره مسجد تنها محل عبادت دروزیان بوده است و خلوتها را خود اشخاص برای عبادت و خلوت شخصی میساختهاند.[105]
دستاوردها، آثار و تألیفات
با توجه به این که فرقه دروزیه همواره جمعیت قابل توجهی نداشته؛ از این رو دستاوردهای ویژهای هم نداشته، امّا بعضی شخصیت های آن تألیفاتی را به منصه ظهور رسانده اند که به برخی از آنها اشاره میشود:
- «رسائل الحکمة»
این اثر که مهمترین کتاب دروزیان است، متشکل از ۱۱۱ رساله و در ۶ بخش تنظیم شده است. ترتیب رسالهها و محتوای آنها در تمام نسخههای خطی و چاپی یکسان است. برخی از این رسالهها شامل سجلاتی است که در دورۀ الحاکم صادر شده و برخی از سوی حمزة بن علی، خطاب به اشخاص مختلف، و برخی هم در تبیین عقاید نوشته شدهاند. قسمتی از این رسالهها از محمد بن اسماعیل تمیمی و قسمتی دیگر هم از تألیفات سموقی است. نویسندۀ برخی از رسالهها نیز نامعلوم است.[106]
- «النُقَط و الدوائر»
کتاب النُقَط و الدوایر، در سال ۱۹۰۲ میلادی به کوشش «کریستیان فریدریش زیبولد» چاپ شد و نویسندۀ آن نامعلوم است.[107]
- «الشریعة الروحانیة فی علوم البسیط و الکثیف»، که مجموعه رسائل است.
- «رسائل إلجام الجاحدین» که نویسنده سعی کرده آن را به اسلوب قرآن بنویسد.
- «شرح میثاق ولی الزمان»، که مؤلف آن خود را حقیر محمد حسین نامیده است.[108]
فرقهها و گروههای فرعی و منشعب از فرقه دروزیه
برخی از محققان فرقههایی را به دروزیه منسوب دانستهاند که در ذیل به آنها اشاره میشود:
الف) معنيون
معنیون از طوايف «دروزیه» میباشند كه بزرگترين رهبر ايشان «امير فخرالدين قرقماس بن معن دروزى» بود و در منطقه شوف در لبنان مسكن داشتند. آنان مىپنداشتند كه نسبشان به «معن بن زائده»[109] مىرسد.[110]
ب) شباشيه
فرقهاى از غلاة قرامطهاند كه در ناحيهای میان بصره و احساء مىزيستند. شيوخ آنان را بنى شباش میگويند. اين طايفه از سال 380 تا 480 هجرى در آن نواحى حكومت داشتند و دو تن از ايشان به نامهاى «ابوالحسن على بن فضل» يا حسن بن شباش (در گذشته در 444 هـ) و پسرش «سليل البركات» وزارت والى بويهى بصره را داشتند.
فرقه «دروز»، شباشيه يا شاباشيه را از پيروان خود مىدانند و رساله متقنى كه در سال 428 هجرى نوشته شده، اهداى به اين طايفه است. در قرن نهم هجرى روابطى فرهنگى بين دروز و جزاير خليج فارس از طريق آنان برقرار بوده است.[111]
طبقات دروزیه
امروزه جامعه دروزی به دو بخش یا طبقه تقسیم شده است:
- طبقه عقال (عاقلان) که همان عالمان دینی هستند و در رأس آنها «شیخ عقل» است. فعلا شیخ عقل این طایفه «محمد ابو شقرا» است.
- طبقه جهال یا مردم عادی که گروه اکثریت جامعه دروزی را تشکیل می دهند، رهبری دینی این طایفه با شیخ عقل، و رهبری سیاسی با شخص دیگری است. در حال حاضر «ولید جنبلاط»، فرزند کمال جنبلاط، رهبری سیاسی این فرقه را در لبنان بر عهده دارد.[112]
با توجه به نقش مهمی که خانواده جنبلاط در سرنوشت سیاسی این فرقه دارند، شایسته است به طور اختصار از آنها نیز سخنی گفته شود.
جنبلاطیه
جنبلاطيه منسوب به «سعيد بن مصطفى بن حسين جان پولاد قاسم كردى» هستند. این طائفه در ولايت كلز (نزديك حلب) مىزيستند و کلز از توابع معرّة النعمان به شمار مىرفت. جان پولاد اول رئيس این طائفه و كُرد بود، از اين جهت ايشان را بنا بر انتساب به وى جنبلاطيه خواندهاند. نام این خاندان در اصل «جان پولاد» بوده؛ یعنی کسانی که جانی به سختی پولاد دارند.[113]
يكى از اعقاب وى، حسين پاشا بن جان پولاد كردى بود كه او نيز در كلز (كلس) فرمانروايى داشت و در سال 1104 هـ كشته شد.
اين عشيره همگى مذهب «دروزى» داشتند و در اوايل قرن هفدهم ميلادى از كلس؛ يعنى سوريه به لبنان مهاجرت كردند و سبب هجرت ايشان دعوتى بود كه در سال 1630م، امير فخر الدين معنى دوم (1572- 1635م)؛ حاكم شوف از ايشان كرد. وى با جان پولاد عقد دوستى بست تا بتواند به يارى او بر دشمنانش غلبه يابد.
از مشاهير اين خانواده امير جان پولاد معروف به «ابن عربى» (در گذشته 1572م) مىباشد كه در معرة النعمان و كلس مىزيست.
چنان كه در پيش گفته شد جان پولاد بن سعيد كردى در سال 1630م از حلب به لبنان آمد و در ناحيه شوف با قبيله خود اقامت گزيد. وى در سال 1640 م در گذشت و فرزندش رباح به جاى او نشست.
سپس على بن رباح، نواده وى از طرف امير حيدر شهابى؛ والى جبل لبنان بر نواحى شوف دست يافت (1712 م).
