searchicon

کپی شد

علم امام علی (علیه السلام)

شواهد بسیاری در باب ویژگی برجسته و بارز علم و حکمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

  1. قرآن کریم

از سليم بن قيس نقل شده: شخصی از امام على بن ابى‌طالب (عليه السلام) سؤال کرد -در حالی که من می‌شنیدم-: به من خبر بده از بهترین فضیلتی که برای تو است؟ حضرت فرمود: فضیلتی که خداوند متعال در کتابش نازل فرموده است. آن مرد گفت: خدا چه فضیلتی برای تو نازل کرده؟ حضرت فرمود: این آیه: «وَ يَقُولُ الَّذِينَ کفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ»؛[1] «آنها که کافر شدند مى‏گويند: تو پيامبر نيستى! بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد او است، ميان من و شما گواه باشند!»، منظور از «کسى که علم کتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد او است» من هستم.[2]

ابو سعيد خدرى مى‏گويد: از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره آیه شریفه «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکتابِ»؛[3] «کسى که نزد او دانشى از کتاب [الهى‏] بود»، (که در داستان سليمان (علیه السلام) وارد شده است) سؤال کردم، فرمود: «او وصى و جانشين برادرم سليمان فرزند داوود (علیهما السلام) بود». عرض کردم: «قُلْ کفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ» از چه کسى سخن مى‏گويد و اشاره به کيست؟ فرمود: «منظور وصی و برادرم على بن ابى طالب است».[4]

توجه به تفاوت «علم من الکتاب» که بیان کننده بخشی از علم کتاب الهی است، و «علم الکتاب» که بیانگر همه علم کتاب الهی است، روشن مى‏سازد که ميان وصی و جانشین حضرت سلیمان (آصف بن برخیا) و امام على (علیه السلام) چه اندازه تفاوت بوده است؟!؛ در روایتی از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد: آیا آن کسی که نزد او «علم من الكتاب» بود داناتر است یا آن که نزد او «علم الكتاب» بود؟ حضرت فرمود: نسبت علم آن کسی که نزد او بخشی از علم کتاب بود با کسی که به همه علم کتاب آگاه بود، به اندازه تر شدن بال پشه از آب دریا است.[5] در روايات متعددى مى‏خوانيم که اسم اعظم الهى هفتاد و سه حرف است که يک حرف آن نزد «آصف بن برخيا» (وصی حضرت سلیمان علیه السلام) بود، که به وسیله آن توانست تخت بلقیس را سریع‌تر از چشم بر هم زدنی، در خدمت سلیمان (علیه السلام) حاضر کند، و نزد امامان اهل بيت (علیهم السلام) هفتاد و دو حرف آن است، و يک حرف آن مخصوص ذات پاک پروردگار است.[6]

  1. تشبیه علم آن حضرت به علم انبیای الهی (علیهم السلام)

عبدالله بن مسعود می‌گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در بین جماعتی از اصحابش نشسته بود که امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِي عِلْمِهِ، وَ إِلَى نُوحٍ فِي حِکمَتِهِ وَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ فِي حِلْمِهِ، فَلْيَنْظُرْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»؛[7] «هر کس می خواهد به آدم در علمش و به نوح در حکمتش و به ابراهیم در حلمش بنگرد، به علی بن ابی طالب (علیه السلام) نگاه کند».

رسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله) فرمود: علی مانند آدم است در علمش، علی مانند نوح است در فهمش، علی همانند ابراهیم است در حکمتش.[8]

  1. تصریح رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به علم آن حضرت

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در روایات متعددی فرمودند: «علی داناترین مردم است – علی برترین مردم و داناترین آنها است – علی وارث علم پیامبر است – علی و امامان بعد از او، خزاین علم الهی و معادن حکمت او هستند- من شهر علمم و علی درِ آن است – من شهر حکمتم و علی درِ آن است – من شهر فقهم و علی درِ آن است- خداوند به زمین امر فرمود که اخبار خود را با علی بازگوید- همانا نزد علی علم ظاهر و باطن است-  به علی نُه جزو حکمت داده شده و به مردم یک جزو، بلکه علی به حکمت از دیگران داناتر است.[9]

