Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

عوامل بیرونی پیدایش فرقه بهائیت

علاوه بر عوامل درونی زمینه‌ساز جریان بهائیت، عوامل بیرونی، در پیدایش آن تأثیر فزون‌تری داشت. اوضاع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران، هرگز از دید دولت‌های غربی و همسایگان ایران، پنهان نبود؛ چنان‌که گردشگران، در سفرنامه‌های خود به این امور، اشاره و گزارش‌‎های مفصلی را به دولت‌های خود، ارائه کرده‌‎اند. سفرای کشورهای بیگانه نیز، از نزدیک بر این اوضاع مسلط و آگاه بودند.[1] آن‌ها با دقت و مطالعه بر روی بستر‌ها و گسل‌های موجود، نهال آرزو‌های خود را در این شکاف‌ها می‌‌کاشتند تا در آینده از این فرصت‌ها بهره‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی لازم را بگیرند. همان‎گونه که امروز شکاف‌‎های قومی و نژادی برای آنان ابزاری جهت توسعه تفرقه و اخلال و بهانه‎ای برای فروش سلاح شده است، در گذشته نیز بحران‌سازی و استقبال از بحران‌های مذهبی و اجتماعی و دامن زدن به آن‌ها برنامه و راهبرد استعمارگران بود تا منافع و مطامعی را که در ایران به دنبال آن بودند، به دست آورند و آنان برای نیل به این اهداف از هرآشوب و بی‌نظمی استقبال می‎‎نمودند.

عامل بیرونی دخیل در تأسیس بهائیت، در موارد مختلفی، نقش خود را به‌طور غیرمستقیم ایفا می‎‎کرد، آن‌ها عوامل نفوذی خود را که غالباً وابستگان سیاسی و اتباع کشورهای روس تزاری، انگلیس، عثمانی و دیگر کشورها بودند، در مراکز مهم و حساس سیاسی و تصمیم‌گیری به‌کار می‎‎گرفتند تا غیرمستقیم و بدون نام و نشان، شکل‌گیری بهائیت را مورد حمایت قرار دهند. شخصیت‌هایی چون اعتماد الدوله، حاکم اصفهان که گرجی[2] تازه مسلمان شده و وابسته دولت روس بود از این نمونه است.[3] افرادی چون میرزاآقاخان نوری که از گذشته با دولت‎های بیگانه ارتباط پنهانی داشته وجیره‌خوار آن‌ها بودند، حمایت‎های زیادی جهت شکل‎گیری بهائیت به‌عمل آوردند که نجات جان میرزاحسین‌علی بهاء از اعدام، نمونه بارز حمایت میرزاآقاخان از بهائیت است او پس از قتل امیرکبیر که خود نیز در این قتل دست داشت، به مقام صدارت رسید و مانع از اجرای عدالت و جزای میرزاحسین‌علی نوری گردید؛ بنابراین از طرفی عامل درونی جریان‌سازی بهائیت به‌شمار می‎رود و از جهتی نفوذیِ دولت‌های بیگانه به‌شمار می‌آید؛ چرا که این دولت‎ها در رسیدن به صدارتش دخیل بودند. وابستگی خاندان آقاخان نوری به انگلیس و روس در منابع تاریخی، موضوعی آشکار بوده و مسلم است که جیره‌خوار دولت‌های بیگانه بوده‌اند.

سفرا و کنسول‎های دولت‎های بیگانه نیز به طور مستقیم با اقدامات خاص و برنامه‌ریزی شده خود، به شکل‌گیری و ترویج بهائیت کمک می‌کردند. نقش‌آفرینی دولت‌هایی چون روس تزار، فرانسه و سپس آمریکا به‌عنوان عوامل بیرونی در جریان پیدایش بهائیت موضوعی است که مستندات گوناگون و اسناد تاریخی به آن گواهی می‌دهند.[4]

سیاست بیگانگان و دولت‎های خارجی، که با انگیزه استعماری در ایران حضور داشتند، رسیدن به اهداف خاص بود، اما انسجام اجتماعی و هوشیاری علمای شیعه، با اهداف آن‌ها در تضاد بود؛[5] از این‌رو، با هر روشی، زمینه آشوب و شکستن وحدت ملی را فراهم می‎کردند. از جمله روش‎های آن‌ها، برای شکستن این اقتدار و انسجام، این بود که از پیدایش بابیت و بهائیت در اندیشه شیعه، حمایت نمودند.