از مشاهير جنبلاطيه در قرن 19، سعيد بن شيخ بشير جنبلاطى است كه از سرداران ابراهيم پاشا بن محمد على، فاتح مصر و شام بود و در جنگهايى كه بين «دروز» و «نصارى» در سال 1841 م واقع شد، دست داشت. وى در سال 1841 درگذشت.[114]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
- فرهنگ فرق اسلامی، جواد مشکور.
- تحقیق جدید در تاریخ و جامعه دروزیان، احمد نمایی.
مهمترین افراد فرقه دروزیه
فرقه دروزیه که در حقیقت انشعابی از مذهب اسماعیلی است، در نیمه اول قرن پنجم پا به عرصه وجود نهاد. این مذهب خیلی زود رواج پیدا کرد و علت آن هم، تلاش شبانه روزی بزرگان و داعیان نخستین این فرقه می باشد که افزون بر 150 نفر بودند. آنان مکتب دروزی را از دو جنبه دینی و سیاسی توسعه بخشیدند.[115]
بزرگترین داعیان دروزی عبارتند از: حمزه بن علی بن احمد زوزنی (لباد)، حسن بن حیدره فرغانی (اخرم)، محمد بن اسماعیل درزی (انوشتکین) و اسماعیل بن حامد تمیمی داماد حمزه.[116]
از دیگر رهبران این فرقه می توان به «علی بن احمد سموقی»؛ معروف به ضیف، و «بهاء الدین» اشاره نمود که بعد از حمزه در نشر و گسترش مذهب دروزی بیشترین نقش را داشته است.[117]
فعالیتها و حضور اجتماعی، علمی، فرهنگی و سیاسی فرقه دروزیه
امروزه عمدۀ دروزیان در سه کشور لبنان، سوریه و فلسطین اشغالی متمرکزند.[118] افزون بر این مناطق، گروههای کوچکی از دروزیان در اردن، اروپا، کانادا، امریکای لاتین، فیلیپین، ایالات متحده، استرالیا و غرب آفریقا ساکنند.[119]
مناطق زندگی
دروزیان به طور سنتی بیشتر در مناطق کوهستانی زندگی میکردند و این امر اکنون در لبنان، سوریه و فلسطین اشغالی کاملاٌ مشهود است که به صورت مختصر به آن اشاره میشود:
لبنان
در لبنان، دروزیان بیشتر در جبل لبنان و وادی التیم و شوف ساکناند، و تعداد کمی نیز در بیروت منطقۀ عالیه زندگی میکردند که در سالهای اخیر شمار آنان به سرعت رو به فزونی گذاشته است.
دروزیانِ بلندیهای جولان، که در سال ۱۳۵۹ش/۱۹۸۰م، به قلمرو رژیم اسرائیل ملحق شد، با حفظ وفاداری خود به سوریه، در مقابل اِعمال قوانین شهروندی از سوی رژیم اسرائیل به سختی مقاومت می کنند.[120]
دروزیان لبنان در تحولات اخیر سوریه، از بشار اسد حمایت کردند.
سوریه
دروزیان سوریه بیشتر در ایالت سُوَیدا اقامت دارند که جبل حوران؛ مشهور به جبل الدروز یا جبل العرب در آن واقع شده است و شامل منطقهای وسیع با بیش از ۷۳ قریه است.[121]
یکی از اجزای اصلی دروزیان سوریه گروههای نژادی هستند که چندین دهه بر مرکز کشور مسلط بودهاند، اما در حال حاضر تا حدودی خارج از دایرۀ قدرت قرار گرفتهاند.[122]
فلسطین
در فلسطین اشغالی بیشتر دروزیان در دو منطقۀ کوهستانی الجلیل و کوه کرمل ساکن هستند.[123]
آنان با پذیرش حکومت اسرائیل، زندگی مسالمتآمیزی با یهودیان آن کشور دارند. این مسئله باعث شد رفتار رژیم اسرائیل با آنها در مقایسه با دیگر مردم فلسطین اشغالی، متفاوت باشد به گونهای که در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۶/۲۱ آوریل ۱۹۵۷، با شناسایی آنان به عنوان یک گروه مستقل و تصویب قانون دادگاههای دینی دروزیان و گشایش دادگاههای مستقل دینی دروزی در ۱۳۴۱ش/۱۹۶۲ و ثبت عنوان دروزی در کارت شناسایی آنها به جای عرب، روند رسمی تفکیک دروزیان را از اعراب کامل کرد.[124]
دروزیان فلسطین اشغالی از سالهای اولیۀ تشکیل رژیم اشغالی اسرائیل، نمایندگانی در «کنست»؛ مجلس قانونگذاری این رژیم داشتند.[125]
رهبری
به رغم قوی بودن حس همبستگی قومی و مذهبی در بین دروزیان، آنان در هر یک از کشورهای سوریه، لبنان و فلسطین اشغالی، رهبری مجزا و ساختار گروهی، مذهبی و قبیلهای متمایزی دارند. به همین سبب سهم آنها در سیاست نیز متفاوت است.
در لبنان، کمال جنبلاط که در ۱۳۲۶ش/۱۹۴۷م، نمایندۀ دروز از منطقۀ شوف در مجلس بود، حزب سیاسی «الحزب التقدمی الاشتراکی» را تأسیس کرد که تا به حال در صحنۀ سیاسی لبنان حضور دارد.[126]
اصلاح طلبی در جامعۀ دروز
در دوران معاصر، بیشتر اندیشمندان دروزی تلاش میکنند با تبیین مبانی مذهب دروز بر طبق اصول اسلامی و قرآنی و استدلالات عقلی، آن را جزو مذاهب اسلامی معرفی کنند.
