searchicon

کپی شد

علم حقیقی

در باب علم تعابیر متفاوتی در روایات آمده است، تعدادی در بیان منفعت علم است و تعدادی در مضرت علم و بعضی در بیان منفعت نداشتن بعضی از علوم…، برای نمونه چند روایت را بیان می کنیم:

1. “علم به کثرت تعلم نیست، تنها نوری است که خداوند در قلب کسی که می خواهد او را هدایت کند می تاباند”.[1]

2. “رسول الله در مسجدی وارد شد، در حالی که جماعتی پیرامون مردی حلقه زده بودند، فرمود: این مرد کیست؟ عرض کردند: علّامه است. فرمود: علّامه کیست؟ گفتند عالم ترین مردم به انساب و تاریخ عرب و… . حضرت فرمود: این علمی است که کسی که جاهل به آن باشد ضرر نمی بیند و به کسی که آن را می داند نفعی نمی رساند …”.[2]

علم دارای معانی و کاربردهای متعدد است؛ زیرا علمی که ممکن است مورد سوء استفاده قرار گیرد، علوم مدوّن و رایج است؛ این علوم هر چند از آن جهت که علم است نور نیز است، ولی نور نیز ممکن است مورد استفادۀ سوء قرار گیرد، اما علمی که امکان استفادۀ سوء از آن نیست، این علوم رایج نیست، بلکه حقیقتی است که در اثر طهارت نفس و منزه داشتن آن از آلودگی ها از سوی خداوند به انسان افاضه و عطا می شود؛ این علم از آن رو که در اثر ارتباط با خداوند به دست می آید، نور خالص است که فقط خیر دارد و شر ندارد. علمی که نور است، علم لدنی است و با تعلیم و تعلّم حاصل نمی شود، بلکه نور هدایتی است که خداوند آن را بر قلب مؤمنی که شایستگی آن را دارد، می تاباند. هر چند حقیقت علم از نگاه روایات همان نور الاهی است، که گاهی به لحاظ کارکرد از آن به هدایت تعبیر می شود؛ چون علمی که هدایت ندارد گویی اصلاً علم نیست؛ زیرا مهم ترین ویژگی علم راه گشایی و هدایتگری آن است، ولی گاهی در روایات علم به معنای متعارف نیز به کار می رود؛ مانند آنچه در روایت سوم ذکر شده است؛ یا این که در خیلی از روایات از همراهی علم با صفات رذیله منع شده است؛ چرا که اگر علم با صفات رذیله همراه شود می تواند مخرّب باشد. نتیجه این که از نظر روایات، به چیزی علم گفته می شود که هدایتگر باشد؛ از این رو هر جا که علمی از علم بودن خارج شده، آن بر این مبنا است که این خصوصیت را ندارد نه این که در لغت متعارف به آن اطلاق علم نمی شود. پس می توان نتیجه گرفت هر علمی نور خالص نیست و علم می تواند با سوء استفاده صاحبش مخرب واقع شود و یا با حسن استفاده صاحبش مفید واقع شود.

جمع بندی: این که علم به معنای متعارف خود (نه به معنای هدایت) شمشیر دو دم است؛ به این معنا است که علم فی نفسه خیر و شر نیست؛ بلکه مانند وسیله ای است که هر چند برای استفادۀ درست ساخته شده، ولی می تواند مورد سوء استفاده نا اهلان قرار گیرد و یا در خدمت انسان ها باشد، و همین که گاهی مورد سوء استفاده قرار می گیرد نشان این است که نور محض نیست و این ذره ای از کمال علم نمی کاهد؛ چرا که کلمۀ حق نیز می تواند مورد استفاده باطل قرار گیرد.[3] پس سوء استفاده از ابزار، موجب پایین آمدن ارزش آن ابزار نیست، بلکه ارزش کسی را که از ابزار سوء استفاده کرده پایین می آید.

سوء استفاده از علم را نمی توان از روی جهالت پذیرفت؛ زیرا کسانی که مثلاً از دانش فیزیک برای ساختن بمب اتم استفاده کردند، از روش استفاده صحیح از آن بی اطلاع نبودند، ولی نکته این جا است که قدرت طلبی و شهوت محوری، کار آنان را به جایی کشید که به علم خود عمل نکرده، از روی علم و آگاهی فیزیک را مورد سوء استفاده قرار دادند.

جهل دو معنا دارد؛ یکی به معنای مقابل علم و دیگری به معنای مقابل عقل. اگر مراد ما از جهل معنای دوم باشد، می توان کار این اشخاص را جاهلانه دانست؛ یعنی گفت که کار اینان عاقلانه نبوده و به حکم عقل بی توجهی کرده اند و این جاهلان افرادی هستند که علم را مورد سوء استفاده قرار داده اند.


[1]. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 67، ص140، باب 52، اليقين و الصبر على الشدائد، مؤسسة الوفاء بيروت، 1404 ق‏.

[2]. کلینی، كافی، ج1، ص30 – 35،‏ چاپ چهارم دار الكتب الإسلامية، تهران، ‏1365 هـ ش.

.[3]. صبحی صالح، نهج‏البلاغة، ص 83، انتشارات دار الهجره، قم‏.