کپی شد
علم و دین
شواهد تاریخی بیانگر این حقیقتاند که علم و دین پیوسته مورد توجه بشر بودهاند. بشر از یک سو در صدد کشف قوانین طبیعت و شناخت اسرار جهان برآمده و در این راه لحظهای آرام نگرفته است. از سوی دیگر، مسئله پرستش و نیایش، فکر و روان او را به خود مشغول ساخته است. چنان که در زندگی عملی خویش نیز، برای دست یافتن به امکاناتی بیشتر و شرایطی مطلوبتر، از علم و دین بهره گرفته است. بنابراین انسان پیوسته مرکز و محور تلاقی علم و دین بوده و این واقعیت در تمام ادوار تاریخ بشر جریان داشته است.
مطلب یاد شده که گزارشها و شواهد تاریخی، آن را تأیید میکند از نگاه کلامی نیز پذیرفته است؛ زیرا پیامبران الهی که برای هدایت بشر برگزیده شدهاند، بشر را به پرستش، نیایش و شناخت جهان دعوت کردهاند، چنان که امام علی (علیه السلام) از راهنمایی بشر و یادآوری او نسبت به مطالعه آثار قدرت الهی در جهان طبیعت به عنوان یکی از اهداف بعثت پیامبران یاد کرده است[1] و متکلمان اسلامی تعلیم پارهای از صنایع، اخلاق و سیاست را از دستاوردهای نبوت برای بشر دانستهاند.[2]
آن چه گفته شد مربوط به ارائه علم و دین در متن زندگی فکری و عملی بشر بود، اما بحث درباره چگونگی رابطه علم و دین سابقه چندانی ندارد و از مسائل جدید کلامی به شمار میرود. تاریخ این بحث به عصر جدید و تحولاتی که در جهان غرب در حوزه علم و دین رخ داد، باز میگردد. طرح نظریه خورشید مرکزی توسط کوپرنیک[3] (1473- 1543 م) نخستین چالش جدید میان علم و الهیات مسیحی به شمار میرود. در پی طرح این دیدگاه شورای مقدس کلیسای کاتولیک رومی در سال 1616 م، نظریه کوپرنیک را مخالف کتاب مقدس که مدعی است زمین ثابت است و خورشید میگردد، اعلان کرد. بدین ترتیب کتاب کوپرنیک به نام «دگرگونی اجرام آسمانی» در فهرست کتابهای ممنوعه قرار گرفت. در همان دوران کلیسا به گالیله[4] (1564- 1642 م) دستور داد تا نظریه کوپرنیک را، که وی در نوشتهها و مباحثههای علمی خود از آن دفاع میکرد، رها کند، ولی گالیله به این دستور کلیسا اعتنایی نکرد و به دفاع از نظریه کوپرنیک ادامه داد. سرانجام در سال 1632 م، گالیله در سن شصت و سه سالگی به محکمه تفتیش عقاید در فلورانس احضار شد و به جرم تعلیم امور باطل، گناهکار شناخته شد و در طول هشت سال باقیمانده عمرش او را در خانهای بازداشت کردند.[5]
منازعات دیگری نیز در طول قرون اخیر و معاصر میان علم و دین درگرفته که بر اهمیت این بحث می افزاید. گرچه بسیاری از نزاع ها دامنگیر دین مسیحیت و عهدین است، ولی پاره ای از دستاوردهای علمی، باورهای مشترک ادیان را به چالش می اندازد؛ مانند بحث درباره خلقت و تکامل انسان که منشأ انسان را نه از خاک، بلکه از حیوان انسان نما می داند و یا نظریه «روان کاوی فرویدی» که دین را عامل سرکوب امیال دانسته است و حقانیت آن را مخدوش می سازد. نظریه کیهان شناسی نیوتن،[6] ماکس پلانک[7] و نسبیت انیشتین[8] با تلقی جدید از علیت و زمان، نحوه ارتباط خداوند با جهان را تحول می بخشد و نیز پیشرفت های جدید رایانه ای و هوش مصنوعی یا کشف مولکول هایDNA ، نگرش انسان شناسی دینی را به مخاطره می اندازد.[9]
به دنبال این گونه حوادث، نزاع ها و بحث ها به تدریج این مسئله مطرح شد که اساساً میان علم و دین چه نوع رابطهای برقرار است؟ آیا رابطه آن دو از قبیل تعارض و ناسازگاری است، یا از نوع هماهنگی و سازگاری است، و یا این که آن دو از نظر موضوع، هدف و روش با یکدیگر متفاوتاند و نه باید آن دو را هماهنگ با یکدیگر دانست، و نه معارض و ناسازگار با یکدیگر؟ در صورت تعارض چه راه حل هایی پیشنهاد می گردد؟ آیا علم و دین می توانند مکمل یکدیگر باشند؟ آیا اسلام رویکرد مثبتی به علم دارد؟
چیستی علم و دین
واژه علم کاربردهای گوناگونی دارد و از جهات مختلف به اقسام متفاوتی تقسیم میشود. یکی از کاربردهای رایج واژه علم، اطلاق آن بر شاخهها و رشتههای علمی است؛ مانند: علم تاریخ، علم ریاضی، علم منطق، علم فقه، علم تفسیر، علم کلام، و واژه علم در این کاربرد از جهات مختلف مورد تقسیم قرار میگیرد؛ مانند علوم عقلی و نقلی، علوم دینی و غیر دینی، علوم طبیعی و اجتماعی یا انسانی، علوم قدیم و جدید، علوم تجربی و غیر تجربی.
