کپی شد
غلو در عصر امام صادق (علیه السلام)
عصر امام صادق (علیه السلام) عصر برخورد اندیشهها و پیدایش فرق و مذاهب مختلف نیز بود. در اثر برخورد مسلمانان با عقاید و آرای اهل کتاب و نیز دانشمندان یونان، شبهات و اشکالات گوناگونی پدید آمده بود.
در آن زمان فرقه هایی همچون: معتزله، جبریه، مرجئه، غلات[1]، زنادقه،[2] مشبهه، متصوّفه، مجسمه، تناسخیه و امثال اینها پدید آمده بودند که هر کدام عقاید خود را ترویج میکردند.
از این گذشته در زمینه هر یک از علوم اسلامی نیز در میان دانشمندان آن علم اختلاف نظر پدید میآمد، مثلاً در علم قرائت قرآن، تفسیر، حدیث، فقه، و علم کلام[3] بحث ها و مناقشات داغی در میگرفت و هر کس به نحوی نظر میداد و از عقیدهای طرفداری میکرد.
امام صادق (علیه السلام) همانند سایر امامان، به شدّت در برابر انحراف غلوّ ایستادگی کردند. باید گفت در طی سال ها تلاش، از زمان امام علی (علیه السلام) تا امام باقر (علیه السلام) محبوبیتی برای اهل بیت (علیهم السلام) پدید آمد و نفوذ تشیّع در عراق و برخی از نقاط دیگر، تعمیق یافته بود. جریان غالی از جهاتی خطرناک بود، زیرا نه تنها از درون سبب ایجاد آشفتگی در عقاید شیعه شده و آن را منزوی میکرد، بلکه شیعه را در نظر دیگران انسان های بی قید و بند نسبت به فروعات دینی نشان داده و بدبینی همگانی را نسبت به شیعیان به وجود میآورد.[4]
با نگاهی ساده به کتاب های فرق، این حقیقت آشکار میشود که گرچه از لحاظ تقسیمبندی فرقهای تشیع، غالی را جداگانه یاد میکنند، اما نه تنها بیشتر ارباب فرق و مذاهب بلکه عموم رجالیون اهل سنت تفاوت چندان روشنی بین دستههای شیعه نگذاشته و مردم را از پذیرفتن احادیث آنان پرهیز میدهند. دست کم یکی از دلایل این بدبینی رسوخ اندیشههای غالی در میان شیعیان بوده که با همه تلاش امامان شیعه و بعداً دانشمندان شیعه، آثار آن کمابیش برجای مانده است. نمونه آن رسوخ روایاتی است که در باب تحریف قرآن در برخی از کتاب های حدیثی شیعه موجود بوده و اصل آن از غلات میباشد.[5]
به هر روی، قیام علمی امام برای تهذیب شیعه و حرکت در جهت نفی غلو و دور کردن شیعیان از جریان غلو، از مهم ترین اقدامات امام صادق (علیه السلام) برای حفظ فرهنگ اصیل اسلامی است که امامان مبلغ آن بودند.
در اینجا مروری بر اقدامات امام در جهت طرد و نفی غالیان، رد دیدگاه های آنها و نیز تکفیر این گروه خواهیم نمود.
از جمله اقدامات امام(علیه السلام)، دور کردن شیعیان اصیل از غالیان منحرف بود. بدیهی است وجود ارتباط میان شیعه و غالیان با جاذبههای احتمالی موجود در غلات، میتوانست کسانی از شیعیان را به سوی غلوّ بکشاند، به ویژه که غالیان به دروغ خود را مرتبط با امامان (علیهم السلام) معرفی کرده و در برابر تکذیب امامان، اظهار میکردند که این تکذیب صرفاً از روی تقیه است. این امر در فریب شیعیان ساده دل مؤثر بود.
