Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

عبدالله بن سبأ و اعتقاد به غلو

برخی از کسانی که قائل به وجود عبدالله بن سبأ هستند، درباره او گفته اند: وی شخصی غالی بود که در مورد حضرت علی (علیه السلام) غلوّ می کرد تا جایی که برای ایشان مقام الوهیت قائل بود.

حال با توجه به گستردگی این بحث، در این مقال مختصر، اشاره کوتاهی به این مطلب از دیدگاه برخی اندیشمندان؛ اعم از شیعه و اهل سنت می شود:

  1. دیدگاه ابن ابی الحدید معتزلی:

ابن ابی الحدید در دو موضع از شرح نهج البلاغه؛ خطبه 58 و 127 از غلات شیعه و ابن سبأ بحث می کند. در شرح خطبه 127 به نقل از ابوالعبّاس احمد بن عبیداللّه بن عمار ثقفی، این روایت را ذکر می کند:

«حضرت علی (علیه السلام) از کنار گروهی می گذشت که در روز ماه رمضان، به طور آشکار چیزی می خوردند. امام از آنان پرسید: مسافرید یا بیمار؟ گفتند: هیچ کدام. فرمود: آیا از اهل کتاب هستید و جزیه می پردازید و در ذمه مسلمانانید؟ گفتد: نه. فرمود: پس به چه دلیل در روز ماه رمضان چیزی می خورید؟ آنان برخاستند و گفتند: «تو تویی»، و با این سخن به ربوبیت علی (علیه السلام) اشاره می کردند.

علی (علیه السلام) از اسب خود فرود آمد و چهره به خاک نهاد و گفت: ای وای بر شما! که من بنده ای از بندگان خدای هستم، از خدا بترسید و به اسلام برگردید. آنان نپذیرفتند. او آنها را مکرر به راه راست فراخواند، نپذیرفتند و بر کفر خود پایدار ماندند. علی (علیه السلام) برخاست و فرمود: آنان را استوار ببندید و کارگران [برای کندن حندق] و هیمه و آتش بیاورید و دستور داد: دو خندق کندند که یکی سربسته و دیگر سرگشوده بود. در خندق سرگشوده، هیمه ریختند و آتش زدند و میان آن خندق و خندق سرپوشیده راهی گشودند و بدان گونه نخست به آنان دود دادند و آن حضرت شخصاً آنان را فرا خواند و سوگندشان داد که از عقیده خود برگردند، بازنگشتند و نپذیرفتند. آن گاه بر آنان آتش افکند و همگی در آتش سوختند».[1]

ابن ابی الحدید در ادامه می گوید: این ادعا و سخن، حدود یک سال پوشیده ماند و سپس عبداللّه بن سبأ که یهودی بود و تظاهر به اسلام می کرد، پس از وفات امیرالمؤمنین (علیه السلام) ظهور کرد و آن را دوباره آشکار ساخت. گروهی از او پیروی کردند که به «سبئیه» معروف شدند؛ آنان معتقد بودند که علی (علیه السلام) نمرده بلکه مقیم آسمان است و صدای رعد و برق آوای او است. آنان هرگاه بانگ رعد می شنیدند، می گفتند: ای امیرالمؤمنین سلام بر تو باد… .[2]

همچنین، او در شرح خطبه 58 درباره نابودی غالیان به نقل از ابوالعباس می نویسد: «گروهی از یاران علی (علیه السلام) که عبداللّه بن عباس هم از ایشان بود، در مورد شخص عبداللّه بن سبأ شفاعت کرده، گفتند: ای امیرالمؤمنین! او توبه کرده است او را عفو کن. علی (علیه السلام) پس از این که با او شرط کرد که مقیم کوفه نباشد او را آزاد نمود. عبداللّه سبأ گفت: کجا بروم؟ فرمود: به مدائن، و او را به آن شهر تبعید کرد. همین که امیرالمؤمنین (علیه السلام) کشته شد (به شهادت رسید)، او سخن خود را آشکار ساخت و گروهی بر گرد او جمع شده، سخن او را تصدیق نمودند و از او پیروی کردند. هنگامی که خبر کشته شدن علی (علیه السلام) به او رسید گفت: به خدا سوگند اگر پاره های مغز او را در هفتاد کسیه کوچک برای ما بیاورید، باز هم علم خواهیم داشت که او نمرده است و نخواهد مرد، تا آن که عرب را با چوب دستی خویش به سوی حقیقت براند. چون این سخن به اطلاع ابن عباس رسید گفت: اگر می دانستیم که علی بر می گردد، زنانش را عروس و میراثش را تقسیم نمی کردیم».[3]

سخن ابن عباس کنایه از این است که یقینا حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) از دنیا رحلت فرموده است.

ابن ابی الحدید مدعی است: نخستین کسی که در دوران حکومت علی (علیه السلام) راه غلوّ را در پیش گرفت، ابن سبأ بود.[4]

  1. «اشعری» همین نظر ابن ابی الحدید را درباره فرقه سبائیه قائل است؛ آن جا که می گوید: ابن سبأ راه غلوّ را درباره علی (علیه السلام) پیمود و عقیده به زنده بودن و ظهور آن حضرت داشت.[5]

‏3. دیدگاه کشی: ابوعمرو محمد بن عمر بن عبدالعزیز کشی (م 340 هـ. ق)؛ از در کتاب رجال خود پنج روایت به نقل از محمد بن قولویه قمی از سعد بن عبداللّه بن ابی خلف اشعری قمی از امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) درباره ابن سبأ نقل کرده است که از مجموع آنها استفاده می شود: ابن سبأ ادعای الوهیت درباره علی (علیه السلام) کرده و بنابه نقل دو روایت: یکی از امام باقر و دیگری از امام صادق (علیهما السلام)، علی (علیه السلام) سه روز به او مهلت داد که توبه کند، اما وی از نظرش برنگشت؛ از این رو علی (علیه السلام) او را در آتش سوزاند.[6]

[1]. ابن أبي الحديد، عبدالحميد بن هبة الله‏، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، محقق و مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل‏، ج 8، ص 119 و 120.

[2]. همان، ص 120.

[3]. همان، ج 5، ص 6.

[4]. همان، ج 5، ص 5.

[5]. اشعرى قمى‏، سعد بن عبد الله، المقالات و الفرق‏، ص 20.

[6]. كشى، محمد بن عمر، إختیار معرفة الرجال (رجال كشی)، تلخیص و تهذیب: طوسى، محمد بن حسن، محقق و مصحح: مصطفوى، حسن، ص 107 و 108.