searchicon

کپی شد

عشق و عرفان از نگاه اوشو

اشو معتقد است شکوفایی معنوی انسان با عشق ورزی و مراقبه امکان پذیر است و منظور او از عشق، عشق جنسی است. او معتقد است که با روابط آزاد محض و فقط تأکید بر عشق، انسان از خود بیگانه شده و نمی تواند نیروی الهی را در خویش کشف کند و شکوفا سازد. همانطور که با مراقبه محض در آیین های شرقی نمی تواند راهی به سوی حقیقت گشاید. هم آنها که تنها عشق را دنبال می کنند، خود را به عشق فروخته و مرعوب آن شده اند و هم آنها که از آن می گریزند، مرعوب و هراسان اند. انسان از ترس تنهایی به عشق چنگ انداخته و آن را تباه می کند و از ترس عشق به عزلت و ریاضت رو می آورد. «تا کنون فقط دو نوع بزدل روی زمین زندگی کرده است».[1] راه درست این است که تا وقتی عشق به تو شور و شادی می‌بخشد، عشق بورزی و هنگامی که دلزده شدی، به عزلت و نیایش و مراقبه روی آوری و خود را بازیابی. به نظر اشو انسان نوین باید عشق و مراقبه را به هم بیامیزد. «آمیزش باید بزرگ‌ترین هنر مراقبه شود. این پیشکش تانترا به دنیا است»،[2] برای او «عشق یک آینه است. رابطه واقعی آینه‌ای است که در آن دو عاشق چهره یک‌دیگر را می بینند و خدا را باز می شناسند. این راهی به سوی پروردگار است».[3] «انسان دانا مانند یک آینه در عالم زندگی می کند. از هر چه جلویش قرار بگیرد، خوشحال می شود … اگر کسی در جلویش قرار نگیرد وقتی همه آینه خالی باشد، او خدا را در تهی بودن آن می بیند».[4]

در منطق و مرام اشو همه آن لذّت‌های روحانی و شادمانی‌های عمیق معنوی را که در ارتباط با خدای واقعی می‌توان تجربه کرد، به لذّت جنسی و همین خوشی و شادی این جهانی تبدیل می‌شود. همین شادی‌هایی که همه ما می‌شناسیم و اشو به ما می آموزد که سعی کنید با تمام توجه از این شادی‌ها لذّت ببرید و خود را در آن ببینید و احساس کنید. با تمام وجود این شادی ها را لمس کنید که لایه های عمیق تر آگاهی تان از آن سیراب شود و سپس احساس ناکامی را با فراموش کردن خاطره آن و از دست رفتن و تمام شدنش را با در لحظه زیستن و توجه به زمان حال دور بریزید.[5]



[1]. اشو، الماس های اشو، فرجی، مرجان، ص 231.

[2]. همان، ص240.

[3]. همان، ص33.

[4]. اشو، ضربان قلب حقیقت مطلق، ترجمه: شنکایی، لوئیز، ص 172.

[5]. مظاهری سیف ، حمید رضا، اشو و بازی عشق و عرفان، مجله پگاه حوزه، ش 271، ص 9.