کپی شد
فرشتگان واسطه رزق
فرشتگان موجوداتى هستند مخلوق خدا و واسطههايى بين او و بين عالم مشهود، كه خداوند آنان را موكل بر امور عالم تكوين و تشريع كرده است.
قرآن کریم کارهای فراوانی را برای فرشتگان برشمرده است:[1] وساطت در نزول وحی و ابلاغ پیام الهی به پیامبران،[2] تدبیر امور عالم و وساطت در وصول فیض الهی به مخلوقات،[3]وساطت در رزق و روزی،[4] استغفار و شفاعت برای مؤمنان[5] و امداد آنان،[6] لعن کافران،[7] ثبت اعمال بندگان[8] و قبض روح آنان در هنگام مرگ[9] از جمله مأموریت های الهی است که فرشتگان آنها را اجرا می کنند. فرشتگان در عالم برزخ[10] و آخرت نیز حضور دارند؛ گروهی از آنان در بهشت مستقرند[11] و گروهی نیز نگاهبان دوزخ و دوزخیان اند.[12]
«خداوند زنده کننده و میراننده و روزی دهنده و هدایت گر و گمراه کننده است، ولی مباشر و واسطۀ برای زنده کردن، فرشته ای است که اسم او اسرافیل است؛ و برای میراندن فرشته ای است که اسم او عزرائیل است که ارواح را از بدن ها و بدن ها را از غذاها و غذاها را از خاک می ستاند؛ و برای روزی فرشته ای است که اسم او میکائیل است که مقدار و وزن غذاها را می داند؛ و برای هدایت فرشته ای است که اسم او جبرئیل است؛ و … برای هر یک از این فرشتگان یاران و لشکریانی است از نیروهایی که مسخر دستورات خداوند هستند؛ و همچنین نسبت به بقیۀ افعال خداوند سبحان. و اگر خداوند خود فاعل مستقیم و مباشر برای هر کار پست می بود، باید ایجاد و خلقت این واسطه هایی که به دستور او به سوی خلق نازل می شوند، بیهوده و عبث باشد؛ خداوند برتر از آن است که در مملکت خود موجودی بیهوده و بیکار بیافریند».[13]
با توجه به نقشی که فرشتگان، به اذن خداوند، در تدبیر امور عالم دارند، می توان گفت که رسالت آنان شامل دو بخش است: رسالت تکوینی که به وساطت آنان در تدبیر امور عالم و انجام فرامین الهی مربوط می شود و رسالت تشریعی که به میانجی بودن آنان در نزول وحی به پیامبر(ص) باز می گردد. بدیهی است که وساطت آنان در رزق و روزی موجودات مربوط به رسالت تکوینی آنان است.
.[1] گفتنی است که بخشی از این امور، مدلول صریح آیات قرآن است و بخشی دیگر، بر اساس قرائن و شواهد موجود در آیات به دست می آید.
.[2] نحل، 2 و 102؛ عبس، 16.
.[3] نازعات، 5؛ معارج، 4.
.[4] اسراء، 70. تعبیر «رزقناهم» در این آیه که به صیغۀ جمع ذکرشده است، حاکی از وساطت فرشته ها در روزی رسانی است.
.[5] مؤمن، 7؛ انبیا، 28.
.[6] آل عمران، 124 و 125.
.[7] بقره، 141؛ آل عمران، 87.
.[8] یونس، 21؛ زخرف، 80؛ انفطار، 11.
.[9] انعام، 62؛ نساء، 97.
.[10] نحل، 28 و 32.
.[11] زمر، 72؛ انبیاء، 103.
.[12] مدثر، 20.
.[13] ذاته تعالى أجل أن يفعل فعلا جزئيا متغيرا مستحيلا كائنا فاسدا و من نسب إليه تعالى هذه الانفعالات و التجددات فهو من الذين لم يعرفوا حق الربوبية و معنى الإلهية وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ أو لم يعرفوا معنى الفاعلية و التأثير و أن وجود كل معلول من فاعله القريب كوجود الضوء من المضيء و الكلام من المتكلم لا كوجود البناء من البناء و لا شك لمن له قدم راسخ في العلم الإلهي و الحكمة التي هي فوق العلوم الطبيعية أن الموجودات كلها من فعل الله بلا زمان و لا مكان و لكن بتسخير القوى و النفوس و الطبائع و هو المحيي و المميت و الرازق و الهادي و المضل و لكن المباشر للإحياء ملك اسمه إسرافيل و للإماتة ملك اسمه عزرائيل يقبض الأرواح من الأبدان و الأبدان من الأغذية و الأغذية من التراب و للأرزاق ملك اسمه ميكائيل يعلم مقادير الأغذية و مكائيلها و للهداية ملك اسمه جبرئيل و للإضلال دون الملائكة جوهر شيطاني اسمه عزازيل و لكل من هذه الملائكة أعوان و جنود من القوى المسخرة لأوامر الله و كذا في سائر أفعال الله سبحانه و لو كان هو المباشر لكل فعل دني لكان إيجاده للوسائط النازلة بأمره إلى خلقه عبثا و هباء تعالى الله أن يخلق في ملكه عبثا أو معطلا و ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا. (الأسفارالأربعة، ج8، صص 118 و 119.)