شافعى ابن مغازلى به سند خود از ابن عباس روايت کرده که گفت: پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) فرمود: جبرئيل براى من بساطى از بهشت آورد و بر روى آن نشستم و چون به قرب پروردگار رسيدم، با من تکلم و نجوا[10] نمود. (خداوند) به من چيزى نياموخت، مگر اين که آن را به على (عليه السلام) تعليم دادم، پس او دروازه علم شهر من است.[11]

  1. فرمایشات خود امیرالمؤمنین (علیه السلام)

امام علی (علیه السلام) در فرمایشات متعددی از ویژگی علم خود سخن فرموده که به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف. از من سؤال کنيد پيش از آن که مرا از دست بدهيد، از من از کتاب خدا بپرسيد، آيه‏اى نيست در قرآن مگر اين که من مى‏دانم کجا نازل شده، در پائين کوه و يا در زمين نرم. از من از فتنه‏ها بپرسيد؛ زيرا هيچ فتنه‏اى نيست مگر اين که من مى‏دانم چه کسى آن را بر پا کرده و چه کسى در آن کشته مى‏شود.[12]

ب. سوگند به خدا آيه‏اى از قرآن نازل نشده، جز اين که من مى‏دانم درباره چه کسى و کجا و بر چه کسى نازل شده است، همانا پروردگارم مرا قلبى خردمند و زبانى گويا داده است.[13]

ج. عباد بن عبداللّه می گوید: از امام علی (علیه السلام) شنیدم می فرمود:

هیچ آیه‌ای از کتاب خداوند نازل نشد، مگر آن که من می‌دانم کی نازل شده و درباره چه کسی نازل شده و هیچ فرد قریشی نیست مگر آن که درباره او آیه ای نازل شده که او را به بهشت یا به جهنم سوق می دهد. شخصی بلند شد و سؤال کرد: ای امیرالمؤمنین درباره شما چه آیه ای نازل شده؟ فرمود: اگر نبود که در میان مردم سؤال کردی به تو خبر نمی دادم، مگر نخوانده‌ای این آیه را: «أَ فَمَنْ کانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ»؛[14] «آيا آن کس که دليل آشکارى از پروردگار خويش دارد و به دنبال آن، شاهدى از سوى او مى‏باشد…، (همچون کسى است که چنين نباشد؟)» رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دلیل آشکار از جانب رب است و من شاهد از جانب او هستم که کتاب را تلاوت می کنم و از آن تبعیت می کنم.[15]

د. «اگر برای من بساطی پهن شود (و در مقام قضاوت بنشينم) ميان اهل تورات به توراتشان و ميان اهل انجيل به انجيلشان و ميان اهل قرآن به قرآنشان حکم مى‏کنم».[16]

هـ. قندوزی در «ينابيع المودة» از «اصبغ بن نباتة» روايت کرده که گفت: از امير المؤمنين على (علیه السلام) شنيدم که مى‏فرمود: «انّ رسول اللَّه علّمنى الف باب و کلّ باب منها يفتح الف باب فذلک الف الف باب حتّى علمت ما کان و ما يکون الى يوم القيامة و علم المنايا و البلايا و فصل الخطاب»؛[17] «رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) به من هزار باب ياد داد که از هر بابى از آنها هزار باب ديگر باز مى‏شود، پس اين (در مجموع)، هزار هزار باب مى‏شود، تا آن که دانستم آن چه شده و آن چه خواهد شد تا روز قيامت، و علم بلايا و منايا و فصل خطاب را دانستم».

