Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

علم و معرفت حضرت زینب (س)

حضرت زینب کبری (س)، علم خود را از طریق غیب و الهام و از طریق جد بزرگوارش، پدر ارجمند، مادر گرامی و برادران عزیزش (ع) دارد، که متصل به وحی هستند.

دربارۀ مقام علمی آن حضرت گفته شده: «زينب (س) در شهر علم پيامبر (ص) رشد يافته سپس در دامن دروازه علم آن حضرت -امير المؤمنين على (ع)- بزرگ شده، از سینۀ مادرش حضرت زهرا (س) شير مکيده و تغذيه کرده است و عمرى را با دو امام بزرگوار که نوه‏هاى رسول خدا هستند، به سر برده و آنان شهد علم را به کام او ريخته و به او چشانيده‏اند. او گنجينه علوم آل محمّد (ع) و نمونه فضايل آنان است».[1]

حضرت زينب (س) از جمله راویان حدیث می باشد. ایشان از مادر، پدر، برادرانش، امّ سلمه، امّ هانى و ديگر زنان روايت مى‏کرد و از جمله کسانى که از او روايت کرده‏اند، ابن عبّاس، على بن الحسين (امام سجاد) (ع)، عبد اللّه بن جعفر، فاطمه صغرى دختر امام حسين (ع) و ديگران هستند.[2]

شيخ طبرسى (ره) می گويد: حضرت زينب (س) روايات بسيارى را از قول مادرش حضرت زهرا (س) روايت کرده است.[3]

ابن عباس، سخنان حضرت زهرا (س) در مورد فدک را از حضرت زینب (س) با این عبارت نقل می‌کند و می‎گوید: «بانوی خردمند ما زینب (س) گفت…»[4] و همین بس که در بنی‎هاشم به «عقیله»؛ یعنی بانوی خردمند معروف بود.

از سخنان حضرت زینب (س) در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام و خطبه‌ها و سخنرانی‎هایی که در فرصت‌های مختلف در برابر ستم­کاران و طاغوتیان آن زمان و مردم دیگر ایراد فرمود، به خوبی معلوم می‌شود که مراتب علم و دانش و کمال آن بانوی بزرگوار از راه تحصیل و تعلیم اکتسابی نبوده و بهره‌ای الاهی و جنبه خارق‎العاده داشته است. شاهد این مطلب، کلام امام سجاد (ع) است که پس از خطبه کوفه به او فرمود: «عمه جان آرام باش و سکوت اختیار کن که تو بحمد الله دانشمندی بدون آموزگار، و فهميده ای بدون فهماننده هستى».[5]

از فاضل دربندى در ضمن بیان این فرمايش حضرت سجّاد (ع) نقل شده که اين سخن، خود دليل و حجّت بر آن است که زينب دختر حضرت امير المؤمنين (ع) «محدّثه» بوده؛ يعنى به او الهام مى‏شده و علم او از علوم لدنّى و آثار باطنى مى‏باشد.[6]

علّامه فاضل، سيّد نور الدّين جزائرى در کتاب خود می نویسد:

در دوران حکومت حضرت على (ع)، حضرت زينب (س) مجلس درسى در خانه خود ترتيب داده بود و براى زنان، قرآن، تفسير مى‏کرد. روزى تفسير آيه شريفۀ «کهيعص»[7] را بیان مى‏کرد که حضرت على (ع) وارد شد و به او فرمود: نور چشمم! شنيدم آيه شريفۀ «کهيعص» را تفسير مى‏کردى؟ گفت: آرى. فرمود: «اين رمزى است براى مصيبتى که بر شما خاندان پيامبر (ص) وارد مى‏شود. بعد حضرت مصائب را تشريح فرمود و زينب (س) با صداى بلند گريه کرد».[8]

در فضل و معرفت آن حضرت همين بس که حضرت صادق (ع) به رفتار و کردار او در واقعه عاشورا استدلال کرده است، چنان که در کتاب «جواهر الکلام» مرحوم نجفی، در جواز و عدم جواز دريدن جامه در مرگ پدر و برادر از حضرت صادق (ع) روايت شده که فرمود: در عزاى حسين بن على (ع) زنان فاطمى گريبان دريده بر خود سيلى زدند که‏ بر کسى همچون حسين بن على (ع) بر صورت ها نواختن و گريبان ها چاک زدن جا دارد. صاحب جواهر در ذيل اين حديث مى‏گويد: مسلّم است که در آن ميان دختران و خواهران حضرت (و از جمله زینب) (س) نيز بوده‏اند.[9]

در فضل حضرت زينب (س) همین بس که پس از حادثۀ عاشورا نيابت خاصّى از طرف امام حسين (ع) داشت و مردم در مسائل حلال و حرام به او مراجعه کرده و از او مى‏پرسيدند، تا اين که حضرت سجّاد (ع) از آن بیماری که به مصلحت الاهی به آن مبتلا شده بود بهبودی يافت.[10]



[1]. رحمانى همدانى، احمد، فاطمه زهرا عليها السلام شادمانى دل پيامبر، افتخارزاده‏، سيد حسن، ص 864، دفتر تحقيقات و انتشارات بدر، چاپ چهارم، تهران‏، 1381ش‏.

[2]. همان، ص 865.

[3]. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج1، ص 396 و 397، چاپ اول، آل البيت، قم ، 1417 ق.

[4]. قمی، شیخ عباس، سفینة‏البحار، ج 1، ص 558، کتاب نامه تکمیل شود.

[5]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص 164، نشر اسلامیة، چاپ دوم، تهران، 1395ق.

[6]. فاطمه زهرا عليها السلام شادمانى دل پيامبر، ص 865.

[7]. مریم، 1.

[8] . جزائری، سید نورالدین، خصائص زینبیه، محقق: باقری بیدهندی، ناصر، ص 82 و 83، مسجد مقدس جمکران، چاپ هفتم، قم، 1387ش.

[9]. نجفى، محمد حسن‌، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، محقق: قوچانى، عباس و آخوندى، على، ‌ج 4، ص 307، دار إحياء التراث العربي‌، چاپ هفتم‌، بيروت، بی تا.

[10]. خصائص زینبیه، ص 257-259.