searchicon

کپی شد

عبادت

معنا و ماهیت عبادت

عبادت در لغت به معنای اظهار تذلل و کوچکی است. راغب در این زمینه آورده است: عبودیت، اعلام کوچکی است. عبادت، در این معنا، از عبودیت رساتر است.[1]

در صحاح‏ اللغه آمده است: “اصل عبودیت، خضوع و مسکنت است. عبادت همان طاعت است. تعبید یعنی کوچک شمردن؛ مثلاً گفته می‏شود: راه مُعَبَّد یعنی نرم و هموار شده است.[2]

ابن ‏منظور در معنای عبادت می‏نویسد: “اساس عبادت، خضوع و تذلل است.[3]

در مجموع، از سخنان واژه ‏شناسان استفاده می‏شود که عبادت همان خضوع، فروتنی و اطاعت است. و در اصطلاح، بالاترين مرتبه خضوع و تعظيم در مقابل معبود است. خضوعى كه از روى اعتقاد به الوهيت معبود باشد.[4]

نیت عبادت

منظور از “نيت‏” همان عزم راسخ و ارادۀ محكم ‏براى انجام ‏كار است، قطع ‏نظر از اين كه ‏انگيزۀ الاهى در آن باشد يا انگيزه‏هاى مادى. اما در عبادات و طهارات، نیت عبارت است از: قصد انجام فعل و کار، و در آن قصد تقرب الی الله معتبر است[5]؛ یعنی این که آن کار را فقط برای رضای خدا انجام دهد و بس. به عنوان مثال نماز گذار در نیت نماز باید آن را به قصد تقرب الی الله و قصد انجام تکلیف الاهی به جا آورد، یا در انجام طهارت که شرط صحت نماز است قصد قربت داشته باشد. گفتنی است که نیت از ارکان عبادات محسوب می شود؛ یعنی در تمام افعال عبادی نیت واجب است و بدون نیت، عبادت صحیح نیست.

برای آگاهی بیشتر در باره نیت می توانید به رساله های عملیه و پاسخ های موجود در سایت مراجعه کنید:

نمایۀ رابطۀ نیت و عمل، سؤال 748 (سایت اسلام كوئست: 786).

شیوه های عبادت

عبادت را به شیوه های مختلف می توان انجام داد .بعضی از شیوه های عبادت عبارت اند از:

1. نماز: نماز از مهم ترین عبادات است و اولین چیزی است که در قیامت حساب می شود و اگر قبول نشود دیگر عبادات نیز قبول نخواهد شد.[6]

2. روزه: قرآن مجید مردم را به انجام فریضه روزه در ماه مبارک رمضان فرا خوانده است.[7] همچنین روایات علاوه بر این ماه روزه های استحبابی را در دیگر ایام سال مورد تشویق و ترغیب قرار داده اند.[8]

3. حج و زیارت و طواف بیت الله یکی از شیوه های عبادت است که مورد نظر خداوند متعال است. قرآن مجید در این زمینه می فرماید: “… و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آنها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند. و هر كس كفر ورزد (و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده)، خداوند از همه جهانيان، بى‏نياز است”.[9]

4. دعا: دعا و نیایش و در خواست نیازها از خداوند متعال است که خداوند حکیم به آن امر فرموده است و کسانی را که از این عبادت بزرگ سرپیچی کنند وعده عذاب داده است.[10]

5. تبعیت از پیامبر (ص) و ائمه طاهرین (ع) و اطاعت خالصانه از آنان یکی از جلوه هابی عبادت و اطاعت از خداوند است؛ زیرا خداوند به آن امر کرده است و می فرماید: “اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را! …”.[11]

همچنین نماز در وقت خود، جهاد در راه خدا، خوش رفتاری با پدر و مادر اگر خالصانه و با قصد قربت به خداوند و بدون هیچ گونه چشم داشتی از غیر خدا باشد، از جمله برترین عبادات محسوب می شوند.[12]