اعتقاد به نبوت ائمه
اعتقاد به نبوت برخی از امامان معصوم (علیهم السلام) در میان غلات وجود داشت. امام صادق (علیه السلام) در برابر آن میفرمود: من قال: من قال إنا أنبياء فعليه لعنة الله، و من شك في ذلك فعليه لعنة الله؛[6] کسی که بگوید ما (اهل بیت) نبی هستیم، لعنت خدا بر او باد و کسی که در این امر تردید کند بر او هم لعنت خدا باد.
برخی از غالیان لفظ «اله» را با «امام» یکی گرفته در تأویل آیه: «هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله» اظهار میکردند که مقصود از اله زمین، همان امام است. این سخنان بود که سبب شد تا امام صادق (علیه السلام) آنها را بدتر از مجوس و یهود و نصارا و مشرکان بخواند.
در روایتی مستند از قول امام صادق (علیه السلام) آمده که حضرت با اشاره به اصحاب ابوالخطاب و دیگر غالیان، به «مفضل» فرمودند:
ای مفضل! با غلات نشست و برخاست نکنید، با آنان هم غذا نباشید و همراهشان چیزی ننوشید و با آنان مصافحه نکنید. [7]
در روایتی دیگر امام بار دیگر همین مسئله را تأکید کرده فرمود:
ابوالخطاب و اصحابش ملعونند، با معتقدین به مرام او همنشین نشوید، من و پدرانم از او بیزاریم. [8]
امام به ویژه نسبت به جوانان شیعه حساسیت زیادتری داشته و میفرمودند:
درباره جوانان خویش از این که غلات آنان را فاسد کنند بترسید. غلات بدترین دشمنان خدا هستند، عظمت خدا را کوچک کرده و برای بندگان خداوند ادعای ربوبیت میکنند. [9]
توصیه به عدم همنشینی، تنها با غلات نبود بلکه امام صادق (علیه السلام) شیعیان را از نشست و برخاست با هر اهل بدعتی، بر حذر میداشت: ایشان می فرمودند:
از همنشینی با اهل بدعت پرهیز کن؛ زیرا باعث رشد و نمو کفر و گمراهی آشکار در قلب میشود. [10]
امام برای طرد غلات از جامعه شیعه، عقاید آنان را مورد انکار قرار داده و با میزان قرار دادن «کتاب الله» برای سنجش نقل ها و گفتههای خود، از شیعیان میخواست ادعاهای نادرست غلات را نپذیرند.
بنا به نقل شهرستانی، سدیر صیرفی نزد امام (علیه السلام) آمد و گفت: جانم به فدای تو باد! شیعیان شما درباره شما اختلاف کردهاند، بعضی اظهار میکنند که در گوش شما سخن گفته میشود؛ بعضی گویند به شما وحی میشود؛ بعضی گویند به قلب شما الهام میشود؛ بعضی گویند در خواب میبینید؛ بعضی گویند به کتب آباء خویش فتوا می دهید. کدام یک را باید اخذ نمود؟
امام فرمود: لا تأخذ بشیء مما یقولون، نحن حجه الله و أمناءه علی خلقه، حلالنا من کتاب الله و حرامنا منه[11] آنچه را که گفته شده رها کن، ما حجت خداوند و امین او بر خلق او هستیم، حرام و حلال ما از کتاب خداوند است.
این روایت نشان میدهد که به سبب القائات نادرست غالیان، این تصور برای برخی پیش آمده که آیا به راستی ائمه (علیهم السلام) دین جدیدی آورده و وحی تازهای به آنان میشود یا مسئله به گونه دیگری است؟ امام با تأکید بر این که آنان هر چه دارند همان مطالب کتاب الله است از شیعیان میخواستند تا از پیروی و پذیرش این عقاید نادرست خودداری کنند.
