searchicon

کپی شد

غیبت کبری و فلسفه وجودی امامت

امامت، همان ادامه‏ مسير نبوت است[1] و امام تمام ويژگى هاى يك نبى را دارد، مگر اين كه ديگر وحى و نزول آيات قطع مى‏شود. پس امام نیز مانند پیامبر، سه وظيفه[2] اصلى را بر عهده دارد:

1. اقدام براى برقرارى حكومت و رها نمودن مردم از سلطه حاكمان جور

2. تبيين معارف الاهى و رساندن آن به گوش مردم

3. ارشاد و هدايت مردم، به سوى راه راست الاهى

سه مورد بیان شده، عمده ترين وظايف امام را نشان مى دهند. اما اگر شرايط نا بسامان اجتماعى و يا سستى امت اسلامى، باعث شد كه امام نتواند برخى از وظايف را كه جنبه طرفينى دارد و اتمام آن به امت وابسته است انجام دهد، قصور و كوتاهى از ناحيه امام نبوده و مشخص است كه اين امر، با فلسفه امامت، منافات ندارد.

مسائلى چون قيام و حكومت يك حركت اجتماعى است كه نياز به بسترى مناسب دارد. اگر بگوييم كه وظيفه رهبری است تا در هر شرايطى اگر چه به صلاح مسلمانان نباشد، قيام كرده و حكومت را به دست بگيرد، سخن گزاف گفته ایم؛ زيرا مى دانيم كه پيامبر اسلام قبل از هجرت و تا زمانى كه در مكه بودند، حتى در انجام شئونات ظاهرى اسلام به تناسب شرايط روز جامعه، توفيق چندانى نداشتند، تا چه رسد به قيام و يا بر پايى حكومت! اين مطلب، هرگز دامن رسول اكرم (ص) را به سستى و يا كوتاهى، آلوده ننموده، بلكه نشان دهندۀ اوضاع اجتماعى نامناسب آن روز، براى پذيرش حكومت اسلامى است.

اين مطلب، انحصار به عصر پيامبر (ص) نداشته، مى بينيم كه فراموشى و دين گريزى مردم، در دوران امامت ديگر ائمه (‏ع) غير از امام اوّل،- آن هم در اواخر عمر شریف آن حضرت-، منجر به عدم توفيق آنان، در برپايى حكومت اسلامى شده است و اين خللى به فلسفه امامت وارد نمى كند.

دوران غيبت كبرى نيز، با بيانی كه گفته شد، منافاتى با اين وظيفه امام ندارد. اساساً هرگاه كه امكان اجراى فرامين الاهى، در قالب حكومت اسلامى پيش آيد، آن روز، روزِ اتمام غيبت خواهد بود. شايد بتوان گفت كه بزرگ ترين شناسه امام دوازدهم (عج)[3] حكومت گسترده وى كه حاكى از عدل الاهى است، می باشد. پس غيبت امام نمى تواند مغاير با فلسفه و نظريه امامت، در جنبه بر پايىِ حكومت اسلامى باشد.

اما بعد دوم از وظايف امام:

از آن جا كه در دوران صدر اسلام، براى پيامبر اكرم (ص)، امكان نداشت تا خود به نحو مستقيم به همه جا رفته و با تمام قبايل و اقشار مردم ديدار كند، مردان آگاه به امور دين و حافظان قرآن كريم را به منظور تبيين معارف دينى به نقاط مختلف، گسيل مى داشتند[4]. اين يك سنت حسنه و يادگارى نيكو از پيامبر اسلام است كه راهى عقلانى، براى نشر معارف الاهى است.

امام دوازدهم (عج) نيز در دوران غيبت صغرى، از اين روش استفاده می کرد و با تعيين نايبان خاص خويش، نيازهاى علمى و مرجعيت دينىِ مردم را برطرف مى نمود. اين روش پس از غيبت صغرى نيز ادامه پيدا كرد، ولى نمود آن عوض شد؛ يعنى امام عصر (عج) نايبانى را كه شرايط احراز اين عنوان را داشتند به نحو عام، منصوب كرده و مردم را در پيش آمدها و رويدادهاى نو پيدا، به آنان ارجاع دادند.[5]

این مسئله به اين جا ختم نمى شود؛ زيرا ممكن است كه مسئله اى پيش آيد كه اين نايبان، در رفع آن موفق نبوده و قدرت پاسخ گويى نداشته باشند. اين جاست كه امام عصر، یا به شايستگان زمانه، رخ مى نماياند و یا از راه های دیگر راه هدايت را نشان مى دهد. كافى است تا در اين باره، به نظريه اجماع[6] دخولى در فقه اسلامى و يا به كتاب های تشرف يافتگان به محضر حضرتش نگاه مختصرى داشته باشيم.

گذشته از این موارد، غيبت امام، غيبت جسمانى حضرت نيست؛ زيرا ما مى دانيم كه وى نيز، همانند ديگر افراد جامعه، يك زندگى عادى دارند، مگر اين كه عمر شريف ايشان به اذن خداوند متعال طولانى است و اين نيز خلاف قواعد عقلى و زيستى نیست. پس وقتى ما مى گوييم غيبت امام دوازدهم، منظور غيبت عنوانى ايشان است؛ یعنی آن حضرت تا زمان ظهور، خود را به عنوان امام و پيشواى شيعيان جهان، به طور عمومى معرفى نخواهند كرد.



[1]. مصباح، محمد تقی، آموزش عقايد، ص 306.

[2]. طباطبائی، محمد حسین، شيعه در اسلام، ص 176.

[3]. الطبری، محمد بن جریر، دلائل الإمامة، ص 240.

[4]. سبحانی، جعفر، فرازهايى از تاريخ پيامبر اسلام، ص 307.

[5]. شیخ حر عاملی، وسايل الشيعة، ج 18، ص 101.

[6]. مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ص 358.