این افراد با سرّی نگه داشتن تعالیم دروز و منحصر دانستن فهم کتابهای مقدس در عقال مخالفاند، و میکوشند با مطالعۀ متون مقدس دروزی و شرح و تفسیر آن، مذهب دروزی را برای عامۀ دروزیان قابل فهم و به طرزی پذیرفتنی تفسیر کنند.[127]
از جملۀ این نویسندگان «عبدالله نجار» است که به رغم مخالفت عقال، محتویات «رسائل الحکمة» را تفسیر و قسمت عمدهای از آن را در دسترس همگان قرار داده است.[128]
دیدگاه مسلمانان پیرامون دروزیه
در این نوشتار به دیدگاه مسلمانان از شیعه و سنی درباره فرقه دروزیه اشاره می شود:
الف. موضع شیعیان نسبت به دروزیه
آیت الله خامنهای؛ رهبر جمهوری اسلامی ایران، در فتوای خود در مورد دروزی ها فرموده است: اگر دروز به توحید و نبوت خاصه معتقد باشند، حکمشان حکم سایر مسلمانان است و اگر یکی از ضروریات دین را انکار کنند و انکار آنان برآمده از انکار رسالت یا تکذیب پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) باشد، این انکار موجب کفر است.
آیت الله سیستانی؛ مرجع شیعیان نیز در مورد دُرزیها این گونه فتوا دادهاند: اگر دروز به شهادتین اقرار کنند، مسلمان هستند و اگر اقرار به شهادتین نداشته باشند از مسلمانان نیستند.
ب. موضع اهل سنت نسبت به دُروزیه
ابن تیمیه با صدور فتوایی که در کتاب مجموع الفتاوای او ذکر شده، در مورد دُروزیها گفته است:
دروزیها پیروان نشتکین دروزی هستند که آنان را به الوهیت حاکم دعوت کرد. آنان حاکم را البارئ و العلام مینامند و به نامش قسم میخورند. آنان قائل به قدیم بودن عالم هستند، معاد را انکار میکنند و واجبات و محرمات اسلامی را قبول ندارند. آنان از باطنیهایی هستند که کافرتر از یهود، نصارا و مشرکان عرب هستند. مذهب آنان ترکیبی از اقوال فلاسفه و زردشتیان است و از روی نفاق، اظهار تشیع میکنند.
اما در دورههای اخیر و در عین حالی که برخی از عالمان مسلمان به کفر دُروزیها فتوا میدادند، الأزهر مصر با صدور فتوایی بر مسلمان بودن دُروزیها تأکید کرد. در سوریه نیز مفتی عام این کشور به مسلمان بودن دروز، علویان و اسماعیلیان فتوا داد.[129]
میزان جمعیت و پراکندگی فرقه دروزیه در جهان
دروزیان نیز مانند سایر گروههای اسماعیلی، فرقه ای بسته هستند، کسی را به مذهب خود دعوت نمی کنند و رشد جمعیتشان جز از طریق توالد صورت نمی پذیرد. محل سکونت پیروان این فرقه، بیشتر در سوریه، لبنان و فلسطین اشغالی است. گرچه در هر یک از این کشورها دروزیان، ساختار گروهی، مذهبی و قبیله ای خود را دارند و دارای رهبری مجزا می باشند، امّا حس همبستگی قومی و مذهبی در بین آنان بسیار قوی است.
علاوه بر مناطق ذکر شده، جماعات کوچکی از دروزیان در اردن، اروپا، کانادا، آمریکای لاتین، فیلیپین، ایالات متحده، استرالیا و غرب آفریقا ساکن هستند. آمار دقیقی از جمعیت دروزیان در دست نیست، امّا کل جمعیت آنان در جهان در سال 1988م، حدود یک میلیون نفر تخمین زده شده است.[130]
همان طور که گفته شد در لبنان، دروزیان بیشتر در جبل لبنان و وادی التیم و شوف ساکن هستند، و عده کمی نیز در بیروت زندگی می کردهاند که در سال های اخیر تعداد آنان به سرعت رو به فزونی گرفته است.
در فلسطین اشغالی، دروزیان بیشتر در دو منطقه کوهستانی الجلیل و جبل کرمل ساکن اند. در حال حاضر دروزیان فلسطین اشغالی دو نماینده در کنست (پارلمان اسرائیل) دارند.
دروزیان سوریه بیشتر در ایالت سویداء اقامت دارند که جبل حوران در آن واقع شده است، این منطقه هم اکنون به جبل الدروز یا جبل العرب مشهور است. در سوریه وضع دروزیان از سال 1970 به این طرف همچنان رو به بهبود بوده است.
مذهب و رابطه فامیلی قبیلگی یکی از مهمترین عوامل ایجاد همبستگی در بین اعضای جامعه دروز است. جامعه دروزی جامعه ای درون همسری است و دروزیان با غیر همکیشان خود ازدواج نمی کنند. در بین دروزیان چند خاندان بزرگ وجود دارد که رؤسای این خاندان ها معمولاً از قدرت و نفوذ فراوان برخوردارند. معروف ترین این خاندان ها عبارتند از: تنوخ، شهابیون، آل جنبلاط، آل معن (معنیون)، یزبکیه.[131]
اقلیت دُرزی با جمعیت اندک خود، در سه منطقه جولان در سوریه، الشوف در لبنان و مناطق اشغال شده توسط اسرائیل در سال ۱۹۴۸م، به عنوان یکی از اقلیتهای تأثیرگذار در منطقه شامات به شمار میآید که مورد توجه اکثر کارشناسان سیاسی منطقه بوده است.[132]
دُروزیها در سوریه و لبنان
دُروزیهای سوریه
دُروزیهای سوریه از مهمترین بازیگران سیاسی در تاریخ این کشور به حساب میآیند. آنان با مبارزه علیه صلیبیان، اعتماد ایوبیان را به خود جلب کردند و همچنین در مبارزه علیه مغولها و عثمانیها نقش بسزایی ایفا کردند. آنان بودند که به رهبری سلطان الاطرش، آتش انقلاب بزرگ سوریه را در سال ۱۹۲۵میلادی برپا کرده و ضربههای سهمگینی بر ارتش فرانسه تحمیل کردند. دُروزیهای سوریه حتی در جنگ علیه اسرائیل نیز نقش داشتند و پس از اشغال منطقه جولان توسط رژیم صهیونیستی، با سوزاندن شناسنامههای اسرائیلی، فریاد میکشیدند که هیچ شناشنامهای نمیتواند جایگزین شناسنامه سوری آنان باشد.
