searchicon

کپی شد

علامه حسن زاده أملی تشنه دانش

علامه حسن زاده از همان آغاز فراگيرى علم تا رسيدن به مراحل عالى علمى و عملى، نوعى شور، شوق، اشتياق و علاقه وافر را در خود به شکوفايى رسانيده بود.

خود علامه در اين باره مى‏گويد: «منم آن تشنه دانش که گر دانش شود آتش، مرا اندر دل آتش همى باشد نشيمن‌ها».[1] اين عشق به اندازه‏اى بود که به عنوان نمونه اگر شاگردان ديگر، درس استاد علامه شعرانی را ترک مى‏کردند، او هم‌چنان براى يادگرفتن، محفل استاد را ترک نمى‏نمود: «پس از درس، مکاسبى‏ها مى‏رفتند و بعضى‏ها مى‏نشستند که بنده بازهم از نشستگان بودم، علامه شعرانى اسفار يا اشارات مى‏فرمود. اين درس‏ها که تمام مى‏شد آقايان مى‏رفتند و بنده مى‏نشستم. چه بسا روزها که ما در بين الطلوعين مى‏آمديم براى درس کفايه، و سر درس آخرى؛ مثلًا مجسطى يا زيج بهادرى اذان ظهر مى‏گفتند و ايشان از صبح تا ظهر تدريس کرده بود».[2]

البته بنا به اعتقاد علامه حسن زاده، اين اشتياق، متقابل بود: «علامه شعرانى هم خودش اشتياقى شگفت به درس و بحث داشت و هم ما طالب و شايق به‌سزا بوده‌ايم».[3]

وقتى از علامه پرسيدند روزها چه کار مى‏کنيد؟ در جواب گفتند: «من که از شش سالگى به مکتب رفته‏ام، تا کنون نديم من کتاب، و معشوق من استاد و درس و کار من بحث و تدريس و تصنيف است. ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء[4]».[5]

 

[1]. حسن زاده آملى، حسن، هزار و يک كلمه، ج ‏2، ص 489.

[2]. پرتال جامع علوم انسانی، به نقل از: گلی زواره قمشه‌ای، غلامرضا، روش آموزشى و تربیتى علامه حسن زاده آملى، نشریه پاسدار اسلام، شماره 27، 1386ش.

[3]. بدیعی، محمد، گفت‌و‌گو (با علامه حسن حسن زاده آملی)، ص 161.

[4]. مائده، 54؛ حدید، 21؛ جمعه، 4.

[5]. هزار و يک كلمه، ج ‏2، ص 489.