سفارت‌خانه‎ها و وابستگان خارجی و داخلی، در قلمرو حکومت ایران، عثمانی، فلسطین و …، حافظ منافع دولت‎های خود بودند و از هیچ‎گونه تلاشی در رقابت با یکدیگر بر سر قدرت و نفوذ و بهره‌گیری از هر واقعه و حادثه‌ای به نفع خود، دریغ نداشتند. احساسات مذهبی ـ اسلامی، به‌طور عمومی و عقاید تشیع و کانون‌های شیعی، به‌طور ویژه، مورد توجه سفارت‌خانه‌های خارجی بوده است.

پس از دعاوی شیخ احمد احسائی، چشم و گوش سیاست‌بازان خارجی به تداوم شیخیه ـ دیدگاهی که می‎توانست تهدیدی برای تشیع و روحانیت به شمار آید ـ باز گردید؛ به‌نحوی که پس از مرگ سیدکاظم رشتی و ظهور مدّعیان جدید، پرورش و تحریک مهره‎ها و افراد، مورد تأیید دولت‌های متبوع، آغاز گردید و تا آن‌جا پیش رفتند که مسیر حرکت به‌سوی شکل‎دهی فرقه را هدایت کردند.[6]

براین اساس بیگانگان از رهبران این فرقه‎ها حمایت‎های جدی و لازم را به‌عمل می‎آوردند به‌گونه‌ای که رهبران بابیت و شاخه‎های دیگرِ آن، بعدها سرسپردگی کامل خود را به بیگانگان و سفارت‌خانه‎های خارجی نشان داده [7] و از این طریق، در سایه حمایت سیاست‌های بیگانه، مجری طرح‌ها و توطئه‌های آن‌ها شدند، تا از سویی، کارشان رونق گیرد و از سوی دیگر، رضایت بازی‌گران و سیاست‌گذاران خارجی را فراهم سازند. بی‌شک در چنین حرکت مزوّرانه‌ای، کوشش طرفین، حفظ شیوه‌ اهل سیاست است که اسرار را پنهان و از اظهار هرگونه روابط دوستانه شدیداً پرهیز می‌نمایند؛ ازاین‌رو، «هادیان»، «واسطه‌ها» و «مجریان» این برنامه‌ها، هر موضوعی که بر چنین سازشی دلالت کند؛ مثل گزارش‌های محرمانه نابود ساخته و یا از دسترس دیگران، دور نگه داشتند.[8]

نقش دولت روس تزاری در جریان شکل‌گیری بهائیت تأثیر به سزایی داشت. آنان به جهت داشتن اهداف خاص، راهبردهایی را در پیش گرفتند که یکی از آن‌ها دامن زدن و ایجاد اختلاف و فاصله بین جامعه و حاکمیت بود. هم‌جنین با توجه به پیوندی که مردم با علمای شیعه و مرجعیت داشتند و این پیوند، مردم را در جهاد علیه روس بسیج نمود؛[9] لذا روس‌ها در صدد بودند با راه‌اندازی فرقه بهائیت از وقوع مجدد چنین اقدامی جلوگیری کنند.

راهیابی به آب‌های آزاد یکی از رؤیاهای دیرین روس‌ها بود، تلاش روس‌ها جهت تحقیق این رؤیا، اسباب وقوع جنگ‌های بزرگی میان ایران و روس گردید.[10] تنش‎های نظامی میان دو کشور، قدرت مرکزی ایران را دچار چالش جدّی و ضعف نمود و عدم ثبات و اقتدار لازم حکومت قاجاریه را درپی داشت. در این وضع نابسامان سیاسی و ضعف دولت مرکزی، دولت‎های روس، انگلیس و …، برای رسیدن به مطامع خود، به ایران چشم طمع دوخته و بخش‎هایی از مرزهای شمالی و شمال غرب کشور را میدان تاخت و تاز خود قرار داده بودند.[11]

