searchicon

کپی شد

عقلایی شدن احکام رفتاری

نظریه «عرفی شدن دین یا فقه»، ایده ها یا باورها را عقلانی، ولی شریعت و احکام رفتاری را عقلایی توصیف می کند.

صاحبان این نظریه می گویند: امور عقلایی چیزی است که حسن و قبح آن توسط جمع عقلا (به عنوان گروه مرجع) مشخص گردد؛ مثلا مجالس قانون گذاری و سیستم حزبی و پارلمانی، مکانیزم هایی برای استخراج عرف عقلاء است. (و تعیین یکی از اینها) بستگی دارد به این که عقلا را چه کسانی بدانیم، مقوله عرف نیز سعه و ضیق پیدا می کند؛ مثلا در دموکراسی مستقیم، عموم مردم جزو عقلا شمرده می شوند که قادر به تشخیص مصالح و منافع آنی و آتی خود هستند، اما در دموکراسی های نمایندگی، خبرگان و نمایندگان مردم، عقلای قوم شمرده می شوند.[1]

تحلیل و پاسخ:

اساس این نظریه را یک فکر تشکیل می دهد و آن این که دین در حوزه رابطه شخصی انسان با خدا برنامه دارد، اما برای امور اجتماعی مردم، فاقد برنامه می باشد و به تعبیر دیگر دین آمده است که سعادت اخروی مردم را تأمین کند نه سعادت دنیوی را، بلکه خوشبختی انسان در این دنیا از طریق عقل جمعی تأمین می شود.

اکنون در اینجا سؤال می شود آیا این نظریه یک نظر پیشنهادی است و به قول دانشمندان، انشائی است که نظریه پرداز آن را از جانب خود انشاء می کند یا از واقعیت ادیان و شرایع پیشین گزارش می کند و می گوید: شرایع ابراهیمی همگی چنین هستند؟

احتمال نخست، پیشنهادی بیش نیست و هر فردی در طرح نظریه خود آزاد می باشد، خواه بر اساس صحیح استوار باشد یا نه، ولی نکته مهم آن است که بدانیم که آیا بشر می تواند از طریق عقل جمعی (مجالس قانون گذاری) سعادت خود را در این جهان تأمین کند یا این که باید آموزگاران الهی او را در این بخش راهنمایی کنند.

تجربه کنونی بشر ثابت کرده است که عقل جمعی نمی تواند سعادت بشر را تأمین کند؛ زیرا به روشنی می بینیم که بسیاری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی، مورد تصویب مجامع قانون گذاری است، در حالی که بدبختی و هلاکت بشر به وسیله همین رفتارها صورت می پذیرد.

پیدایش بیماری های صعب العلاج که حیات بشری را بر روی زمین تهدید می کند‌، معلول انحراف بشر از قوانین نورانی آسمانی و گرایش به مصوبات عقل جمعی است؛ برای مثال، بیماری ایدز و انواع آلودگی های جسمانی، مولود انحراف از احکام شرایع آسمانی، و تسلیم در برابر مصوبات سیستم های قانون گذاری جهان است. شرایع آسمانی بر بقاء نوع بشر از طریق نکاح دو جنس مخالف تأکید می ورزند، در حالی که گاهی عقل جمعی، تشکیل خانواده همجنسان را تصویب و برای آنها قوانینی را وضع می کند، با این وضع آیا می شود سیستم های قانون گذاری را جایگزین احکام رفتاری اسلام کرد؟

بر فرض این که احکام رفتاری را به دست مجالس قانون گذاری سپردیم و اموری را جایز و برخی را ممنوع شمردیم، اکنون سؤال می شود ضامن اجرای این احکام چیست؟ آیا پلیس می تواند ضمانت بخش اجرای این احکام در خلوت و جلوت را بر عهده بگیرد؟

امروز برای اجرای قوانین، احکام کیفری شدید وضع کرده اند، ولی باز نتوانسته است برای بشر آسایش و امنیت را فراهم آورد. این جا چاره ای جز این نیست که احکام ریشه در معنویت داشته باشند و مخالفت با آن، مخالفت با خدا شمرده شود و ترس از مجازات های الهی، بازدارنده از ارتکاب گناهان شود.

اگر این نظریه را، گزارشی و اخبار از واقع بدانیم، و بگوییم که شرایع آسمانی امور مربوط به دنیای مردم را به خود مردم واگذار کرده و در این مورد لب فرو بسته اند، مسلماً این گزارش، صد در صد، مخالف واقع و نوعی کذب و دروغ است.

