کپی شد
عرفان نظری و عملی در نهج البلاغه
نهج البلاغه دریای بیکران عرفان است. عرفان نظری در باره مبدأ و معاد، آفرینش، وحی، فرشتگان، جهان مجرد، عالم ملکوت و …، عرفان عملی در باره اخلاق، فضایل نفسانی، عدالت، تقوا، زهد، سیر وسلوک، جهاد، نیایش و … .
در این مقال به اختصار چند نمونه از عرفان نظری و عملی را در سخنان آنحضرت یادآور میشویم:
الف) عرفان نظری
اولین خطبۀ نهج البلاغه دریایی از معارف است. آنجا که در عظمت خداوند متعال میفرماید:
- «سپاس خدای را که نه با همتهای فکری اندیشمندان، نه با فطانت عارفانۀ عارفان قابل شناخت است و نه هیچ هوش ژرفبینی به ژرفایش راه یابد … عقل و اندیشه را به آن حد صفت خدا که حدش نامحدود است، راهی نباشد…».
- «آغاز و بنیاد دین، شناخت خدا است و کمال این شناخت باورداشتن او، و اوج این باور، توحید، و نقطۀ اوج توحید، اخلاص بهحضرت او، و زدودن صفتها از او است …».
- «هستی او را پیشینۀ پیدایشی نیست؛ چنانکه وجودش را سابقۀ عدمی. او بی آنکه در کنار چیزی باشد، با هر چیزی هست، و در عین دیگر بودن، از هیچ چیزی جدا نیست».[1]
- نمونهای دیگر، آنجا که به توصیف آفریدههای آفریدگار جهانیان میپردازد: «سپاس خداوندی را سزد که … بی هیچ الگوی پیش ساخته، و بیپیروی از آفریدگاری پیش از خویش، خلق را آفرید …، تمامی آفریدگانش را – بهگونهای خلل ناپذیر – بهرشتۀ محکم تقدیر کشید و با لطفی تمام بهنظمشان در آورد و بهسوی کمالی سزاوار، سوقشان داد …».[2]
این سخنان جرعهای از دریای بیکران عرفان نظری در نهج البلاغه است. چگونه با انگشتانهای از کلمات میتوان اقیانوسی را پیمانه کرد؟!
ب) عرفان عملی
- امام علی (علیه السلام) گام نخست در سیر و سلوک را چنین بیان میدارد: «عارف راستین کسی است که عقل خویش را احیا کرده و نفس خود را میرانده است، تا آنجا که درشتیهایش خرد و خشونتهایش نرم شدهاست و نوری پرفروغ برایش درخشیدن گرفتهاست که شاهراه توحید را روشن سازد و در پرتوش راه پیموده شود …».[3]
- «ای بندگان خدا، بیگمان در پیشگاه پروردگار، محبوبترین بنده کسی است که خداوند او را در نبرد با نفس خویش یاری کردهاست. آنکه غم الله را جامۀ زیرین و ترس خدا را جامۀ زبرین کرده، پس در شبستان قلبش، چراغ هدایت فروزان گردیده و زاد و بود پذیرایی را برای روز ویژهای که در آن فرود خواهد آمد، فراهم آوردهاست».
- اوصاف پارسایان در نگاه حضرتش چنین تبلوری دارد: «عظم الخالق فی انفسهم … فهم و الجنة کمن قد رءاها …»؛ ژرفای روحشان را عظمت آفریدگار لبریز کرده، پس هرچه جز او، در نگاهشان خرد است …، با بهشت چناناند که گویی بدان راه جسته و در آن غرق ناز و نعمتاند، و با دوزخ بهگونهای که پنداری در آن میزیند و در زیر شکنجهاند …».[4]
- در جای دیگر چنین میفرماید: «خدای را سپاس میگزارم تا نعمتش فزونی یابد، نشانی از سرسپردگی در برابر عزتش باشد و از نافرمانیش مصونم دارد، از سر نیاز و ایمان به کفایتش، از او یاری میجویم؛ زیرا هر آنکه از فروغ هدایت او بهره گیرد، گمراه نشود …».[5]
- «پروردگارا تو را عبادت میکنم، نه بهدلیل ترس از عذابت و نه برای رسیدن بهبهشتت، بلکه از آن جهت بندگیات میکنم که تو را شایستۀ بندگی یافتم».[6]
- در استقبال عارفانه و عاشقانه از مرگ چنین میفرماید: «و الله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امّه»؛ به خدا سوگند که انس پسر ابی طالب به مرگ بیش از انسی است که نوزاد به پستان مادرش دارد”.[7]
- در سفارش به پرهیزکاران، درباره شب زندهداری و کمخوابی و کمخوراکی و لاغری فرمود: «اسهروا عیونکم، و اضمروا بطونکم»؛در دل شبها با شب زندهداری و پرهیز از شکمبارگی به اطاعت برخیزید، … از جسم خود بگیرید و بر جان خود بیفزایید».[8]
- در ترسیم جهاد برای مبارزان در راه حق و عدالت میفرماید: «بیگمان، جهاد دری از درهای بهشت است که خدا تنها بهروی اؤلیای خاص خویش گشوده است».[9]
[1] . سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، خطبه 1.
[2] . همان، خ 90.
[3] . همان، خ 210.
[4] . همان، خ 184؛ این خطبۀ معروف به خطبۀ متقین است که هر فرازش مقامی از مقامات عرفان عملی است.
[5] . همان، خ 2.
[6] . احسائی، ابن ابی جمهور، عوالی اللئآلی، ج 1، ص 44.
[7] . نهج البلاغة، خ 5.
[8] . همان، خ 183.
[9] . خ 27.