searchicon

کپی شد

غلوّ و تقصیر دربارۀ اهل بیت (علیهم السلام)

مسئلۀ “غلوّ” در بارۀ پيشوايان يکى از مهم ترين سرچشمه‏هاى انحراف در اديان آسمانى بوده است. غلوّ همواره يک عيب بزرگ را به همراه دارد و آن ویران نمودن اساس دین، يعنى خدا پرستى و توحيد است، به همين دلیل اسلام در بارۀ غلات سخت گيرى شديدى کرده تا جایی که در کتب “عقائد” و “فقه”، غلات از بدترين کفار معرفى شده‏اند.[1]

غلوّ در دين به مثابۀ انکار دين است؛ زيرا زيان غلوّ کمتر از زيان انکار و نقض دين نيست. گاه غلو در دين سبب مى‏شود که بسيارى از دين برگردند؛ زيرا فطرت پاک آنان آلودگی ها و خلط هاى غلوّ را نمى‏پذيرد. آن گاه به همراه ردّ و انکار آن آلودگی ها اصل دين هم مورد ردّ و انکار واقع مى‏شود؛ مثلاً غلوّ مسيحيان در حق عيسى (ع)، سبب گريختن فرهيختگان و مردم با فرهنگ از دين مسيح و انکار رسالت گرديد؛ زيرا آنان به فطرت صاف خود دريافته بودند که ايمان به الوهيت بشرى از سخافت برخوردار است؛ از اين رو کفر را بر اين سخافت ترجيح دادند و خود را به رنج نيفکندند تا خرافات را از حقيقت دين جدا سازند.

با بررسی ادیان مختلف به وجود برخی اندیشه های غالیانه در آنها پی می بریم. قرآن کریم در مواردی به این موضوع اشاره دارد و انسان ها را به پرهیز از غلوّ توصیه می نماید.[2]

دین اسلام نیز مانند سایر ادیان الاهی دچار این آفت خطرناک گردید. پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) اولین سخنان غلوّ آمیز راجع به آن حضرت آغاز گردید. در دوره های مختلف گروه هایی در میان مسلمانان ظهور کرده و تفکّرات غالیانه ای را تبلیغ می نمودند. تلاش عمدۀ این گروه ها امتیاز فوق بشری بخشیدن به شخصیت ها و رهبران سیاسی و دینی بود.

تأکید قرآن و روایات بر مخلوق بودن انبیاء و امامان:

قرآن کریم در مناسبت های مختلف، بشر بودن انبیاء را گوشزد نموده و ما را از غلوّ درباره آنان پرهیز داده است[3] و پیامبران را مخلوق[4] و بشر[5] و مانند دیگران معرفی نموده است.

پیامبر (ص) و امامان شیعه نیز همواره بر مخلوق بودن، عجز و نیازشان به خدا تأکید داشته اند. پیامبر (ص) می فرماید: ما بندگان و مخلوق و مربوب خداوند هستیم. به امر او منقاد می گردیم و به نهی وی منزجر می شویم.[6]

امام صادق (ع) در نقلی از حالات پدر بزرگوارشان این گونه می فرماید: شب ها من بستر خواب پدرم را آماده مى‏کردم و منتظر مى‏شدم تا بيايد و بيارامد. موقعى که پدرم به بستر مى‏رفت، من برمى‏خاستم و به بستر خود مى‏رفتم. يک شب انتظار من طولانى شد. با اضطراب به مسجد رفتم و کسى را در مسجد نديدم، در آن وقت، همه آرميده بودند. ناگهان پدرم را در گوشه‏اى به حال سجده ديدم که مى‏نالد و مى‏گويد: «پاک و مقدسى، اى خداى من. اينک تویى پروردگار بر حقّ من. به خاک درت افتاده‏ام اى مولاى من. بار خدايا طاعت من ناچيز و قليل است، تو بر پاداش من بيفزا. بار خدايا به روز رستاخيز که بندگانت را از دل خاک برمی انگيزى، مرا از عذاب دوزخ برهان. بار خدايا با من آشتى کن که تو آشتى‏پذير و مهربانى».[7]

‏همچنین امام صادق (ع) در پاسخ شخصی که به وی گمان الوهیت داشت می فرماید: «ما بندگانی مخلوق هستیم که برای عبادت خدا آفریده شدیم،[8] یا می فرماید: قسم به خدا ما بندگانی مخلوق هستیم و خدایی داریم که او را عبادت می کنیم و اگر او را نپرستیم ما را عذاب خواهد نمود».[9]

تقصیر در بارۀ اهل بیت (ع):

دیدگاه دیگری نیز نسبت به منزلت و جایگاه اهل بیت (ع) مطرح است که به «تقصیر» مشهور است و صاحبان این اندیشه را نیز «مقصّره» می گویند. در این دیدگاه بر خلاف دیدگاه غلات، چنان شأن و منزلت اهل بیت (ع) را پایین آورده اند که آنان را همسنگ و همطراز انسان های عادی معرفی کرده اند. امامان و علمای شیعه با این دیدگاه نیز مخالف اند، گرچه خطر دیدگاه غلات را بیشتر می دانند.[10]