نتیجه تحقیقات این گروه بی اطلاع از واقعیات دین، این است که دین در یک رشته باورها و مناسک و عبادات خلاصه می شود، در حالی که دین، روش زندگی است، روشی که ما را به سرای دیگر راهنمایی می کند، و در حقیقت، دین جز زندگی تحت برنامه های وحیانی، که منتهی به جهان دیگر می گردد چیز دیگری نیست، و هر نوع زندگی در زیر چتر دیگر، انحراف از صراط مستقیم دین است چنان که قرآن آشکارا می فرماید:

«این راه مستقیم من است. از آن پیروی کنید و از راه های پراکنده ـ انحرافی ـ پیروی نکنید که شما را از طریق حق دور می سازد، این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش می کند، شاید پرهیزکاری را پیشه کنید».[2]

شایسته توجه است که این آیه (که ما را به پیمودن فقط یک راه دعوت می کند و از پیروی از راه های دیگر باز می دارد)، پس از ده فرمان که مربوط به عقیده و شریعت است، وارد شده است؛ ده فرمانی که عناوین آنها به صورت یاد شده در زیر است:

  1. یکتاپرست باشید، 2. به پدر و مادر نیکی کنید، 3. فرزندان را از ترس فقر نکشید، 4. به کارهای زشت نزدیک نشوید، 5. کسی را مکشید مگر به حق، 6. به مال یتیم جز به بهترین صورت نزدیک نگردید، 7. حق پیمانه و وزن را به عدالت ادا کنید، 8. هیچکس را جز به مقدار توانایی تکلیف نمی کنیم. 9. هرگاه سخنی گفتید، عدالت را رعایت کنید، 10. به پیمانی که با خدا بسته اید وفادار باشید.[3]

پس از این ده فرمان که بخشی مربوط به عقیده و بیشتر آنها مربوط به زندگی دنیوی است، قرآن یادآور می شود که فقط از این صراط (راه و ورش) پیروی کنید. هرگاه بنا باشد اسلام در باورها و مناسک عبادی خلاصه گردد، دیگر این ده فرمان و دهها فرمان دیگر، برای چه تشریع و تنظیم گردیده و دعوت به پیروی از آنها چه مفهومی دارد؟.

بررسی آیات قرآن مربوط به مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی، حاکی از آن است که وحی الهی از افق بالا برای کلیه شئون زندگی بشر برنامه ریزی کرده است.

نگاه اجمالی به کتاب های فقهی به روشنی می رساند که اسلام پیوسته در صحنه است و آنچنان نیست که فقط رابطه شخصی انسان را با خدا در نظر بگیرد، بلکه او درباره معاملات، روابط زناشویی، قضاوت و داوری، اقتصاد، سیاست و … نظر داده و احکام خود را پایدار و جاودان خوانده است… فقه مدوّن فقیهان عالی مقام که در این چهارده قرن در مورد احکام رفتارها تدوین کرده اند، اگر در جایی گرد آید کتابخانه عظیمی را شکل می دهد. آیا واقعاً این گروه واقعیت اسلام را درک نکرده و از پیش خود این همه احکام رفتاری اسلامی را تدوین نموده اند؟!

برای توضیح بیشتر، یک رشته عناوین اجتماعی فقهی را که همگی مربوط به احکام رفتاری انسان است در اینجا می آوریم که همگی برگرفته از قرآن و روایات اسلامی است، و اینک این عناوین:

امور مالی؛ مانند: خمس، زکات، انفال، غنائم، کشاورزی، بازرگانی، رهن، اجاره.

در امور زناشویی و خانوادگی: نکاح، طلاق، ایلاء، ظهار، میراث، و غیره .

در حوزه قضاوت: داوری، شهادت، و مانند آنها.

در بخش جزائی، حدود و دیات.

درباره امور اجتماعی: نظارت عمومی، تعلیم و تربیت، خدمت به خلق، روابط مسلمانان با یکدیگر، طرز رفتار با کارگران و کارمندان .

درباره مسائل اخلاقی: عفو و اغماض، حسن ظن و اعتماد به دیگران، دیدار بیماران، همدردی با مصیب زدگان و غیره.

عرفی شدن فقه یا سپری شدن عمر دین

عرفی کردن دین یا فقه تعبیری مؤدبانه از سپری شدن عمر دین است که هیچ نقشی در اجتماع نداشته باشد… طرح عرفی شدن دین، یا فقه، یک اندیشه وارداتی از غرب است، اما به صورت منسوخ و محرّف؛ زیرا آن چه در غرب هست، عرفی شدن جامعه؛ یعنی فاصله گرفتن جامعه؛ مثلاً جامعه اسلامی از دین و به تعبیر غربی آن Secularisation of islamic world (غیر دینی کردن جهان اسلام) است. بنابراین آن چه در غرب مطرح است، آن است که می خواهند حاکمیت دین را نفی کرده و جامعه را از آن دور سازند (البته این خواب تعبیری نخواهد داشت).[4]

[1]. سبحانی، جعفر، مدخل مسایل جدید در علم کلام، ص 250، به نقل از مجله کیان، شماره 24، سال پنجم، فروردین و اردیبهشت 1374، ص 19.

[2]. «وَ أَنَّ هَذَا صراطِى مُستَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصّاکُم بِهِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ»، انعام، 153.

[3]. انعام، 151 و 152.

[4]. برگرفته از: مدخل مسایل جدید در علم کلام، ص 250 – 257.