در روایت دیگری نیز که شهرستانی آورده، فیض بن مختار نزد امام صادق (علیه السلام) آمده، میگوید: فدایت شوم! این چه اختلافی است که میان شیعیان شما به وجود آمده. من گاه در جمع آنان در کوفه حاضر شده و نزدیک است که به تردید افتم. به مفضل رجوع کرده و آنچه را که سبب آرامش من است نزد او مییابم امام فرمودند:
ای عیص ببین! همان طور که گفتی مردم فریفته دروغ بستن بر ما شدهاند، گویا خداوند این را بر آنان فرض کرده و جز این از آنان نمیخواهد. من حدیث برای یکی از آنان میگویم، اما او از پیش من نمیرود جز آن که آن را بر تأویلی بر خلاف تأویل واقعی معنا میکند. [12]
این امکان هست که راویان این قبیل اخبار، به ویژه آنها که بر مذاق مذهب سنت بودهاند، مطالبی از خود بر آنها افزوده باشند؛ اما به هر روی نشان میدهد که نفوذ غلات وجهه امامان (علیهم السلام) را در جامعه اسلامی آسیب پذیر کرده و برای شمار زیادی این قبیل پرسش ها مطرح شده است.
اعتقاد به مهدویت ائمه
اعتقاد به مهدویت امام باقر (علیه السلام) از جمله اعتقاد برخی از غالیان بود که از سوی امام صادق (علیه السلام) مورد انکار قرار گرفت.[13]
اعتقاد به الوهیت ائمه
لبه تیز برخورد امام با غالیان عقایدی بود که ضمن آنها، کوشش میشد تا جنبهای از «الوهیت» به امامان نسبت داده شود. آن حضرت میفرمود: لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَالَ فِينَا مَا لَا نَقُولُهُ فِي أَنْفُسِنَا وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أَزَالَنَا عَنِ الْعُبُودِيَّةِ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَنَا وَ إِلَيْهِ مَآبُنَا وَ مَعَادُنَا وَ بِيَدِهِ نَوَاصِينَا؛[14] لعنت خداوند بر کسی که چیزی در حق ما بگوید که ما خود نگفتهایم، لعنت خداوند بر کسی که ما را از عبودیت برای خدایی که ما را خلق کرده و بازگشت ما به سوی او و سرنوشت ما در ید قدرت او است، جدا سازد.
آنچه را که از ما روایت میکنند جز آن که موافق قول خدا و رسول بوده و یا شاهدی از سخنان پیشین ما بر آنها داشته باشید نپذیرید. مغیرة بن سعید که خداوند او را لعنت کند، در کتب پدرم احادیثی را وارد کرد که هرگز از پدرم نبود. از خداوند بترسید و آنچه را که از ما نقل کرده و مخالف قول خدا و پیامبر ما است نپذیرید. ما وقتی حدیثی نقل می کنیم میگوییم: خداوند یا رسول او فرموده است.
در مواردی دیگری نیز از این حرکت زشت غلات که در روایت فوق آمده، یاد شده و مقصود از کتاب ها که در روایت بالا آمده روشن شده است. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: مغیره کتابهایی که اصحاب امام باقر (علیه السلام) مینوشتند، به بهانه خواندن، آنها را به خانه خویش میبرده..
در روایت دیگری آمده که حضرت فرمودند:
خداوند غلات و مفوضه را لعنت کند. آنها عصیان پروردگار را کوچک شمردند، به خدا کافر شدند و شرک ورزیدند و گمراه شدند و گمراه کردند، تا از اجرای احکام الهی و ادای حقوق فرار کنند. [15]
تکفیر افراد بر اساس انکار امور بدیهی و ضروری اسلام، مورد قبول فقهای اسلام بوده است. این امر، به شرط آن که در مجرای طبیعی خود به کار گرفته شود، میتواند با بخشی از انحرافات مقابله کند. امام کوشید تا با تکفیر غلات آنان را از جامعه مسلمانان طرد کرده و حوزه فکری شیعه را از آلودگیهای آنان به طور کامل رهایی بخشد.
