searchicon

کپی شد

فرزندی برای امام حسن عسکری (علیه السلام)

در کتب روائی شیعه روایات بسیار زیادی وجود دارد که دلالت دارند امام حسن عسکری (ع) دارای فرزند بوده اند و تعداد این روایات به قدری است که به حد تواتر رسیده است؛[1] برای نمونه به یکی از روایات کافی که از نظر سند کاملاً معتبر است و محتوای آن نیز بسیار واضح و روشن است، اشاره می کنیم: محمد بن یحیی از احمد بن اسحاق و او از ابی هاشم جعفری نقل کرده است که گفت من به امام حسن عسکری (ع) عرض کردم: جلالت شما مانع سؤال من می شود پس اجازه بفرمایید از شما سؤال بپرسم. حضرت فرمود: بپرس. عرض کردم: آقای من آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود: بلی … [2].

در سند این حدیث 3 نفر قرار گرفته اند. اکنون تک تک آنان را از نظر علم رجال مورد بررسی قرار می دهیم.

1- محمد بن يحيى العطار.

او کسی است که نجاشی (از بزرگان علم رجال) و هم چنین علامه حلی در مورد او گفته اند: او شیخ اصحاب ما در زمان خودش بوده و مورد وثوق و اطمینان است.[3]

2- أحمد بن إسحاق بن عبد الله بن سعد الأشعری .

او دومین کسی است که در سند حدیث قرار دارد و کشی (از بزرگان علم رجال ) و شیخ طوسی و علامه حلی او را از نظر وثاقت تأیید کرده اند[4] و شیخ طوسی در مورد او گفته است: جایگاه بزرگی دارد و از اصحاب خاص امام حسن عسکری (ع) است‏ و حضرت صاحب الزمان (ع) را دیده و او شیخ قمیین است.[5]

3- داود بن القاسم الجعفري.

‏مرحوم نجاشی ، شیخ طوسی و علامه حلی علاوه بر توثیق در مورد او گفته اند نزد ائمه (ع) جلیل القدر بوده و از جایگاه والایی برخوردار است.[6]

همان طور که ملاحظه شد افرادی که در سند حدیث قرار دارند از نظر علم رجال کاملا موثق هستند و حدیث را بدون واسطه هر یک از دیگری اخذ کرده اند. اصطلاحاً به جنین حدیثی مسند و صحیح گفته می شود که هیچ خدشه ای به سند حدیث نمی توان وارد کرد و چون مفهوم آن هم واضح است فقها و بزرگان این چنین حدیثی را معتبر دانسته و در مواردی که دلالت بر حکمی داشته باشد  بر طبق محتوای آن فتوا می دهند.

علاوه بر روایت مذکور مرحوم کلینی (ره) (که او هم عصر با نواب اربعه در غیبت صغری است و علمای شیعه نه تنها در وثاقت او بلکه بر جلالت قدر و عظمت شان او هیچ شک و اختلافی ندارند) در مورد ولادت حضرت صاحب الامر (عج) در ابتدای باب مولد الصاحب (ع) کتاب شریف کافی فرموده است: حضرت ولی عصر (عج) در نیمه شعبان سال 255 دیده به جهان گشود.[7]

اگر هیچ روایتی دال بر تولد امام زمان (ع) نداشتیم همین گواهی مرحوم کلینی برای ما حجت بود؛ چون او در زمان حضرت می زیسته و گواهی چه کسی معتبرتر از او برای ما می تواند باشد؟

علاوه بر کتب روایی شیعی برخی کتب تاریخی مشهور که نویسندگان اغلب آنها از اهل سنت هستند نیز این مطلب را نقل کرده اند. به عنوان مثال به چند نمونه اشاره می کنیم :

1- ذهبی در تاریخ خود چنین نوشته است: و اما فرزندش (فرزند امام حسن عسکری) محمد بن الحسن کسی است که رافضی ها (شیعیان) او را قائم خلف حجت می خوانند ، در سال 258 یا طبق قولی دیگر در سال 256 متولد شد و دو سال بعد از پدرش زندگی کرد سپس ناپدید شد… .[8]

البته او این روایت را بدون این که در سندش مناقشه ای داشته باشد قبول نکرده و مورد تمسخر قرار داده است، اما این موضع گیری از شخصی همانند او که غرق در تعصب است بعید به نظر نمی رسد.

