کپی شد

عفو عمومی مردم مکه

پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سپاه را از ذى طوى فرمان ورود به مكه داد. زبير از بالا و خالد از پائين به شهر داخل شدند. و فرمود: اگر كسى به معارضه برخاست با او نبرد كنند. عكرمة بن ابو جهل و صفوان بن اميه و سهيل بن عمرو جماعتى جمع شدند و به جنگ پرداختند. اصحاب خالد، جنگ را تمام کردند. از مسلمانان كرز بن جابر- از بنى محارب- و خنيس بن خالد- از خزاعه‏ و سلمة بن جهينه به شهادت رسيدند. و مشركان شکست خوردند و از ايشان سيزده نفر كشته شدند. پيامبر باقى را امان داد.[1]

مکه در مقابل حضرت مقاومت نکرد … این بار محمد به عنوان فاتح، اما باز مثل یک پیامبر به شهر وارد شد، بدون غارت و بدون خونریزی.»[2]

پیامبر(صلی الله علیه و آله) پس از آن‌که وارد مکه شد، عفو عمومی اعلام کرد[3] و به فرماندهان خود دستور داد از جنگ و خون‌ریزی پرهیز کنند و تنها با کسانی که قصد جنگ دارند، مقابله کنند.[4] سخن سعد که می‌گفت امروز، روز انتقام است، موجب ناراحتی پیامبر[5] و هراس اهل مکه شد.[6] ازاین‌رو با بیانِ «الْيَوْمَ يَوْمُ الْمَرْحَمَة» (امروز روز رحمت است)،[7] پرچم سپاه را از او گرفت و به امام علی(علیه السلام)[8] یا فرزند سعد داد.[9] پیامبر(صلی الله علیه و آله) اهل مکه را به اسارت نگرفت و آنان را طُلَقاء (به معنای آزادشدگان) خواند و آزاد کرد؛[10] ازاین‌رو به ابوسفیان و اهل مکه طُلَقاء می‌گفتند.[11] به گفته برخی پژوهشگران، تعبیر طُلَقاء بر نوعی بدنامی دلالت می‌کرد؛ چراکه مردم مکه با اکراه با پیامبر بیعت کردند.[12] پیامبر در فتح مکه همه پیمان‌ها، قراردادها و مقام‌ها را، جز سِدانَت کعبه و سِقایَةُالحاجّ لغو کرد.[13] اين فتح ده روز باقى مانده از رمضان واقع شد.[14]

 

[1]. طبري، محمد بن جریر، تاريخ‏الطبري، ترجمه: پاینده، ابوالقاسم، ج ‏3، ص 1186؛ ابن خلدون، العبر تاريخ ابن خلدون، ترجمه: عبد المحمد آيتى، 442 – 444؛ ابن هشام، السیره النبویه (زندگانى‏محمد)(ص)، ترجمه: رسولی، سید هاشم، ج ‏2، ص 269.

[2]. زرین‌کوب،‌ عبدالحسین، بامداد اسلام، ص ۳۷.

[3]. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ص ۸۱۵.

[4]. آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام ، ص ۴۶۰.

[5]. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ص ۸۱۴.

[6]. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، تحقیق: مارسدن جونس، ج ‌۲، ص ‌۸۲۱.

[7]. امروز، روز جنگ است و كارزار و امروز آن روز است كه به حرمت حرم مبالات نكنيم و قريش را به قتل آوريم. همدانی، رفیع الدین اسحاق بن محمد، سيرت رسول الله. ص 879؛ مغازی، ج ‌۲، ص ‌۸۲۲.

[8]. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۱، ص ۶۰.

[9]. مغازی، ج ‌۲، ص ‌۸۲۲.

[10]. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، ص ۳۸۴.

[11]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، تحقیق: محمد أبوالفضل ابراهیم، ج۳، ص۶۱.

[12]. جوادی، سید مهدی، «طلقاء و نقش آنان در تاریخ اسلام، ص ۷».

[13]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج ۵، ص ۱۶؛ ویکی شیعه.

[14]. تاريخ‏الطبري، ج ‏3، ص 1186؛ العبر تاريخ ابن خلدون، 442 – 444؛ زندگانى‏محمد(ص)، ج ‏2، ص 269.