نمادین کردن مفاهیم دینی
یکی از اقدامات تأویل گرایانه غالیان، نمادین کردن مفاهیم دینی بود، به طوری که آن مفاهیم از معانی اصلی خویش جدا شده و در حول و حوش یک معنای دیگری اصالت خویش را از دست میداد. امام صادق (علیه السلام) ضمن نامهای به ابوالخطاب که از جمله رؤسای غلات بود، نوشتند: شنیدهام که گفتهای زنا، خمر، نماز، روزه، فواحش، مردانی به این نام ها هستند. این گونه نیست که تو میگویی، ما اصل حق بوده و فروع حق طاعت خدا است، دشمنان ما اصل شر، و فروع آنها همان فواحش و زشتی ها است. [16]
در روایت دیگری امام فرمود: … لعنت خدا و ملائکه و تمامی مردم بر ابوالخطاب باد. من شهادت میدهم که او کافر، فاسق و مشرک است.[17] در جای دیگری امام به غلات فرمود: به درگاه باری تعالی توبه کنید شما فاسق، کافر و مشرک هستید. [18] تکفیر صریح امام نسبت به غلات، راه را بر هر گونه ادعای دروغینی که غلات داشتند و اظهار میکردند که امام صادق (علیه السلام) تنها با تقیه با آنان رفتار میکند، میبست. چنین برخوردی، آن هم با این صراحت، سبب میشد تا شیعیان مراوده خویش را به کلی با غلات قطع کنند.
از جمله زمینههایی که سبب نشر افکار غالیان شد، این بود که پیروان خود را به سوی رهایی از بند «عمل به فروعات فقهی» و احیاناً «محرمات شرعی» دعوت میکردند. آنها از قول امام صادق (علیه السلام) نقل میکردند که: «هر کس امام را شناخت هر کاری که بخواهد میتواند انجام دهد». امام در پاسخ به این شبهه فرمود:
من گفتم: وقتی (امام را) شناختی، آنچه از اعمال نیک، کم و زیاد، میخواهی انجام بده.[19] این معرفت است که سبب قبولی اعمال تو میشود. منظور امام، بیان اصل مهمی بود که شیعیان به آن معتقد بودند و آن این که احکام تابع امر ولایت است و اگر ولایت نباشد انجام آن اعمال نیز بدون ولایت ثمری ندارد. غالیان این عقیده را بر غیر معنای اصلی آن تأویل کرده بودند. بی عملی غالیان سبب شده بود تا شیعیان در شناخت آنان همین رعایت احکام فقهی را ملاک قرار داده و فرد غالی را از غیر آن تشخیص دهند.[20] تأکید امامان (علیهم السلام) بر عمل به احکام شرعی در روایات، به نوعی تکذیب غالیان است. تعبیرهایی نظیر « إِنَّمَا شِيعَتُنَا مَنْ أَطَاعَ اللَّه» و یا « لَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْوَرَع»[21] از این قبیل است.