دُروزیهای لبنان
در لبنان نیز دُروزیها نقش مهمی را در استقلال این کشور در سال ۱۹۴۳میلادی بر عهده داشتند و با رهبری کمال جنبلاط، رهبر و مؤسس حزب سوسیالیست پیشرو در لبنان، دست به انقلاب زدند. امروزه نیز دُروزیهای لبنان دارای دو رهبری سیاسی هستند، امیر طلال ارسلان، رئیس حزب دموکراسی لبنان و خاندان جنبلاط.
ولید جنبلاط، رهبر حزب سوسیالیست پیشرو در لبنان، یکی از رهبران سیاسی دروزیها به شمار میآید. وی که پس از ترور شدن پدرش کمال جنبلاط، رهبری این حزب را بر عهده گرفته، خود نیز در سال ۱۹۸۳میلادی هدف سوء قصد واقع شد. ولید جنبلاط که در دولت رفیق حریری نیز منصب وزارت را دارا بوده، یکی از عناصر تأثیرگذار در فضای سیاسی لبنان محسوب میشود.[133]
دروزیان فلسطین اشغالی
دروزیهای اسرائیل در مناطق کوهستانی سکونت دارند و اغلب آنان در شمال فلسطین اشغالی هستند. دُرزیهای منطقه جولان سوریه نیز پس از اشغال این منطقه توسط اسرائیل تحت سلطه این رژیم واقع شدند، اما حاضر نشدند شناسنامه سوری خویش را باطل کنند و شناسنامه اسرائیلی اختیار کنند.
دُرزیها با عدم دخالت در مناقشات و نزاعهای میان اعراب و یهودیان، حتی پیش از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل با نیروهای شبه نظامی یهودی، هم پیمان بودند.
ارتباط دُروزیهای فلسطین با اسرائیل و یهودیان
نزدیکی روابط میان دروز و یهودیان در فلسطین، به سالهای دهه ۱۹۲۰ باز میگردد. هنگامی که این دو طایفه (یهودیان و دروز) از سوی اعراب تحت فشار قرار داشتند و هم گرایی میان آنان به نفع هر دو طرف بود.
در اکتبر سال ۱۹۳۰ میلادی، «اسحاق بن زوی»، از سران رژیم صهیونیستی و دومین رئیس جمهور این رژیم، در دیدار از روستاهای منطقه جلیله به گرمی مورد استقبال دُروزیها قرار گرفت و میزبانان او نسبت به برقراری روابط دوستانه با یهودیان اظهار تمایل کردند. این رویداد موفقیتی بزرگ برای آینده روابط دروز و یهودیان و در عین حال مؤثر در حفظ موقعیت و امنیت روستاهای دروز محسوب میشد.
بن زوی[134] نیز تصمیم گرفت تا روابط میان یهودیان و دروز را گسترش دهد. او در نامهای مینویسد:
در هر اقدام اساسی از قبیل تأمین مالی وامهای مختلف، ایجاد سازمانهای سیاسی، برقراری روابط دوستانه که از فعالیتهای ما در میان اعراب خواهد بود، روستاهای دروز پیش از سایر مناطق باید مورد توجه قرار گیرند. درمیان دُروزیها، افراد تحصیل کرده و وفاداری را میتوان یافت که مشتاقانه و با رضایت کامل آماده همکاری با ما هستند….
یکی از عوامل گرایش دُروزیها به ارتباط با یهود، فضای بیثباتی و نگران کننده آن دوران بود. شورش و قیام در سوریه علیه رژیم فرمایشی فرانسه باعث شده بود تا بسیاری از دُروزیها کشته و یا زندانی شوند و این درحالی بود که از سوی کشورهای عرب و اعراب فلسطین، هیچ گونه کمکی به آنان صورت نگرفت. از سوی دیگر دُروزیها نسبت به سرنوشت همکیشان و برادرانشان در سوریه و همچنین رهبر آنان «سلطان الاطرش» که به همراه بسیاری از پیروانش به ماورای اردن تبعید شده بود، نگرانی عمیقی داشتند. در این اوضاع بر قدرت و نفوذ کسانی که خواهان ارتباط با یهودیان بودند افزوده میشد؛ چرا که یکی از موضوعات مطرح در روابط و گفتگوهای میان دروز و یهودیان، بهره گیری از نفوذ یهودیان بر دولت بریتانیا به امید تأثیرگذاری بر دولت فرانسه، برای راضی کردن آنان به بازگرداندن سلطان الاطرش و طرفداران او به سوریه، به صورتی آبرومندانه بود.
البته تعمیق روابط میان دروز و یهودیان بیتأثیر از مطبوعات عربی نبود. در این مطبوعات، یهودیان به عنوان گروهی معرفی میشدند که از نفوذ سیاسی و اقتصادی بالایی در سراسر جهان برخوردار بودند و در کلیه تحولات و تغییرات سیاسی نیز نقش اساسی داشتند. هرچند هدف مطبوعات عربی از انتشار این مطالب، هشدار به اعراب و تحریک آنان علیه یهودیان بود، اما تأثیری متفاوت را بر جامعه دروز داشت؛ چرا که آنان در شرایط فعلی به دنبال همپیمانی قدرتمند و بانفوذ بودند.
از این رو به نظر میرسد که از سالهای ابتدایی پیدایش رژیم صهیونیستی، این رژیم همواره در پی ایجاد و استمرار روابط دوستانه با دُروزیهای فلسطین بوده است. اگرچه در برخی مراحل اختلافاتی نیز بروز کرده است، اما به طور کلی میان دروز فلسطین و رژیم اسرائیل، روابط دوستانه و نزدیکی برقرار بوده و هست، تا جایی که دُروزیها در کنیست (مجلس اسرائیل)، نیز نمایندگانی دارند و منشأ اثر هستند.
