کپی شد
علت غایی
«غايت» يا «علت غائى» همان چيزى است كه انسان فعل را به خاطر رسيدن به آن انجام مىدهد و البته غايت از آن جهت علت شمرده مىشود كه مكمل و متمم علت فاعلى است؛ زيرا تصور غايت است كه اراده انسان را بر مىانگيزد و انسان را كه در حد فاعل بالقوه است به حد فاعل بالفعل مىرساند. پس علت غائى مندرج در علت فاعلى و علت فاعلى مندرج در علت غائى است.[1]
در کتاب آموزش فلسفه بین غایت و علت غائی فرق گذاشته شده و این گونه تعریف کرده است: نتيجه كار، مطلوب بالاصاله است (در مقابل خودِ كار كه مطلوب بالتَّبَع است)؛ از اين روى، آن را «غايت» و علم و محبّت به آن را «علّت غائى» مى نامند. بر اين اساس، براى انجام يافتن فعل اختيارى، علّت ديگرى به نام «علّت غائى» اثبات مى شود.
معمولاً فلاسفه، علم به نتيجه مطلوب يا علم به خيريّت كار را علّت غائى مى شمارند و گاهى چنين تعبير مى كنند كه تصوّر غايت يا وجود ذهنی آن، علّت غائى است. گاهى نيز مى گويند كه ماهيّت غايت كه قبل از انجام كار، با وجود ذهنى، تحقّق مى يابد، علّت غائى است. همچنين علم را علّت پيدايش شوق مى شمارند و مى گويند كه علم، شوق را پديد مى آورد. بهتر اين است كه محبّت به معناى عام را كه در مواردى به صورت رضايت و شوق، ظاهر مى شود، علّت غائى بناميم؛ زيرا محبّت به خير و كمال است كه فاعل مختار را به سوى انجام كار، سوق مى دهد و علم در واقع، شرط تحقق آن است، نه علّت ايجاد كننده آن. روشن است كه ماهيّت غايت را علّت غائى شمردن با قول به اصالت وجود، سازگار نيست، گو اين كه در سخنان پيروان مشائيان كه قائل به اصالت وجود هستند، نيز يافت مى شود.[2]
[1]. مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 6، ص 691.
[2]. مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 107 و 108؛ طباطبایی، محمد حسین، نهایه الحکمه، ص 180- 185.