تأثیر حماقت را نیز در پیدایش غلات نباید نادیده گرفت.[22] این در حالی است که دنیا طلبی و جذب مرید برای کسانی از غلات که مدعی نیابت از ائمه بودند و آنان را به مقام الوهیت میرسانند تا خود را نبی آنان معرفی کنند، تأثیر مهمی در پیدایش غلات داشته است. امام صادق (علیه السلام) میفرمود:
مردم ولع در دروغ بستن بر ما دارند… من برای یکی از آنها حدیث نقل میکنم و او از نزد من بیرون نرفته آن را بر غیر معنای اصلی آن تأویل میکند. آنها در طلب حدیث و دوستی ما، طالب چیزی که نزد خداوند است نیستند، بلکه در پی دنیا طلبی خویشاند. [23]
امام برای آن که شیعیان بتوانند قدرت نقد احادیث متعارض را، که بسیاری از آنها ساخته غالیان بود، پیدا کنند، قرآن را به عنوان ملاک معین کردند. از جمله فرمودند:
آنچه را که از ما روایت میکنند جز آن که موافق قول خدا و رسول بوده و یا شاهدی از سخنان پیشین ما بر آنها داشته باشید نپذیرید. مغیره بن سعید که خداوند او را لعنت کند، در کتب پدرم احادیثی را وارد کرد که هرگز از پدرم نبود. از خداوند بترسید و آنچه را که از ما نقل کرده ومخالف قول خدا و پیامبر ماست نپذیرید. ما وقتی حدیثی نقل می کنیم میگوییم: خداوند یا رسول او فرموده است. [24]
در مواردی دیگری نیز از این حرکت زشت غلات که در روایت فوق آمده، یاد شده و مقصود از کتابها که در روایت بالا آمده روشن شده است. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: مغیره کتابهایی که اصحاب امام باقر (علیه السلام) مینوشتند، به بهانه خواندن، آنها رابه خانه خویش میبرده… او احادیثی در کفر و زندقه: به این کتاب ها وارد میکرد و به پدرم نسبت میداد و آن کتاب ها را به اصحاب باز میگرداند. امام میفرمود: آنچه از غلو در کتابهای اصحاب پدرم هست، مطالبی است که مغیره وارد آن کتابها کرده است. [25] با این حرکت صحیح امام صادق (علیه السلام) شیعیان اصیل از غلو رهایی یافتند. اما متأسفانه اثرات نامطلوب آن در جلوگیری از رشد بیشتر شیعه باقی ماند. ابوحنیفه به خاطر وجود غلو، به اصحابش گفته بود که حدیث غدیر را نقل نکنند.[26] گرچه این کار بسیار ناپسندی در عالم نقل حدیث است، اما نشان میدهد که جریان غلو چه ضرری حتی بر نقل صحیحترین روایات فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) داشته است.
[1] حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج 2، ص 113-126.
[2] زنادقه منکران خدا و ادیان بودند و با علوم و زبان هاى زنده آن روز نیز ناآشنا نبودند.
[3] مقصود از علم کلام، علم اصول عقاید است. این علم از علوم بسیار رایج و پرطرفدار آن زمان بود و متکلمان بزرگ آن عصر در زمینههاى مختلف عقیدتى بحث و گفتوگو مىکردند.
[4] به طوری که از یکی از خوارج، شیعه را متهم کرده بود که آنها گمان کردهاند به جهت دوستی اهل بیت مستغنی از انجام اعمال صالح بوده و از عذاب، به خاطر اعمال بدشان، نجات مییابند نک: ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج 20، ص 107.
[5] نک: جعفریان، رسول، اکذوبه تحریف القرآن بین الشیعه و السنه، ص 66.
[6]. کشی، محمد بن عمر، رجال كشي، ص 301، ح 540.
[7] رجال کشی، ح 525؛ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 315، «يَا مُفَضَّلُ لَا تُقَاعِدُوهُمْ وَ لَا تُؤَاكِلُوهُمْ وَ لَا تُشَارِبُوهُمْ وَ لَا تُصَافِحُوهُمْ وَ لَا تُوَارِثُوهُمْ».
[8] طوسی، الغیبه، ص 177؛ مستدرک الوسایل، ج 12، ص 315.
[9] طوسی، الأمالی ، ج 2، ص 264.
[10] مستدرک الوسائل، ج 12 ص 315.
[11] تمیمى مغربى، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج 1، ص 50.
[12] همان.
[13] رجال کشی، ص 300.
[14] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج25، ص297.
[15] صدوق، علل الشرائع، ج1، ص127؛ بحارالانوار، ج44، ص270.
[16] همان، ص 219.
[17] همان، ص 297.
[18] همان، ص 297.
[19] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 4، ص 464.
[20] رجال کشی، ص 530.
[21] الکوفی، محمد بن سلیمان، مناقب الامام امیرالمؤمنین، ج 2، ص 286.
[22] همان، ص 295.
[23] همان، ص 135.
[24] همان، ص 224.
[25] همان، ص 225.
[26] مفید، الامالی، ص 27.