نقش‌آفرینی دولت انگلیس، از روس تزار در شکل‌گیری و ترویج بهائیت، کمتر نبود. آن‌ها در حمایت از شکل‌گیری جریان‌های گمراهی چون بهائیت، همراه و هم‌نوا با روس، بلکه در خیانت‌پیشگی و ایجاد تفرقه سوابق جنایت‌آمیزتری دارد. انگلیسی‎ها از طریق کمپانی‎های تجاری هند که در برخی بنادر جنوبی ایران (‎‎بوشهر) فعالیت اقتصادی داشتند،[12] از آغاز فتنه باب در راه‎اندازی شورش‎ها و آشوب‎های داخلی ایران، از مازندران تا خراسان و زنجان، دخالت داشته و به تهیه گزارش از این آشوب‎ها می‌پرداختند.[13] ارتباط بهاء‌الله با کلنل سر آرنولد، کنسول انگلیس در بغداد و اظهار ارادت او به حضور بهاء‌الله و رابط بودن کنسول بین ملکه انگلیس و میرزا حسین‌علی نشان‌دهنده نقش پررنگ انگلیس در جریان بهائیت است. کنسول انگلیس در دیدار با حسین‌علی، از طرف ملکه انگلستان درخواست اقامت در هندوستان یا هرنقطه دیگر را مطرح کرد و این دیدار زمانی بود که بهاءالله به بغداد تبعید شده بود.[14] حمایت انگلیس از میرزاحسین‌علی بهاء در عکا، ارتباط مخفیانه او با دولت انگلیس، جاسوسی در قلمرو عثمانی برای دولت انگلیس[15] و در نهایت گرفتن نشان و درجه «سر» از دولت انگلیس، مدارک و شواهد برملا شده از حمایت انگلیس از بهائیت است.[16] دولت انگلیس، پس از تصرف حیفا به فرمانده سپاه خود در فلسطین دستور می‌دهد که با تمام توان و نیرو از عبدالبهاء (عباس افندی پسر میرزاحسین‌علی بهاء)، خانواده و دوستان او صیانت و حراست نماید.[17]

دولت فرانسه نیز جهت حفظ منافع استعماری خود در خاورمیانه و کشورهای اسلامی از گروه‎ها و فرقه‎های منحرف حمایت کرده و در فعال نمودن گسل‌های قومی و مذهبی؛ نقش‌آفرین بود. تصادفی نیست که برخی از آثار بهائیان در میان میراث وزیر مختار فرانسه پیدا شد و میراث خطی آن‌ها در کتابخانه‎های ملی فرانسه یافت می‎شود.[18]

دولت آمریکا نیز از جمله کشورهای استعماری دخیل در گسترش و حفظ بهائیت بوده است. آن‌ها با ارائه طرح‌های راهبردی، به گسترش و ماندگاری بهائیت توسط شوقی افندی (نوه دختری عبدالبهاء؛ عباس افندی پسر میرزاحسین‌علی بهاء)، کمک فراوانی کردند. طراحی مجموعه‌ای با عنوان بیت‌العدل در فلسطین اشغالی از جمله حمایت‌های بنیادی‌ای است که بهائیت را حیات دوباره داد. تعامل آمریکا با بهائیان، فعالیت‌های دولت و سیاستمداران آمریکایی برای استمرار جریان بهائیت، بین‌المللی کردن مسئله حقوق بهائیان، پیگیری مسائل بهائیان از طریق نهادهای بین‌المللی، فشار به ایران درباره بهائیان، حمایت از راه‌اندازی تشکیلات اداری برای آنان و مطیع بودن سران بهائیت؛ همچون عباس و شوقی نسبت به سیاست‎های آمریکا و بسیاری از امور دیگر، گویای نقش حمایتی آمریکا از جریان بهائیت است.[19] براساس اظهارنظر یکی از سفیران،ز پرایور[20] درخواست کرده برای حفاظت سران بهائیت هر اقدام لازم از طرف دولت صورت پذیرد.[21] جاسوسی بهائیان برای آمریکا، نفوذ ایادی آن‌ها (عبدالکریم ایادی دام‌پزشک به‌عنوان پزشک محمدرضا پهلوی در دربار)، هویدا (نخست وزیر) و دیگر عوامل بهائیان در هرم قدرت عصر پهلوی که با نظر و نفوذ آمریکا و شخص پرایور انجام می‎‎گرفت نیز، دیگر سند گویایی است[22] که حمایت دولت آمریکا از بهائیت را نشان می‌دهد.