  1. علم آن حضرت در کلام دیگران

از عائشه نقل شده که سؤال کرد: چه کسی به شما به روزه عاشورا فتوا داده؟ گفتند:‌ علی (علیه السلام). گفت: آگاه باشید که او عالم‌ترین مردم به سنت است.[18]

از ابن عباس نقل شده که گفت: علم من و علم اصحاب محمد (صلی الله علیه و آله) در مقابل علم علی (علیه السلام)، همانند قطره‌ای در مقابل دریاهای هفت گانه است.[19]

عامر شعبى[20] مى‏گويد: امير المؤمنين على (علیه السلام) نُه گفتار بالبديهه دارد که چشم بلاغت را خيره ساخته و جواهر حکمت را کم بها کرده است و هيچ کس نمی‌تواند يکى مانند آنها بياورد. سه گفتار از آن در نيايش است، سه گفتار در حکمت و سه گفتار در فرهنگ و ادب:

اما آن سه که در نيايش است، اين کلمات است: «پروردگارا براى من کمالِ عزت است که بنده تو باشم و براى من کمال فخر است که تو پروردگار من باشى. تو چنانى که من دوست مى‏دارم، مرا آن چنان که خود دوست دارى قرار بده».

اما آن سه که در حکمت است اين کلمات است: «ارزش هر مرد آن چيزى است که آن را نيکو بداند. هلاک نشد مردى که اندازه خويش را شناخت. مرد زير زبان خويش پنهان است».

آن سه که در فرهنگ و ادب است اين کلمات است: «بر هر کس که مى‏خواهى بخشش کن تا امير او شوى، به هر کس مى‏خواهى‏ نيازمند باش تا اسير او شوى و از هر کس مى‏خواهى بى‏نيازى بجوى تا همچون او باشى».[21]

[1]. رعد، 43.

[2]. عروسى حويزى، عبد على بن جمعه، تفسير نور الثقلين، محقق: رسولى محلاتی، سيد هاشم، ج ‏2، ص 521.

[3]. نمل، 40.

[4]. فتال نیشابورى، محمد بن حسن‏، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، 258 و 259.

[5]. تفسير نور الثقلين، ج ‏4، ص 87 و 88.

[6]. همان، ص 88 – 90.

[7]. طوسى، محمد بن الحسن،‏ الأمالي، ص 417؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (علیهم السلام)، محقق: جمعى از محققان، ج ‏39، ص 35.

[8]. شوشتری، قاضى نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج ‏7،ص 577.

[9]. همان.

[10]. البته روشن است که تکلم و نجوای پروردگار با بنده اش، از سنخ تکلم بشری و مادی نیست، بلکه از سنخ غیر مادی است که شبیه آن در این فرمایش امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است که دانشمندی خدمت آن حضرت عرض کرد: ‌ای امیر مؤمنان، آیا هنگامی که پروردگارت را عبادت می کنی او را مشاهده می کنی؟ فرمود: وای برتو، من خدایی را که نبینم نمی پرستم. سؤال کرد: چگونه او را می بینی؟ فرمود: وای بر تو، چشمان ظاهری او را نمی بیند، لکن دل‌ها به وسیله حقایق ایمان او را می بیند (درک می کند). ر.ک: کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی‏، محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر/ آخوندى، محمد، ج ‏1، ص 98.

[11]. سید بن طاووس، سید رضی الدین، طرائف، مترجم: الهامى، داوود، ص 191‏.‏

[12]. همان، ص 189.

[13]. همان.

[14]. هود، 17.

[15]. إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج ‏7، ص 579 و 580.

[16]. طرائف، ص 299‏.‏

[17]. قندوزى‏، سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودة لذوی القربى‏، ج ‏1، ص 231.

[18]. طبرى (محب الدین)، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى (عليهم السلام)‏، ص 78.

[19]. نباطى بياضي، شيخ على، الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، ج ‏1، ص 226.‏

[20]. عامر بن شراحيل شعبى: از بزرگان تابعين، از طائفه همدان، و کوفی است. 6 سال از خلافت عمر گذشته به دنیا آمد و در سال 103 هجرى درگذشت. درباره تاريخ مرگش اقوال ديگرى هم گفته شده است. ر.ک: خطيب بغدادى، احمد بن على، تاريخ بغداد، دراسة و تحقيق: عطا، مصطفى عبدالقادر، ج 12، ص 222 – 228.

[21]. فتال نيشابورى، محمد بن حسن، روضة الواعظين و بصیرة المتعظین، مترجم: مهدوى دامغانى، محمود، ص 185 و 186.