کپی شد
فرزندان زنا
در قرآن کریم آیاتی هست که به نوعی دلالت بر مذمت فرزندانی که از راه زنا متولد می شوند، دارد؛ مانند آیه شریفه: «و نيز هر فرومايه عيبجو كه براى هر حق و باطلى سوگند مىخورد اطاعت مكن، و كسى را كه در بين مردم سخن چينى و افساد مىكند، و كسى را كه مانع رسيدن خير به خلق مىشود و تجاوزگر و گناهكار است،كسى كه علاوه بر همه آن عيبها، بددهن و خشن است و مردم پدرى برايش نمىشناسند».[1] بنابر روایات، مقصود از «زنیم» (کسی که مردم پدری برایش نمی شناسند)، «ولد الزنا»؛ یعنی فرزندی که از راه زنا متولد می شود، است.[2]
طبق حکم شرع و مذهب اهل بیت (ع) اگر مردی با زن شوهردار زنا کند و از این ارتباط نامشروع فرزندی متولد شود مرد زناکار دیگر نمی تواند با این زن ازدواج کند و فرزندی که از این راه متولد شده متعلق به پدر واقعی این فرزند می باشد.
مراجع تقلید در رابطه با فرزندی که از این رابطه متولد می شود می فرمایند، در هیچ صورتی این فرزند به مرد زناکار منسوب نمی شود، بلکه فرزند شرعی پدرش (شوهر آن زن) است؛ چرا که پیامبر (ص) فرمود: “الولد للفراش و للعاهر الحجر”.[3] فرزند متعلّق به صاحب فراش و زوج مرأه است و زناكار را بايد سنگسار كرد.
این قانون – که فرزند ملحق به شوهر زن است – مطابق با روایاتی است که شیعه و سنی از پیامبر (ص) نقل کرده اند.[4] از این جاست که فقها طبق حدیث مذکور فتوا داده اند.
بجنوردی در کتاب “القواعد الفقهیة” بحث مفصلی تحت عنوان “قاعدۀ فراش”[5] مطرح کرده و به مدرک این قاعده اشاره کرده و می گوید: این حدیث مشهور و معروف بین همۀ فرقه ها و مذاهب اسلامی است که هیچ یک از مسلمانان آن را انکار نکرده اند. آن حدیث از پیامبر (ص) چنین است: “الولد للفراش… “.[6]
حدیث مذکور در صحاح معتبر اهل سنت از عائشه نقل شده است. عائشه می گوید: “عتبة بن ابی و قاص برادرش سعد بن ابی وقاص را مأمور کرد و گفت که پسر ولیده زمعه فرزند من است. او را از آنها بگیر. عائشه می گوید: در سال فتح مکه سعد بن ابی وقاص آن فرزند را گرفت و گفت این پسر برادر من است. اما عبد بن زمعه گفت: این برادر من و فرزند پدرم است که از همسر او متولد شده است. این ماجرا را خدمت پیامبر (ص) طرح کردند. سعد گفت ای رسول خدا (ص) طبق اعتراف برادرم این پسر برادر من است. عبد بن زمعه گفت برادر من و فرزند پدرم است که از همسرش به دنیا آمد. پیامبر (ص) فرمود: ای عبد بن زمعه این فرزند برای تو است (برادرت است) و فرمود: الولد للفراش…”.
[1]. قلم، 10 – 13؛ وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهينٍ، هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَميمٍ، مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثيمٍ، عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنيمٍ.
[2]. بحرانى، سيد هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 458، بنياد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق.
[3]. شیخ کلینی، کافی، ج 5، ص 492، چاپ چهارم، تهران، 1407هـ ق؛ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 451، انتشارات جامعه مدرسین، قم، سال 1413 هـ ق.
[4]. طرابلسى، ابن براج ، المهذب، محقق / مصحح، جمعى از محققين و مصححين تحت إشراف شيخ جعفر سبحانى، ج 2، ص 167، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ اول، قم،1406هـ ق.
[5]. موسوى بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیة، محقق / مصحح، مهدى مهريزى- محمد حسن درايتى، ج 4، ص 33، چاپ اول، قم، 1419 هـ ق.
[6]. همان.