کپی شد
علم خدا و دانش روز
پیشرفت دانش روز بشر به علومی که در گذشته نبوده و علم آن منحصر به خداوند بوده، سبب شده تا سؤالاتی در ذهن بعضی به وجود آید که در این جا به چند نمونه از آن می پردازیم:
1. آیا دست یافتن بشر به دانشی جدید، به ویژه به دانشی که در گذشته وجود نداشته و علم آن در انحصار خداوند بوده، موجب از بین رفتن و تزلزل آموزه های دینی و قرآنی می گردد؟
2. آیا واقعاً بشر توانسته به مقداری از دانش دست یابد که همطراز دانش خداوندی ارزیابی شود؟
3. آیا موارد اشاره شده در سورۀ مؤمنون که در ارتباط با رشد جنین است و با دانش امروز بشری منافاتی دارد؟!
در مورد بخش اول باید گفت که اگر در قسمتی از قرآن و یا روایتی بیان شده که خداوند به مطلبی آگاه است، این لزوماً بدان معنا نیست که بشر از آن ناآگاه باشد و به همین ترتیب، منّت خداوند بر خلایق مبنی بر مسخّر نمودن آسمان ها و زمین برایشان، این واقعیت را انکار نمی نماید که خود بشر نیز با تلاش در زمینه های مختلف صنعت و کشاورزی و …، این امکانات خدادادی را مورد استفادۀ خود قرار داده و یا راه های بهره وری بهتر از آنها را برای خود فراهم نماید. در این آیه دقت فرمایید: خداوند، آسمان ها و زمین را آفرید و باران را از آسمان فرو فرستاد و در پی آن، خوراکتان را از زمین فراهم نمود و کشتی ها را در اختیارتان قرار داد تا با دستور او در دریاها به حرکت افتد و نهرهای آب را به کمک شما فرستاد.[1]
ما معتقدیم که دستیابی انسان ها به قسمت های کوچکی از دانش؛ که آن هم بدون اجازۀ خداوند ممکن نیست؛ با دانش بیکران الاهی در تضاد نیست، بلکه خداوند از همه چیز آگاه است، خواه بشر آن را بداند و خواه نداند!
اگر خداوند بیان نماید که او از درگوشی سخن گفتن افراد آگاه است[2] و یا این که آن چه بر خاطر انسان ها نیز میگذرد، از دایرۀ دانش او خارج نیست،[3] آیا این بدان معنا است که خود آن افراد نیز از مطالب رد و بدل شده و یا آن چه بر دلشان خطور کرده، آگاه نباشند؟!
بر این اساس، اگر خداوند بیان فرموده که او به تمام امور آگاه است، این امکان نیز وجود خواهد داشت که بشر بتواند به بخشی از آنها دست یافته و آن را در زندگی خود مورد استفاده قرار دهد که صد البته، همان هم بدون خواست خدا عملی نخواهد شد.
نکتۀ دیگر این که علی رغم پذیرش تمام پیشرفت های بشری، باید بدانیم که این دانش محدود، با آگاهی و علم پروردگار؛ حتی در همان زمینه های کشف شده نیز؛ تفاوت های اساسی دارد و قابل مقایسه با آن نیست که به عنوان نمونه میتوان این تفاوت ها را در دو سرفصل زیر بررسی نمود:
الف. در عمومیت و کلیت:
یک دانشمند، شاید بتواند کشفیاتی در منظومۀ شمسی و یا برخی ستاره های دیگر داشته باشد، اما این تنها خداوند است که چون همۀ جهان، آفریدۀ او است، به تمام آنها آگاهی دقیق دارد. به عبارتی، ما شاید بتوانیم جدا شدن یک برگ را از درختی پیگیری نموده و به محل سقوط آن آگاهی یابیم، اما تنها خداوند است که دانشش به اندازهای است که به سرانجام تمام برگ های درختان آگاه است؛ “ما تسقط من ورقه الا یعلمها”[4] و یا شاید پزشک متخصصی بتواند با دقت فراوان، به مشکل بیماری رسیدگی نموده و او را درمان نماید، ولی مطمئناً نمی تواند در زمان واحد، به درمان چند نفر مشغول شود، اما رسیدگی به امور یک شخص، خداوند را از کارهای دیگر باز نمی دارد.[5]
ب. در دقت و صحت:
اگر اندک پیشرفت بشر را در مورد تعیین جنسیت جنین و یا تشخیص برخی بیماری های او؛ که آن هم در بسیاری از موارد ناکارآمد است؛ در نظر بگیریم باز نمی توانیم دانش بیکران خداوندی را به چالش بکشیم.