منابع
۱. زیدان اتاشی: دروزیها در اسرائیل؛ سرنوشتی مشترک، مترجمان: کیومرث جاویدنیا ـ سجاد سلطانزاده، تهران: ناروند، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
۲. صالح زهرالدین: تاریخ المسلمین الموحدین الدروز، بیروت: المرکز العربی للابحاث و التوثیق، چاپ دوم، ۱۹۹۴م.
۳. نجلام ابوعزالدین: تحقیقی جدید در تاریخ، مذهب و جامعه دروزیان، ترجمه: احمد نمایی، مشهد: آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
۴. سایت ویکیپدیا (عربی)
۵. سایت بوابة الحرکات الاسلامیة.[135]
کتابنامه مقاله فرقه دروزیه
- ابن منظور؛ لسان العرب؛ به اهتمام: میر دامادى، سید جمال الدین؛ دار الفکر- دار صادر، چاپ سوم، بیروت، 1414 ق.
- ابوعز الدین، نجلاء؛ الدروز فی التاریخ؛ دارالعلم للملایین، بیروت، 1990م.
- ابوعز الدین، نجلاء؛ تحقیقی جدید در تاریخ، مذهب و جامعه دروزیان؛ آستان قدس رضوی، چاپ اول، مشهد، 1372ش.
- امجد عزام؛ الموحدون الدروز بین الخطا و الصواب؛ دمشق، ۲۰۰۹م.
- انور یاسین، وائل سید، و بهاء الدین سیف الله؛ بین العقل و النبی؛ پاریس، ۱۹۸۱م.
- بدوی، عبدالرحمن؛ مذاهب الاسلامیین؛ دارالعلم للملایین، بیروت، ۱۹۹۶م.
- بلاذرى، أحمد بن یحیى؛ فتوحالبلدان؛ ترجمه: توکل، محمد؛ نشر نقره، چاپ اول، تهران، 1337ش.
- التنوخی، الامیر جمال الدین عبداللهف و الشیخ محمد ابو هلال المعروف بالشیخ الفاضل؛ توضیحات: عجاج نویهض؛ دارالصحافة، بیروت، ۱۹۶۳م.
- جباره برغوثی؛ الدیانة الدروزیة؛ جیزه، مصر، ۲۰۰۹م.
- جمیل ابوترابی؛ من هم الموحدون «الدروز»؟؛ دمشق، ۱۹۹۸م.
- جمیل ذبیانی؛ الاسلامیة الموحدین الدروز: فلسفۀ دین و دنیا؛ بی جا، ۱۹۹۲م.
- حامد بن سیرین؛ مصادر العقیدة الدرزیة؛ دیار عقل، لبنان، ۱۹۸۵م.
- حسن امین بعینی؛ دروز سوریة و لبنان فی عهد الانتداب الفرنسی: ۱۹۲۰-۱۹۴۳م، دراسة فی تاریخهم السیاسی؛ بیروت، ۱۹۹۳م.
- حسینى واسطى زبیدى، سید مرتضى؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ دار الفکر، چاپ اول، بیروت، 1414 ق.
- حلبی، عباس؛ الموحدون الدروز: ثقافة و تاریخ و رسالة؛ بیروت، ۲۰۰۸م.
- حمزة بن علی، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی؛ رسائل الحکمة؛ دیار عقل، لبنان: دارالاجل المعرفة، ۱۹۸۶م.
- خاتمى، احمد؛ فرهنگ علم کلام؛ انتشارات صبا، چاپ اول، تهران، 1370 ش.
- خطیب، محمد احمد؛ عقیدة الدروز؛ دارالعالم الکتب، چاپ سوم، ریاض، 1989م.
- دفتری، فرهاد؛ تاریخ و عقاید اسماعیلیه؛ ترجمۀ: بدرهای، فریدون؛ تهران، ۱۳۷۶ش.
- ربانی گلپایگانی، علی؛ فرق و مذاهب کلامی؛ مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، قم، 1377ش.
- زیدان اتاشی؛ دروزی ها در اسرائیل: سرنوشتی مشترک؛ ترجمۀ: جاویدنیا، کیومرث و سلطانزاده، سجاد؛ تهران، ۱۳۸۲ش.
- سامی نسیب مکارم؛ اضواء علی مسلک التوحید «الدرزیة»؛ بیروت، ۱۹۶۶م.
- سایت اسلام کوئست.
- سایت ترجمان.
- سایت ویکی پدیا.
- سایت ویکی شیعه.
- سایت ویکی فرق.
- سبحانى، جعفر؛ فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامى؛ مترجم: سبحانى، علی رضا؛ انتشارات توحید قم، چاپ اول، قم، 1393/1435ق.
- سبحانی، جعفر؛ بحوث فی الملل و النحل؛ مؤسسة النشر الإسلامی- مؤسسة الإمام الصادق (علیه السلام)، قم، بی تا.
- صدر حاج سیدجوادی، احمد، دائرة المعارف تشیع، بی نا، بی جا، بی تا.
- طباطبایی، سیدمحمد حسین؛ شیعه در اسلام؛ دفتر نشر اسلامی، چاپ سیزدهم، قم، 1378ش.
- طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین؛ مرتضوى، چاپ سوم، تهران، 1416 ق.
- عبدالله نجار؛ مذهب الدروز و التوحید؛ قاهره، ۱۹۶۵م.
- غالب، مصطفى؛ تاریخ الدعوة الاسماعیلیة؛ دارالاندلس، بیروت، ۱۹۶۵م.
- غالب، مصطفی؛ الحرکات الباطنیه فی الاسلام؛ دار الاندلس، چاپ اول، بیروت، 1416ق.
- کتاب النُقط و الدوایر و هو من کتب الدروز الدینیة؛ چاپ کریستیان فریدریش زیبولد، کیر شهاین، آلمان: شمر سو، ۱۳۱۹ق/۱۹۰۲م.
