کپی شد
عقلانی شدن دین
یکی از معانی عرفی شدن دین، «عقلانی شدن مفاهیم قدسی و معارف دین، و عقلایی شدن احکام رفتاری» است که در قالب یک نظریه مطرح شده است:
«عبور مفاهیم و مقولات از ساحت قدسی به ساحت ناسوتی که علی القاعده با فرسایش توأم است. اگر مقولات مذکور در زمره مفاهیم و گزاره های معطوف به امور حقیقی باشند، عقلانی می شوند، اما اگر متعلق به حوزه امور هنجاری و اعتباری (مثل دستگاه های فقهی و حقوقی که کُد هستند) باشند، عُقلایی می گردند. در این که عقلاء چه کسانی هستند اختلاف نظر وجود دارد. برخی بر آنند که عموم مردم در زمره عقلاء می باشند و برخی دیگر بر آنند که نمایندگان مردم و خبرگان، عقلای قوم شمرده می شوند».[1]
حاصل این نظریه این است که دین که مجموعه ای از عقاید، احکام و اخلاق است، بخش نخست آن عقلانی می شود؛ یعنی از حالت اعتقاد تعبدی درآمده و در قالب گزاره های عقلی ارائه می گردد و بخش دوم آن که مربوط به شیوه زندگی مردم است، از طریق مجالس قانون گذاری و سیستم حزبی و پارلمانی، عقلایی شده و مصوبات عقلا در مجالس قانون گذاری، تعیین کننده احکام رفتاری ما است نه چیز دیگری.
به تعبیر واضح تر، دین که میراث انبیاء و اولیاء است به دو بخش تقسیم می گردد: بخشی، به دست عقل و خرد آدمی داده می شود و بخش دیگر به عقل جمعی سپرده می شود تا از طریق مجالس قانون گذاری، قوانینی را به جای احکام دین وضع نمایند، و سرانجام از حقیقت و گوهر حتی صدف دین چیزی باقی نمی ماند.[2]
[1]. سبحانی، جعفر، مدخل مسایل جدید در علم کلام، ص 246، به نقل از مجله کیان، شماره 24.
[2]. همان، ص 246 و 247.