اگر خداوند بیان می فرماید که او به آن چه در شکم مادران است، آگاه می باشد، این تنها بدان معنا نیست که او فقط جنسیت آنان را می داند که با به وجود آمدن دانش سونوگرافی بخواهیم دانش خدا را چیزی همانند دانش بشری جلوه دهیم! بلکه او؛ به فرمودۀ امام علی(ع)؛ علاوه بر آن که جنسیت جنین ها را می داند، آگاه است که آیا آنها زیبایند یا زشت؟ سخاوتمندند یا خسیس؟ شقاوتمندند یا سعادتمند؟ هیزم جهنم اند یا رفیق پیامبران در بهشت؟[6] و نیز خداوند از ابتدا، دقیقاً می داند که جنین، تا چه زمانی در شکم مادر باقی می ماند. آیا قبل از نه ماه، به هر دلیلی سقط شده و یا نارس به دنیا می آید؟ آیا در مدّت مقرّر پا به جهان می گذارد؟ و یا مدّت بیشتری در شکم مادر باقی می ماند![7]
آیا هیچ پزشک متخصصی می تواند چنین ادعایی داشته باشد و آیا بشر هیچ گاه می تواند به این حدّ از دانش دست یابد؟!
شاید بشر بتواند تا حدّی وضعیت آب و هوایی را پیش بینی نموده و یا حتی با بارور نمودن ابرها، قطراتی از باران را جابجا نماید، اما آیا او میتواند مانع برخورد سیارۀ زمین با سایر اجرام آسمانی شده و یا مراقب منحرف نشدن کرۀ خاکی از مسیر تعیین شدۀ خود باشد؟!
بنابر این، باید با هر پیشرفت جدیدی در دانش، به این باور درست نیز دست یابیم که نایافته های بسیار دیگری وجود دارد که تا رسیدن به آن، باید راه درازی را بپیمائیم و همین امر را دلیل توقف ناپذیری علم و دانش بدانیم و هر یافتۀ جدیدی، ما را بیشتر به وجود قدرتی که این نظم را به وجود آورده، رهنمون گردد، نه این که با داشتن دانشی محدود، خود را از خداوند بی نیاز تلقی نماییم.
امّا در ارتباط با این که آیا معنای آیۀ شریفۀ قرآن که می فرماید: «سپس نطفه را به صورت علقه [خون بسته]، و علقه را به صورت مضغه [چيزى شبيه گوشت جويده شده]، و مضغه را به صورت استخوان هايى درآورديم و بر استخوان ها گوشت پوشانديم سپس آن را آفرينش تازهاى داديم پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است!» [8] با محتویات کتاب های زیست شناسی متفاوت است، نکاتی قابل ذکر است: باید بدانیم که هر چند در زمان ظهور اسلام، دانش سونوگرافی وجود نداشت تا مراحل رشد جنین، با کمک آن پیگیری شود، امّا تاریخ نشان می دهد که مردم آن زمان، دست کم از شکل ظاهری جنین در مراحل مختلف، آگاهی داشتند؛ زیرا چه بسا جنین هایی که در ماه های متفاوت عمر خود و به دلیل کمبود امکانات پزشکی و يا هر دليل ديگر، سقط می شدند و مردم، به ویژه پزشکان و حکیمان، با مشاهده و کالبد شکافی آنها، با تغییرات دوره های مختلف حاملگی آگاه می شدند و اگر آن چه در آیات قرآن در مورد کیفیت رشد جنین بیان شده، با دانش عمومی متفاوت بود، مطمئناً از جانب آنان مورد انکار قرار میگرفت!
شبهه ای که برای برخی افراد در مورد این آیه و همخوانی آن با دانش جدید پدید آمده است، ناشی از آن است که آنان مراحلی که در ارتباط با رشد جنین در آیه، با واژه “ثم” بیان شده را به مفهوم ترتیب دقیق زمانی تلقی نموده و به عنوان نمونه، اشکال می نمایند که پیدایش اولیۀ استخوان و پوشاندن آن در مرحلۀ بعد توسط گوشت، با علم پزشکی سازگار نیست.