- گردیزى، ابو سعید عبدالحى بن ضحاک بن محمود گردیزى؛ زینالأخبار؛ تحقیق: حبیبى، عبد الحى؛ دنیاى کتاب، چاپ اول، تهران، 1363ش.
- گروه مذاهب اسلامی؛ اسماعیلیه (مجموعه مقالات)؛ مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1381 ش.
- محفوظ عبدالعال؛ الدروز فی اسرائیل؛ قاهره، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
- محمد علی زعبی؛ الدروز: ظاهرهم و باطنهم؛ بیروت، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
- محمد کامل حسین؛ طائفة الدروز: تاریخها و عقائدها؛ قاهره، ۱۹۶۲م.
- مرسل نصر؛ المیراث لدی الطوائف الاسلامیة الثلاث: الموحدون (للدروز)، الشیعة (الجعفریة)، السنة (الحنفیة) و اصول المحاکمات الشرعیة؛ المرکز العالمی للطباعة و التوثیق و الاعلام، بیروت، بی تا.
- مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی؛ دائرة المعارف الاسلامیة؛ ناشر: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
- مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فِرَق اسلامی؛ انتشارات قدس رضوی، چاپ دوم، مشهد، 1372.
- نبیه محمود سعدی؛ سفر التکوین الفلسفی فی مذهب الموحدین (الدروز)؛ دمشق، ۱۹۹۷م.
- نجیب عسراوی؛ المذهب التوحیدی الدرزی؛ برزیل، ۱۹۹۰م.
- هانی ابو مصلح غالب؛ الدروز فی ظل الاحتلال الاسرائیلی؛ بیروت، ۱۹۷۵م.
[1]. سبحانی، جعفر، بحوث في الملل و النحل، ج 8، ص 343.
[2]. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرين، ج 4، ص 19؛ حسينى واسطى زبيدى، سيد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 8، ص 65؛ ابن منظور، لسان العرب، به اهتمام: مير دامادى، سيد جمال الدين، ج 5، ص 348.
[3]. حسينى واسطى زبيدى، سيد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 8، ص 65.
[4]. ر.ک: مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، ص 192.
[5]. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج 4، ص 19؛ حسینى واسطى زبیدى، سید مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 8، ص 65؛ ابن منظور، لسان العرب، ملاحظات: به اهتمام میر دامادى، سید جمال الدین، ج 5، ص 348.
[6]. حسینى واسطى زبیدى، سید مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 8، ص 65.
[7]. ر.ک: مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، ص 192.
[8]. خاتمى، احمد، فرهنگ علم كلام، ص 111؛ صدر حاج سیدجوادی، احمد، دائرة المعارف تشیع، ج8، ص 484.
[14]. طباطبائی، محمد حسین، شيعه در اسلام، به کوشش: خسروشاهی، هادی، ص 69.
[15] . ر ک: سبحانی، جعفر، بحوث في الملل و النحل، ج 8، ص 344.
[16]. یعنی انتظاراتی که بر اساس اعتقاد به معاد دارند. ر.ک: گروه مذاهب اسلامی، اسماعیلیه (مجموعه مقالات)، ص 544.
[17]. همان، ص 543 و 544.
[18]. سبحانی، جعفر، بحوث في الملل و النحل، ج 8، ص 358 و 359.
[20]. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص 312.
[21]. غالب، مصطفی، الحرکات الباطنیة فی الاسلام، ص 251.
[22]. غالب، مصطفى، تاريخ الدعوة الاسماعيلية، ص 238 و 239 .
[23]. سبحانى، جعفر، فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى، مترجم: سبحانى، علي رضا، ص 425.
[24]. نجلام، ابو غر الدین، تحقیقی جدید در تاریخ، مذهب و جامعه دروزیان، ص 125.
[25]. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص 312.
[26]. همان.
[27]. ر.ک: ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، ص 558.
[28]. ايماني، عليرضا، اسماعيليه، ص560.
[29]. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب كلامی، ص311.
[30]. ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، ص562.
[31]. همان.
[32]. همان، ص 564.
[33]. همان.
[34]. غالب، مصطفی، حركات الباطنیه فی الاسلام، ص 263.
[35]. ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، ص 568.
[36]. همان، ص 572 و 573.
[37]. خطیب، محمد احمد، عقیدة الدروز، ص 167.
[38]. ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، ص 574.
[41]. استفتاء از دفاتر آیات عظام: مکارم شیرازی و نوری همدانی (مد ظلهما العالی) توسط سایت اسلام کوئست.
[42]. حمزة بن علی، اسماعیل تمیمی و بهاء الدین سموقی، رسائل الحکمة، ص ۶۷،۷۷- ۷۸، ۱۴۱- ۱۴۵، ۲۵۰، ۴۴۱، ۴۸۰ – ۴۸۱؛ حامد بن سیرین، مصادر العقیدة الدرزیة، ص ۱۲۰- ۱۲۲.
[43]. رسائل الحکمة، ص ۷۵ – ۸۰، ۵۳۰ – ۵۳۳؛ مصادر العقیدة الدرزیة، ص ۷۰ .
[44]. انور یاسین و همکاران، بین العقل و النبی، ص ۱۱۲؛ سامی نسیب مکارم، اضواء علی مسلک التوحید «الدرزیة»، ص ۱۰۵.
[45]. رسائل الحکمة، ص ۱۳۴، ۱۵۱؛ بینام، کتاب النقط و الدوایر، ص ۴۴.
[46]. رسائل الحکمة، ص ۱۱۳- ۱۱۸؛ کتاب النقط و الدوایر، ص ۴۴؛ برای آگاهی بیشتر از این دو ر،ک: انور یاسین و همکاران، بین العقل و النبی، ص ۱۴۱- ۱۴۷.
[47]. رسائل الحکمة، ص ۱۱۴.