مقصود از علم در بحث بررسی رابطه علم و دین، همین کاربرد است و از میان شاخههای مختلف علوم، علوم تجربی، اعم از طبیعی و اجتماعی یا انسانی، مقصود است؛ زیرا اساساً بحث بررسی رابطه علم و دین پس از طرح نظریههای جدیدی در حوزه طبیعت شناسی مطرح گردید. اگر چه چالشهایی که در عصر جدید در برابر دین ایجاد شد، صرفاً نشأت یافته از علوم تجربی نبود، بلکه نظریه های فلسفی جدید نیز چالش های دینی بسیاری را پدید آوردهاند، ولی آنها خارج از حوزه علم قرار دارند و با این که آنها نیز مشمول کاربرد عام علم هستند، ولی درکاربرد اصطلاحی و رایج آن، با وصف فلسفی شناخته میشوند نه با وصف علمی؛ از این رو، بحث رابطه فلسفه و دین به صورت مستقل از بحث رابطه علم و دین مطرح میشود.
حاصل آن که مقصود از علم در بحث مربوط به بررسی رابطه علم و دین، علم تجربی است که در زبان انگلیسی آن را ساینس (science) میگویند. در فرهنگ انگلیسی آکسفورد واژه مزبور این گونه تعریف شده است: «مطالعه ساختار و رفتار فیزیکی و طبیعی جهان و جامعه از طریق مشاهده و تجربه».[10]
منظور از دین در این نوشتار، مجموعه آموزه هایی است که از منبع وحی جهت هدایت انسان ها به پیامبران (علیهم السلام) نازل شده و به صورت گزاره های توصیفی و ارزشی در منابع دینی ثبت شده است.[11]
[1]. نهج البلاغه، گردآورنده: سید رضی، مصحح: صبحی صالح، خطبه اول، ص 43.
[2]. حلى، یوسف بن مطهر، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، تصحيح و مقدمه و تحقيق و تعليقات: حسنزاده آملى، حسن، ص 347.
[3]. ستارهشناس، ریاضیدان و اقتصاددان لهستانی که نظریه خورشید مرکزی منظومه شمسی را گسترش داد و به صورت علمی درآورد. وی پس از سالها مطالعه و مشاهده اجرام آسمانی به این نتیجه رسید که بر خلاف تصور پیشینیان، زمین در مرکز کائنات قرار ندارد، بلکه این خورشید است که در مرکز منظومه شمسی است و سایر سیارات از جمله زمین به دور آن در حال گردشند.
[4]. گالیلئو گالیله؛ دانشمند و مخترع سرشناس ایتالیایی در سدههای ۱۶ و ۱۷ میلادی است. گالیله در فیزیک، نجوم، ریاضیات و فلسفه علم تبحر داشت و یکی از پایهگذاران تحول علمی و گذار به دوران دانش نوین بود. بخشی از شهرت وی به دلیل تأیید نظریه کوپرنیک مبنی بر مرکزیت نداشتن زمین در جهان است که منجر به محاکمه وی در دادگاه تفتیش عقاید شد. گالیله با تلسکوپی که خود ساخته بود به رصد آسمانها پرداخت و توانست جزئیات سطح ماه را مشاهده کند.
[5]. ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر کلام جدید، ص 159 و 160.
[6]. سِر ایزاک نیوتن (۱۶۴۲ –۱۷۲۷م) فیزیکدان، ریاضیدان، ستاره شناس، فیلسوف و شهروند انگلستان بودهاست. وی در سال ۱۶۸۷ میلادی شاهکار خود «اصول ریاضی فلسفهٔ طبیعی» را به نگارش درآورد. در این کتاب، او مفهوم گرانش عمومی را مطرح ساخت و با تشریح قوانین حرکت اجسام، علم مکانیک کلاسیک را پایه گذاشت. از دیگر کارهای مهم او بنیانگذاری حساب دیفرانسیل و انتگرال است. نام نیوتن با انقلاب علمی در اروپا و ارتقای نظریهٔ خورشید مرکزی پیوند خورده است. او نخستین کسی است که قواعد طبیعی حاکم بر گردش های زمینی و آسمانی را کشف کرد. وی همچنین توانست برای اثبات قانونهای حرکت سیارههای کپلر برهانهای ریاضی بیابد.
[7]. ماکس کارل ارنست لودویگ پلانک (۱۸۵۸ – ۱۹۴۷ م) یکی از مهمترین فیزیکدانان آلمان در سده ۱۹ میلادی و اوایل سده ۲۰ بود. او را پدر نظریهٔ کوانتوم میشناسند.
[8]. آلبرت آینشتاین (۱۸۷۹ – ۱۹۵۵ م) فیزیکدان نظری آلمانی بود. او بیشتر به خاطر نظریّه نسبیت و به ویژه برای همارزی جرم و انرژی (E=mc۲) (که از معروفترین روابط فیزیک بین غیرفیزیکدانها است) شهرت دارد. علاوه بر این، او در بسط تئوری کوانتوم و مکانیک آماری سهم عمدهای داشت.
[9]. خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید با رویکرد اسلامی، ص 365.
[10]. ر.ک: درآمدی بر کلام جدید، ص 161 و 162؛ کلام جدید با رویکرد اسلامی، ص 366.
[11]. کلام جدید با رویکرد اسلامی، ص 365 و 366.