2- ابن اثیر در الکامل خود در توصیف امام حسن عسکری نوشته است: او پدر محمد است كه (شيعيان) معتقد هستند در سرداب سامرا غيبت كرد و منتظر ظهور او هستند.[9]

اما روایتی از احمد بن ابراهیم  نقل  شده. در این روایت آمده است: در سال 262 (2 سال بعد از شهادت امام حسن عسکری(ع) ) وارد بر حکیمه خاتون (دختر امام جواد و خواهر امام هادی (ع)) شدم  …عرض کردم شیعیان به سوی چه کسی استغاثه کنند؟ فرمود: به سوی جده یعنی مادر امام حسن عسکری (ع)، گفتم : به کسی که به زنی وصیت کرده است اقتدا کنم؟ فرمود: بلی  همانند حسین بن علی (ع). حسین بن علی (ع) در ظاهر به خواهرش زینب دختر علی (ع) وصیت کرد و آن علمی که از علی بن حسین (ع) صادر می شد به جهت مخفی ماندن علی بن حسین (ع) به زینب (س) نسبت داده می شد.[10]

چند نکته از این روایت قابل توجه است:

1- امام حسن عسکری (ع) شیعیان را به مادرشان ارجاع دادند.

2- دلیل مخفی ماندن امر امام زمان (عج) مسائل امنیتی و حفاظتی برای حفظ خانواده امام از اذیت و آزار عباسیان یا جان امام زمان (ع) بوده است.

3- وصیت اموال امام (ع) به مادرشان در این روایت مطرح نیست، بلکه گفته شده که امام (ع)به صورت کلی مادر خود را وصی خود قرار دادند.

 


[1] . برای مطالعه و آگاهی کامل از این روایات می توانید به کتب روایی نظیر کافی (کتاب الحجه ، باب الاشارة و النص الی صاحب الدار(ع) و باب فی تسمیة من رءاه و هم چنین ابواب التاریخ ، باب مولد الصاحب (ع) ) و بحارالانوار (کتاب الغیبة) مراجعه فرمائید.

[2] . کلینی، کافی، کتاب الحجه ، باب الاشاره و النص الی صاحب الدار(ع) ، حدیث 2، ج 1، ص 328، چاپ چهارم، ناشر دار الكتب الإسلامية، تهران، سال 1407 ق. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي مُحَمَّدٍ (ع) جَلَالَتُكَ تَمْنَعُنِي مِنْ مَسْأَلَتِكَ فَتَأْذَنُ لِي أَنْ أَسْأَلَكَ فَقَالَ سَلْ قُلْتُ يَا سَيِّدِي هَلْ لَكَ وَلَدٌ فَقَالَ نَعَمْ … .

[3] . رجال نجاشی، ص 353؛ خلاصه حلی، ص 157.

[4] . رجال کشی، ص 558؛ رجال طوسی ، ص 397.

[5] . فهرست طوسی، ص 63.

[6] . رجال نجاشی،ص 156؛ فهرست طوسی، ص 182؛ رجال طوسی ص 375؛ خلاصه حلی ص 68.

[7] . کافی ، ج 1، ص 514.

[8]. الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام ، ج 19 ، ص 113 ، چاپ دوم، ناشر، دار الکتب العربی، بیروت، سال 1413ق.

[9]. عز الدین علی ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران (ترجمه الکامل)، ترجمه عباس خلیلی و ابوالقاسم حالت، ج 18،ص 129، ناشر، موسسه مطبوعاتی علمی، تهران، سال 1371ش.

[10]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 46، ص 19 و ج 51، ص 363، مؤسسة الوفاء بيروت،  لبنان، 1404 ق؛ شیخ صدوق، کمال الدین ، ج 2 ،ص 501 و 507؛ شیخ طوسی، الغیبة ، ص 229.