در حقیقت، دولت‌های استعماری روس، انگلیس، حاکمان عثمانی، آمریکا و برخی دیگر از کشورها در جریان پیدایش و شکل‌گیری بابیت و بهائیت نقش موثر داشته‎اند و این واقعیت حاکی از آن است که بیگانگان در دین‎سازی و فرقه‎سازی‎های جهان اسلام و اختلافات مذهبی و جنگ‌های فرقه‌ای و تجزیه کشورهای اسلامی، دست داشته‌اند؛ اگرچه احتمال دارد برخی از مدّعیان و طرفداران آن‌ها، که طعمه دام استعمارگران شده‌اند، از این قضایا و خیمه‌شبّازی‎ها و سناریوهای استعمارگران، بی‌خبر باشند.[23]

[1]. افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهائیت، ص 323؛ کرزن، جورج ن‍ات‍ان‍ی‍ل، ایران و قضیه‌ ایرانی، ترجمه: وحیدمازندرانی، غلام‌علی، ج 1، ص 1 و 635 ـ 640.

[2]. منوچهرخان گرجی یا منوچهرخان معتمدالدوله از سیاست‌مداران و سپهسالاران گرجی (اهل گرجستان) ایران در زمان قاجار است. در ۱۲۰۹ ق جزء اسیرانی بود که آقامحمدخان قاجار از تفلیس به ایران آورد. در اثر کفایت و کیاست و مأموریتی که از جانب دستگاه اطلاعاتی امپراتور روس به‌عهده داشت، در دستگاه حکومتی قاجار پیشرفت شایانی کرد؛ سایت ویکی پدیا.

[3]. اعتضاد السلطنه، علیقلی‌میرزا، فتنه باب، توضیح: نوائی، عبدالحسین، ص 95 ـ 94.

[4]. حسنلو، امیرعلی، استبداد، استعمار و بهائیت، ص 92، 125 و 166.

[5]. قدیانى، ‏عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج 1، ص 411.

[6]. نجفی، سید محمد باقر، بهائیان، ص 589.

[7]. رائین، اسماعیل، انشعاب بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ص 106، 112 و 113.

[8]. بهائیان، ص 614 و 615.

[9]. سپهر، عبدالحسین‌خان، مرآت الوقایع مظفری، ج 1، ص 221 و 364.

[10]. مدنی، سید جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر، ص 22 – 63.

[11]. مرآت الوقایع مظفری، ج 1، ص 340.

[12]. شمیم، علی‌اصغر، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، ص 200 ـ 260.

[13]. بهائیان، ص 620.

[14]. شوقی ربانی (افندی)، عباس، قرن بدیع، ترجمه: مودت، نصرت‌الله، ص 273.

[15]. استبداد، استعمار و بهائیت، ص 141 و 142 ـ 145.

[16]. همان، ص 142.

[17]. بهائیان، ص  669.

[18]. استبداد، استعمار و بهائیت، ص 163.

[19]. همان، ص 176 – 188؛ انشعاب بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ص 209، 208 و 248 ـ 252.

[20]. نام یکی از روحانیون مسیحی است.

[21]. مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، اسناد لانه‌ جاسوسی، شماره 377.

[22]. زاهدانی، سعید و سلامی، بهائیت در ایران، ص 274.

[23]. حسنلو، امیرعلی، مقاله جریان شناسی پیدایش فرقه ضاله بهایی، سایت اندیشه قم، مرکز مطالعات و پاسخ‌گويي به شبهات حوزه علمیه قم.