کپی شد
علت جنگ های پیامبر (صلی الله علیه و آله)
ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا پیامبر (ص) اقدام به جنگ و تصرف مناطق دیگر می نمود تا بعد از آن، غیر مسلمانانی در قلمرو حکومت اسلامی قرار گرفته و مجبور به انتخاب هایی شوند که خودشان نمی پسندند؟!
در پاسخ، ابتدا باید نگاهی به روابط بین المللی موجود در آن دوره داشته باشیم:
با مطالعۀ تاریخ روابط بین المللی درخواهیم یافت که جنگ به عنوان اصل پذیرفته شده ای در آن زمان ها و حتی سده های بعد از ظهور اسلام بوده و صلح تنها در حالت های استثنائی به وجود می آمده است و به عبارتی، حاکمیت های مختلف همواره در حال جنگ با هم بودند. جنگ های ایران و یونان و ایران و روم را در زمان های گذشته و جنگ های خونین اول و دوم جهانی در زمان معاصر را می توان در همین راستا دانست. امروزه نیز هر چند با انعقاد معاهدات مهم و تشکیل سازمان های بین المللی؛ مانند سازمان ملل متحد ادعا می شود که اصل در روابط بین المللی بر صلح است، ولی با این وجود، باز هم جنگ های بسیاری را در صحنۀ گیتی مشاهده می نماییم!
خداوند در قرآن کریم؛ به عنوان اصلی بنیادین و سرنوشت ساز، مسلمانان را به صلح و همزیستی مسالمت آمیز با غیر مسلمانانی که ستمی در حقشان روا نداشته اند، فرا خوانده است[1]و حتی در صورت بروز جنگ نیز به مسلمانان و در رأس آنان، به پیامبر (ص) توصیه نموده است که اگر دشمن، تمایل خود را به آتش بس و صلح نشان داد، شما نیز از ادامۀ جنگ منصرف شده و با توکل بر خدا، در صدد انعقاد معاهدۀ صلح برآیید.[2] اساسا باید گفت که مسلمانان، این اجازه را از جانب خداوند ندارند که به غیر مسلمانانی که بی طرفی خود را حفظ نموده و در صدد توطئه بر ضد مسلمانان نیستند، آسیبی وارد سازند.[3]
اما تمام این موارد مانع از آن نیست که پیامبر (ص) و مسلمانان، اوضاع پیرامونی خود را تحت نظر نداشته و در دنیایی که جنگ و برخورد نظامی، اولین و آخرین سخن بوده، به گوشه ای خزیده و تنها در صدد دفع تهاجمات دشمن برآیند. در این راستا و در بسیاری از موارد، پیامبر (ص) با اطلاع از آمادگی دشمن جهت تهاجم به مسلمانان، پیش دستی نموده و توطئۀ آنان را در نطفه خفه می نمود. جنگ تبوک که بزرگ ترین لشگرکشی پیامبر (ص) به شمار می آید، نمونه ای از این موارد است که بدون خونریزی نیز پایان یافت. بر این اساس، عملکرد جنگی مسلمانان در آن زمان، حتی با حقوق بین الملل امروز نیز منافاتی نداشته و از مصادیق جنگ هایی بود که اکنون به نام دفاع پیشگیرانه از آن نام برده می شود. تدافعی بودن بسیاری از جنگ های دیگر پیامبر (ص)؛ مانند احد و خندق؛ نکته ای نیست که از چشم ها پوشیده باشد.
در همین راستا، برخى از نویسندگان، تمام جنگ هاى پيامبر (ص) را؛ هر چند که در ظاهر، جنبه ای هجومی داشته، مورد بررسی قرار داده و دليل تدافعى بودن يكايك آنها را ذكر نموده اند.[4]
در کلامی از پیامبر اکرم (ص) مشاهده می نماییم که ایشان می فرمایند: “صلح را تا زمانى كه موجب سستى پايه هاى دين نگردد، مفيدتر از جنگ و خونريزى مى دانم”،[5] و به دلیل همین تفکر است که مهم ترين دورهاى كه در آن، دين اسلام گسترش پيدا نمود، دوره آتش بسى بوده كه بعد از ماجراى صلح حديبيه بين مسلمانان و كفار قريش به وجود آمده بود. اين دوره تنها دو سال به طول انجاميد، ولى تاريخ نگاران نقل مى نمايند كه افرادى كه در اين دو سال، گرايش به دين اسلام يافته بودند، بيشتر از تمام افرادى بودند كه در مدت بيست سال قبل از اين، يعنى از ابتداى پيدايش دين اسلام تا قبل از اين صلح، مسلمان شده بودند![6]
[1] ممتحنه، 8، “لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم و تقسطوا إلیهم إن الله یحب المقسطین”.
[2] انفال، 61، “و إن جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله …”.
[3] نساء، 91-90، “…فإن اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و ألقوا إلیکم السلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلا…”.
[4] عبد الخالق النواوی، العلاقات الدولیة و النظم القضائیة، ص 102- 99، دار الکتاب العربی، بیروت، 1974م.
[5] کافی الدین ابی الحسن اللیثی الواسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص 506، انتشارات دار الحدیث، 1376 ش.
[6] سید محمد حسین فضل الله، الاسلام و منطق القوة، ص 211، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1987م.