اقسام و درجات عبادت

عبادت دارای اقسامی است؛ نظیر عبادت با قلب، عبادت با زبان، عبادت با دیگر اعضا و جوارح بدن (عبادت عملی) و… مصادیق هر یک از این اقسام در زندگی انسان بی شمار است. به طور کلی می توان گفت هر اندیشه، ذکر و کاری که انسان با نیت تسلیم و اطاعت از درگاه باری تعالی انجام دهد، مصداق عبادت محسوب می شود. همچنین تفکری که انسان را به خدا نزدیک تر می کند اعم از تفکر در نعمت های خدا، حقیقت عالم و انسان، محاسبه نفس، یاد مرگ و … خود نوعی عبادت است و به دیگر عبادت های انسان معنا می بخشد. از این رو در روایات برای تفکر ارزش های زیادی بیان شده است.[13]

هریک از اقسام و مصادیق عبادات نیز درجاتی دارد. بالاترین درجه هر عبادت درجه ای است که با شناخت و معرفت بیشتر خداوند همراه با اخلاص و قصد قربت به خدای مهربان باشد. به عبارت دیگر هر عبادتی که با قصد قربت خالص تر و با معرفت بیشتری نسبت به مقام پروردگار متعال همراه باشد، از ارزش بالاتری برخوردار است.

روش تقویت علاقه نوجوانان به عبادت

زیر بناهای فکری افراد، دیدگاه و عقیده ی فرد در مورد خداوند، جهان هستی، انسان، معاد و… تأثیر مستقیم بر ایمان و پای بندی او به انجام فرائض و اعمال و رفتار آنان دارد.[14]برای تقویت علاقه نوجوانان به عبادت باید نکات زیر رعایت شود:

1- پیروی از سیره و روایات معصومین (ع) توجه و عنایت ویژه ای داشته باشیم. امام علی (ع) در رابطه با دوره جوانی می فرمایند: «با توجه به دانش کم جوان نادانی و جهل او معذور است .[15]

توجه به این فرمایش و دیگر دستورات معصومین (ع) موجب صبر و متانت بیشتر انسان در قبال خطاها و لغزش های جوان می شود.

2- از بیانات یأس آور به طور جدی خودداری شود و لطف و رحمت و مهربانی خداوند را نسبت به همه بندگانش مخصوصا به جوانان یاد آور شویم. روان شناسان متعددی چون «راجرز» و «کمزواستیک» رفتار را متأثر از احساسات دانسته اند. طرز تلقی ها، ادراکات و احساسات، تعیین کننده رفتارند. بدین سبب اگر مربی آموزه های دینی را در قالبی مطرح سازد که فقط با احساس ترس، یأس و منفی گرائی همراه باشد، اهداف بالنده تربیتی دینی محقق نخواهد شد.[16] امام صادق (ع)فرمودند: «دوست داشتن برتر از ترسیدن است».[17]

3- با محبت و توجه ویژه و اعطای هدایایی در مناسبت های مختلف، باید دل فرزندان را بیش از پیش به خود متمایل کرد تا برای جبران کمبودهای عاطفی خود به بیرون از خانه و دوستان غیر صالح پناه نبرند. پیامبر (ص) در باره ی اکرام فرزندان فرمودند: «فرزندان خود را احترام کنید و نیکو تربیت نمایید».[18]

4- از بداخلاقی و خشونت پرهیز شود. امام علی (ع) در این زمینه می فرمایند: «بداخلاقی دوست و خویشان را فراری می دهد و بی گانه را به بی اعتنایی و بی توجهی وا می دارد».[19]

5- تغافل نسبت به برخی از خطاهای فرزندان و وانمود نمودن بی اطلاعی از برخی اشتباهات او، چرا که در غیر این صورت حیا و خویشتن داری او نسبت به شما کاهش می یابد. امام علی (ع) می فرمایند: «شخص عاقل نیمی از او صبر و تحمل و نیم دیگر او تغافل است».[20]

6- حد المقدور از نصیحت مستقیم پرهیز شود و خواسته های خود را غیر مستقیم طرح کند. امام رضا (ع) می فرمایند: «از پدرم شنیدم که فرمودند: نصیحت خشن است و بر دیگران سخت می آید».[21]

7- تقید به حضور بیشتر و صمیمانه در کنار خانواده (به ویژه پدر خانواده) به خصوص در ساعاتی که همه ی اعضاء خانواده حضور دارند که موجب مهر و صمیمیت محیط خانواده می شود.

