Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

عبدالله بن ابی سرح و تحریف قرآن

در مورد نحوه و علت ارتداد عبد الله بن سرح، سه گونه روایت وارد شده است:

الف. در بعضی روایات چنین آمده است: “پیامبر (ص) آیات سورۀ تین را بر وی املا کرد و او می نوشت. تا رسید به آیۀ ” ثم انشأناه خلقا آخر”. ابن ابی سرح از نحوۀ بیان خداوند در مورد خلقت انسان به شگفت آمد و گفت: “فتبارک الله احسن الخالقین”. پیامبر (ص) فرمود: بنویس “فتبارک الله احسن الخالقین” و همین امر باعث شد که در دل ابن ابی سرح وسوسه ای ایجاد شود و به خود گفت اگر حقیقتاً این وحی است، پس بر من هم وحی می شود. اگر دروغ است پس پیامبر (ص) (العیاذ بالله) دروغ می گوید و به همین جهت مرتد شد و به مکه گریخت”.[1]

ب. در بعضی از روایات دیگر آمده که ابن ابی سرح در نوشتن وحی تغییراتی می داد و همین امر باعث باشد که پیامبر (ص) او را از مقام کتابت وحی عزل نماید و او مرتد شد و به مکه گریخت.[2]

ج. فیض کاشانی از امام صادق (ع) نقل می کند: عبدالله بن سعد بن ابی سرح برادر رضاعی (شیری) عثمان خط زیبایی داشت، هر وقت بر رسول اکرم (ص) وحی نازل می شد او را فرا می خواند و وحی را بر او می خواند و او می نوشت، اما او به جای “سمیع بصیر”، “سمیع علیم” و به جای “بما تعلمون خبیر”، “بما تعملون بصیر” می نوشت، و “یا” را عوض “تا” و “تا” را عوض “یا” کتابت می کرد، با این حال حضرت می فرمود “هو واحد؛ فرقی نمی کند اینها یکی است”. عاقبت این شخص مرتد شد و به مکه گریخت و به قریش گفت: به خدا قسم، محمد نمی داند چه می گوید؛ من هم قادرم مثل او بگویم و به مانند او آیه نازل کنم.[3]

این روایات چون در مورد نحوۀ ارتداد اختلاف دارند، دقیقا نمی توان به آنها استناد نمود. نقل اول دلالتی بر تحریف و تغییر ندارد؛ زیرا منافاتی ندارد که آنچه در دل ابی سرح گذشته است همان وحی الاهی باشد که قبل از آن بر قلب پیامبر (ص) نازل گشته است، و نقل دوم هم مبهم و مجمل است.مرحوم صدوق در مورد روایت سوم دربارۀ این کلام از رسول خدا (ص)؛ “هو واحد” می نویسد: “یعنی، چه تغییر بدهی و چه تغییر ند هی آنچه من املا می كنم نوشته می شود نه آنچه را كه تو تغییر می دهی”.[4]این توجیه در واقع مطابق آیاتی از قرآن است که می فرماید: قرآن قابل تغییر و تحریف نیست، و نیز آیاتی که بیان می داشت پیامبر (ص) در مقام دریافت، نگه داری و ابلاغ وحی معصوم اند و اشتباه نمی کنند.

اگر هم توجیه مرحوم صدوق را قبول نکنیم و از نظر سند هم صحیح باشد این گونه روایات چون مخالف صریح آیات قرآن هستند قابلیت استناد را ندارند و بر اساس دستور پیامبر (ص) اکرم و ائمه (ع) این گونه روایات را نباید قبول کرد.

عبدالله بن ابی سرح بعد از ارتداد به مکه گریخت و پیامبر (ص) در زمان فتح مکه هم به جهت شفاعت عثمان (خلیفه سوم) او را اعدام نکرد و او بعدها فرماندار عثمان در مصر شد.[5]

لازم به ذکر است با دقت در این روایت به دست می آید، این روایت بیش از آن که بر تحریف قرآن دلالت کند بر عدم تحریف دلالت دارد؛ چراکه قائلین به عدم تحریف قرآن، تلاش های مخالفان را برای تحریف نفی نمی کنند، بلکه عدم توفیق آنها را در این تلاش ها نفی می کنند.

دلیلش آن است که، اولاً: حفظ و صیانت قرآن از جانب الاهی است. ثانیاً: پیامبر محافظ و نگهبان قرآن از دست برد تحریف و  تغییر بود. این کوشش ها از طرف ابن ابی سرح مصداقی از مصادیق آن تلاش های شکست خورده و توطئه های باطلی است که پیامبر متصدی مبارزه با آنها بوده است و حضرت این توطئه ها را در نطفه خفه کرد. در حقیقت کسی که با دقت و تعمق به این روایت نگاه کند به روشنی می فهمد که این روایت بر عدم تحریف قرآن دلالت دارد، نه بر تحریف.


[1] همان، ج 22، ص 34.

[2] تفسیر عیاشی، ج1، ص 369.

[3] فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج 2، ص 140 ذیل آیۀ 93، انعام، تهران، مکتبه الاسلامیه.

[4] صدوق، معانی الاخبار، به نقل از بحار الانوار، ج 92، باب 3، ص 35.

[5] بحار الانوار، ج 17، ص 178.