با اندک بررسی در ادبیات عرب و نیز آیات قرآن درخواهیم یافت که واژه “ثم” لزوماً به معنای ترتیب زمانی نیست، تا منجر به بروز چنین اشکالی شود! در این آیه دقت شود: ” وَ إِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهيدٌ عَلى ما يَفْعَلُون “؛[9] ای پیامبر! اگر ما در زمان زنده بودنت، برخی مجازات های وعده داده شده به کافران را نشانت دهیم و یا این که تو را از دنیا ببریم، به هر حال بازگشت همه آنها به سوی ما بوده، سپس خداوند بر کارهایی که انجام دادند، آگاه است.
آیا هیچ فرد مسلمانی، با استناد به این آیه و با در نظر گرفتن معنای “ثم” می تواند معتقد باشد که اکنون خداوند از عملکرد ما آگاه نیست؛ زیرا خداوند فرموده که ابتدا آنها به سوی ما بازگشت می نمایند، “سپس” خدا بر کردارشان آگاه است!؟
یقیناً این گونه نیست، بلکه در مواردی که موضوعاتی به صورت همزمان نیز به وجود می آیند، میتوان از واژه “ثم” استفاده نمود و واقعیت این است که رشد اعضای یک جنین نیز به صورت همزمان بوده و نمی توان بیان نمود که ابتدا، یک مرحلۀ از رشد، پایان یافته و سپس مرحلۀ بعدی آغاز می شود. بر این اساس، آیۀ 14 سورۀ مؤمنون، به روند تحول ظاهری جنین که قابل درک برای همگان است و بدون این که ترتیب دقیق زمانی آن مورد نظر باشد، اشاره نموده است، بدین ترتیب که زندگی انسان، ابتدا از نطفه ای آغاز شده و سپس بعد از مدتی، به صورت علقه یا مقداری جسم خون آلوده تبدیل می شود و با گذشت مدّتی دیگر تبدیل به مضغه می شود؛ یعنی به اندازۀ مقداری گوشت که در دهان انسان جای گیرد،[10] سپس استخوان بندی او کامل شده و همزمان بافت گوشتی بدن او کامل گردیده و سپس او در یک قالب جدید، تا زمان تولد، ادامۀ حیات می دهد که خداوند با چنین بیانی، در صدد آگاهی دادن به بشر است که تنها او می تواند چنین روند پیچیده ای را هدایت نموده و به سرانجام برساند و دانش جدید نیز موضوعی را که با محتویات این آیه تناقض داشته باشد، ارائه ننموده است.
البته برخی از دانشمندان تقدّم استخوان بر روئیدن گوشت را قابل دفاع و از اعجاز علمی قرآن برشمرده اند و گفته اند: شكل گيری استخوان ها بر پديد آمدن گوشت مقدم است و اين حقيقتی است كه دانشمندان جنين شناسی در نيمه دوم قرن بيستم و با استفاده از دستگاه های فوق مدرن عكسبرداری موفّق به كشف آن شده اند و تا قبل از اين تاريخ پندار بشر بر آن بود كه پيدايش گوشت در جنين مقدّم بر شكل گيری استخوان ها است. مؤید این مطلب، تصويری است كه در هفته هفتم از حمل، قبل از رويش گوشت (در حالی كه طول جنين 33 ميليمتر بوده است)، گرفته شده است. اين تصوير، نه با اشعه ایکس كه با دستگاه های عكسبرداری بسيار دقيق تهيه شده است. اين تصوير، خود بهترين دليل آن است كه شكل گيری استخوان ها، قبل از رويش گوشت بلافاصله بعد از هفته هفتم است، چرا كه اگر روی استخوان ها را گوشت پوشانيده بود، جز با اشعه ایکس نمی شد تصويری از استخوان ها به دست آورد.[11]
[1]. ابراهیم، 32.
[2]. مجادله، 7.
[3]. نمل، 25؛ طه، 7 و … .
[4]. انعام، 59.
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 293، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365 هـ ش، «لا یشغله شیء عن شیء و لا سمع عن سمع و …».
[6]. نهج البلاغه، بخشي از خطبه 128.
[7]. رعد، 8، »اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى وَ ما تَغيضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ».
[8]. مؤمنون، 14، «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ».
[9]. یونس، 46.
[10]. ابن منظور، لسان العرب، ج 8، ص 451.
[11]. دكتر عدنان الشريف، مجله بشارت، قرآن و دانش، خلقت دانش، مهر و آبان 1378، شماره 13.