در واقع مخالفان ائمه (ع) از این دو روش؛ یعنی غلو و تقصیر در مورد امامان، سعی در خدشه دار نمودن چهرۀ اصیل شیعه و امامان داشتند.[11]

نگاه اصیل شیعه به جایگاه اهل بیت (ع):

ائمه اطهار همواره شیعیان و پیروان خویش را به میانه روی در مسائل مختلف و به ویژه در این امر توصیه نموده اند.[12] در برخی روایات چگونگی نگاه به جایگاه اهل بیت (ع) و فضایل آنها مطرح گردیده است.[13] علمای شیعه نیز بر اساس دلایل عقلی و نقلی برای پیامبران و ائمه (ع) ویژگی هایی را اثبات می نمایند که هر یک از این ویژگی ها لازمۀ مقام و جایگاه این افراد است؛ مانند عصمت انبیاء و امامان و یا علم لدنّی آنها که مورد تأیید قرآن و روایات و همچنین مورد پذیرش عقل است. در نگاه علمای شیعه، امامان، صاحب کرامات و برتری هایی نسبت به سایر انسان ها هستند. بخشی از این کرامت ها در متون روایی شیعه وارد شده است. منابع اهل سنت نیز متذکر این فضایل شده اند؛ مانند فضایلی که پیامبر(ص) برای حضرت علی (ع) و اهل بیت برشمرده اند.[14] نکته قابل تأمل در بحث غلوّ این است که باید به مرزبندی بین عقاید غالیانه و غیر آن توجه داشت؛ یعنی هر چیزی که به گوش ما رسید و احیاناً از درک آن ناتوان بودیم و یا با نوع تفکر ما در تضاد بود نباید آن را غلوّ بپنداریم. بسیاری از کرامات ممکن است در نگاه اولیه و عامیانه غیر واقعی به نظر برسد، ولی با کمی دقت و تأمل، مبنای عقلی و نقلی از قرآن و سنت برای آن می توان یافت؛ لذا شایسته است در طرح مسائل اعتقادی، فارغ از تعصبات ناشی از وابستگی های مذهبی، از آمیختن مفاهیم غالیانه در مورد پیامبران و امامان با کرامات و فضائل آنان پرهیز شود.

بر این اساس، باید توجه داشت آنچه ما را از غلوّ دور می کند عنایت به این نکته است که اهل بیت (ع) با همۀ این مقامات، باز بندگان خدا بودند و این همه فضایل، کرامات و مقامات را با اذن الاهی و در ظلّ و سایۀ عنایت او داشتند، آنان همان گونه که در ذات خود محتاج خداوند هستند، در صفات خود نیز محتاج او هستند و از خود استقلالی ندارند، بنابر این، اثبات این توانایی ها هیچ منافاتی با توحید ندارد، بلکه تأکید کنندۀ توحید است.[15]

 


[1]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 25، ص 265، مؤسسة الوفاء، بيروت،‏ 1404 ق.

[2]. نساء، 171.

[3]. ابراهیم،11.

[4]. آل عمران، 59.

[5]. کهف، 110.

[6]. حرّ عاملى، وسائل ‏الشيعة، گروه پژوهش مؤسسه آل البيت عليهم السلام‌، ج 4، ص 302، مؤسسه آل البيت عليهم السلام‌، چاپ اول‌، قم، 1409 ه‍ ق‌.

[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، كافي، ج 3، ص 323، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم‏، تهران‏، 1365ش.‏

[8]. راوندی، قطب الدین، الخرائج‏ و الجرائح، ج 2، ص 637، مؤسسه امام مهدى (عج)، چاپ اول‏، قم‏، 1409ق.

[9]. ابن شهرآشوب، محمد، المناقب، ج 4، ص 219، مؤسسه انتشارات علامه، قم‏، 1379ق.

[10]. طوسى، محمد بن حسن‏، امالی، ص 650، دارالثقافة، چاپ اول،‏ قم‏، 1414ق.

[11]. صدوق، محمد بن علی، عيون ‏أخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 303، جهان‏، چاپ اول، 1378ق.

[12]. بحار الأنوار، ج 8، ص 70.

[13]. الخرائج‏ و الجرائح، ج 2، ص 735.

[14]. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج 3، ص 41، 50، 56 و 108، مکتبة العلوم و الحکم، چاپ دوم، موصل، 1404ق؛ سيوطى، جلال الدين، الدر المنثور في تفسير المأثور، ج ‏2، ص 6، كتابخانه آية الله مرعشى نجفی، قم، 1402ق.

[15]. برای اطلاع بیشتر ر.ک: ترخان، قاسم، نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به شخصیت و قیام امام حسین (ع)، چلچراغ، چاپ اول، 1388 هـ ش.