[48]. همان، ص۱۲۰ – ۱۲۲، ۲۶۳؛ انور یاسین و همکاران، بین العقل و النبی، ص ۱۴۴- ۱۴۷.
[49]. رسائل الحکمة، ص ۲۶۶ – ۲۶۹.
[50]. همان، ص ۲۷۱.
[51]. محمد کامل حسین، طائفة الدروز: تاریخ ها و عقائدها، ص ۱۰۹.
[52]. رسائل الحکمة، ص ۷۸، ۲۶۹ – ۲۷۰.
[53]. دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمۀ: بدرهای، فریدون، ص ۲۳۰.
[54]. رسائل الحکمة، ص ۲۵۰ و ۲۵۱، ۲۵۸؛ مصادر العقیدة الدرزیة، ص ۷۴.
[55]. رسائل الحکمة، ص ۱۴۲، ۵۲۹.
[56]. نبیه محمود سعدی، سفر التکوین الفلسفی فی مذهب الموحدین (الدروز)، ص ۲۳۰ و ۲۳۱.
[57]. رسائل الحکمة، ص ۷۷ و ۷۸، ۱۴۶.
[58]. همان، ص ۲۵۸ و ۲۵۹؛ مصادر العقیدة الدرزیة، ص ۷۵؛ اضواء علی مسلک التوحید «الدرزیة»، ص ۱۰۹.
[59]. رسائل الحکمة ص ۵۳۱؛ نیز انور یاسین و همکاران، بین العقل و النبی، ص ۱۱۱.
[60]. مصادر العقیدة الدرزیة، ص ۱۷۰ – ۲۰۳.
[61]. رسائل الحکمة، ص ۱۳۲- ۱۳۶.
[62]. همان، ص ۱۴۶؛ مصادر العقیدة الدرزیة، ص ۱۶۳.
[63]. مصادر العقیدة الدرزیة، ص ۱۷۰ – ۲۰۳.
[64]. رسائل الحکمة، ص ۱۳۲- ۱۳۶.
[65]. همان، ص ۱۴۶؛ مصادر العقیدة الدرزیة، ص ۱۶۳.
[67]. عبدالله نجار، مذهب الدروز و التوحید، ص ۸۱.
[68]. محمد کامل حسین، طائفة الدروز: تاریخ ها و عقائدها، ص ۱۲۴ و ۱۲۵.
[69]. همان، ص ۱۲۵.
[70]. جمیل ذبیانی، الاسلامیة الموحدین الدروز: فلسفۀ دین و دنیا، ص ۲۰۱-۲۰۳؛ جباره برغوثی، الدیانة الدروزیة، ص 21 و 25.
[72]. حمزة بن علی، اسماعیل تمیمی و بهاء الدین سموقی، رسائل الحکمة، ص ۸۳، ۱۷۷ و ۷۴۶.
[73]. همان، ص۷۲ و ۶۶؛ انور یاسین وائل سید، و بهاء الدین سیف الله، بین العقل و النبی، ص ۳۵۵.
[74]. رسائل الحکمة، ص ۶۹۹، ۳۱۲، ۷۸؛ بین العقل و النبی، ص ۳۵۶.
[75]. رسائل الحکمة، ص ۵۴ و ۵۶.
[76]. همان، ص ۲۴۵؛ بین العقل و النبی، ص ۳۵۹.
[77]. رسائل الحکمة، ص ۵۷ و ۵۸.
[78]. نامعلوم، کتاب النقط والدوایر، ص ۵۹.
[79]. همان، ص ۶۰ و ۶۱.
[80]. رسائل الحکمة، ص ۲۵۴، ۳۶۹ و ۵۴۷.
[81]. عبدالله نجار، مذهب الدروز و التوحید، ص ۹۴.
[82]. رسائل الحکمة، ص ۳۱۴؛ حامد بن سیرین، مصادر العقیدة الدرزیة، ص ۵۲۷.
[83]. همان، ص ۴۴۴؛ همان، ص ۵۲۸.
[84]. همان، ص ۸۰، ۱۸۳؛ همان، ص ۵۲۸.
[85]. رسائل الحکمة، ص ۷۱، ۱۶۵- ۱۶۷.
[86]. مصادر العقیدة الدرزیة، ص ۵۳۶ – ۵۳۸.
[88]. مرسل نصر، المیراثُ لَدَی الطوائف الاسلامیة الثلاث، ص ۱۲ و ۱۳.
[89]. رسائل الحکمة، ص ۲۲۲.
[90]. محمد کامل حسین، طائفة الدروز: تاریخ ها و عقائدها، ص ۳۲؛ حلبی، عباس، الموحدون الدروز: ثقافة و تاریخ و رسالة، ص ۱۱۱.
[91]. الموحدون الدروز: ثقافة و تاریخ و رسالة، ص ۱۱۱.
[92]. همان، ص ۱۰۶ و ۱۰۷؛ ذبیانی، الاسلامیة الموحدین الدروز: فلسفۀ دین و دنیا، ص ۲۰۳.
[93]. امیرسید جمال الدین عبدالله تنوخی از رهبران دروزی است که در بقا و ادامه دعوت دروزیه تأثیر فراوانی داشت، ویکی فرق.
[94]. الموحدون الدروز: ثقافة و تاریخ و رسالة، ص ۱۰۸- ۱۱۴؛ ابوترابی، ص ۲۹ – ۳۵.
[95]. المیراث لدی الطوائف الاسلامیة الثلاث، ص ۳۶- ۴۵.
[96]. التنوخی، توضیحات عجاج نویهض، ص ۱۷۵؛ الموحدون الدروز: ثقافة و تاریخ و رسالة، ص ۱۱۳؛ الاسلامیة الموحدین الدروز: فلسفۀ دین و دنیا، ص ۲۰۵.
[97]. طائفة الدروز: تاریخ ها و عقائدها، ص ۳۲.
[98]. همان، ص۱۲۳؛ حلبی، عباس، الموحدون الدروز: ثقافة و تاریخ و رسالة، ص ۹۷ و ۱۰۰.
[100]. حلبی، عباسی، الموحدون الدروز: ثقافة و تاریخ و رسالة، ص ۴۴ و ۴۵.
[101]. همان.
[102]. ابوعزالدین، الدروز فی التاریخ، ص ۲۲۵.
[103]. محمد کامل حسین، طائفة الدروز: تاریخ ها و عقائدها، ص ۳۱؛ الموحدون الدروز: ثقافة و تاریخ و رسالة، ص۴۴؛ انور یاسین وائل سید، و بهاء الدین سیف الله، بین العقل و النبی، ص۳۷۰.
[104]. الموحدون الدروز: ثقافة و تاریخ و رسالة، ص ۴۷-۴۸.
[106]. محمد احمد خطیب، عقیدة الدروز: عرض و نقض، ص ۱۷۳- ۱۸۴؛ محمد کامل حسین، طائفة الدروز: تاریخ ها و عقائدها، ص ۹۲ – ۱۰۳.
[107]. کتاب النقط و الدوایر، مقدمۀ زیبولد.
[108]. عقیدة الدروز: عرض و نقض، ص ۱۷۰-۱۷۲؛ برگرفته از ویکی شیعه.
[109]. معن بن زايده شيبانى از دربار المنصور حكمران سيستان بود، او به آن ديار آمد و عمال خود را بر آن منصوب كرد. ر.ک: گرديزى، ابو سعيد عبد الحى بن ضحاك ابن محمود (م 443)، زينالأخبار، تحقيق: عبدالحى حبيبى، ص 222؛ بلاذرى، أحمد بن يحيى (م 279)، فتوحالبلدان، ترجمه: توكل، محمد، ص 558.
[110]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، ص421 و 422.
[111]. همان، ص 251؛ مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف الاسلامية، ج 13، ص 41.
[112]. گروه مذاهب اسلامی، اسماعیلیه (مجموعه مقالات)، ص 540. برگرفته از سایت اندیشه قم.
[114]. بدوی، عبد الرحمن، مذاهب الاسلاميين، ج 2، ص 632 و 633.
[115]. گروه مذاهب اسلامی، اسماعیلیه (مجموعه مقالات)، ص543.
[116]. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص312.
[117]. اسماعیلیه (مجموعه مقالات)، ص 558 و 559.
[118]. محمد کامل حسین، طائفة الدروز: تاریخ ها و عقائدها، ص ۳۱.
[119]. حلبی، الموحدون الدروز: ثقافة و تاریخ و رسالة، ص ۱۱۹ – ۱۲۲.
[120]. زیدان اتاشی، دروزی ها در اسرائیل: سرنوشتی مشترک، ترجمۀ: کیومرث جاویدنیا و سجاد سلطانزاده، ص ۱۷۱ – ۱۷۲؛ بر گرفته از ویکی شیعه.
[121]. طائفة الدروز: تاریخ ها و عقائدها، ص ۷؛ حسن امین بعینی، دروز سوریة و لبنان فی عهد الانتداب الفرنسی، ص۲۸۰-۲۸۴؛ الموحدون الدروز: ثقافة و تاریخ و رسالة، ص۴۰.
[122]. دروزی ها در اسرائیل: سرنوشتی مشترک، ترجمۀ کیومرث جاویدنیا و سجاد سلطانزاده، ص ۱۰.
[123]. محفوظ عبدالعال، الدروز فی اسرائیل، ص ۴۱ – ۴۷؛ هانی ابومصلح غالب، الدروز فی ظل الاحتلال الاسرائیلی، ص ۵۰.
[124]. دروزیها در اسرائیل: سرنوشتی مشترک، ترجمۀ: کیومرث جاویدنیا و سجاد سلطانزاده، ص ۱۳۵؛ الدروز فی ظل الاحتلال الاسرائیلی، ص ۲۲۱ – ۲۲۲.
[125]. الدروز فی ظل الاحتلال الاسرائیلی، ص ۲۰۵-۲۰۷؛ الدروز فی اسرائیل، ص ۶۷ – ۷۲.
[126]. دروز سوریة و لبنان فی عهد الانتداب الفرنسی، ص ۳۴۷،۳۵۲.
[127]. عسراوی، نجیب، المذهب التوحیدی الدرزی، ص ۹، ۸۰، ۹۱ – ۱۰۹، ۱۵۳؛ زعبی، محمد علی، الدروز: ظاهرهم و باطنهم، ص ۳۶ – ۳۸، ۶۶ – ۶۹؛ مرسل نصر، الموحدون «الدروز» فی الاسلام، ص ۳۳ – ۴۳، ۵۱ – ۶۱، ۱۸۱؛ مرسل نصر، معالم الحلال و الحرام عند الموحدین «الدروز»، ص ۶۹- ۸۹.
[128]. عبدالله نجار، مذهب الدروز و التوحید، ص ۸، ۱۶، ۲۲ و ۲۳؛ بر گرفته از ویکی شیعه.
[129]. برگرفته از سایت ترجمان.
[130]. برخی نیز جمعیت آنان را تقلیل داده و گفته اند: پیروان مذهب دروز حدوداً ۲۵۰ هزار نفر هستند که ۱۲۱ هزار نفر از آنان در سوریه، حدود ۹۰ هزار نفر در لبنان و باقی آنان در فلسطین اشغالی سکونت دارند. عدهای از دروز نیز به برخی کشورهای اطراف هجرت کرده و در آن جا اقامت دارند. ترجمان.
[134]. یتسحاک بن صبی یا اسحاق بن زوی (יצחק בן צבי؛ ۲۴ نوامبر ۱۸۸۴ – ۲۳ آوریل ۱۹۶۳) دومین رئیس جمهور اسرائیل، تاریخنگار و نویسنده اهل اسرائیل بود که در پولتاوا در امپراتوری روسیه (امروز در اوکراین) متولد شدهبود. برگرفته از ویکی پدیا.