8- انطباق کامل بین گفتار و کردار والدین و مربیان زیرا لازم است آنچه را که از دیگران می خواهیم، خود به نحو مطلوب به آن پایبند باشیم. امام صادق (ع) فرمود: “مردم را به غیر زبان (با عمل) به خیر دعوت کنید”.[22]

9- پرهیز از زبان تحکم، زور و تهدید و استفاده از زبان تحلیل، تفهیم و بیان حکمت احکام. زیرا عدم تبیین منطقی اسلام می تواند آسیبی باشد که به دین گریزی جوانان مسلمان منتهی شود. همانگونه که سبب دست کشیدن مسیحیان از مسیحیت و گرایش به دین اسلام عدم اقناع منطقی آنان از دینشان است.[23]

10- تلاش منطقی در جهت ایجاد زمینه حضور او در اماکن و مجالس مذهبی (که خالی از خرافات ها و پیرایه های غیر منطقی است) و آشنایی با چهرهای موفق مذهبی میزان پای بندی او را به آموزه های دینی تقویت خواهد کرد و اگر در مناسبت های مذهبی چنین جلساتی را در منزل خویش بر پا کنید و به او نیز مسئولیتی در این مجالس بدهید بدون تأثیر نخواهد بود.

11. اگر شیوه های ملاطفت آمیز پس از مدت قابل ملاحظه ای جواب نداد آن گاه می توان از شیوه های قهرآمیز استفاده کرد،[24]: لکن باید توجه داشت که در این شیوه مانند هر شیوه ی دیگری نباید دچار افراط شویم، چرا که نتیجه ی معکوس خواهد داشت. از طرفی تا زمانی که مطمئن به مفید بودن این روش نباشیم استفاده از آن توصیه نمی شود. به همین خاطر طرد و بیرون کردن فرزند از خانه عمل شایسته ای به نظر نمی رسد. به هر حال اگر مربی و بطور خاص والدین نسبت به مسئولیتی که در تربیت فرزندشان بر عهده شان گذاشته شده کوتاهی و تقصیر نکرده باشند با این حال تاثیرگذار نبودند، نباید خود را ملامت و سرزنش نمایند چون انسان آزاد آفریده شده و در تصمیم گیری ها آزاد است[25] و هر کس باید پاسخگوی اعمال خویش باشد.

زبان عربى و عبادت

به اعتراف اهل فن زبان عربى يكى از وسيع‏ترين و جامع‏ترين زبان‏هاى دنياست، و در آن  قابليت های زیادی وجود دارد كه معانى عميق و دقيق را با رساترين لغات و قوى‏ترين ادبيات، بازگو كند.[26]خداوند براى سخن گفتن با بشر و بيان حقايق هستى و در نتيجه هدايت انسان‏ها از زبان عربى استفاده نموده است،

از آن جا که اسلام يك دين جهانى است[27] و تشكيل امت واحد در دستور كار چنين دينى قرار دارد، همان طور كه پيامبر (ص) نيز در بدو تشكيل حكومت در مدينه، بين مسلمانان عقد اخوت بست و آنها را به وحدت فرا خواند. اين اصل، در بسيارى از عبادت‏هاى اسلامى خود را نشان داده و تجلى پيدا كرده است.

خواندن نماز و ساير عبادت‏ها به زبان عربى نيز نشانه‏اى از جهانى بودن دين اسلام است؛ زيرا جمعيتى كه در يك جبهه و صف واحد قرار مى‏گيرند، ناگزيرند زبان واحدى داشته باشند تا به وسيله‏ آن با هم تفاهم كنند؛ يعنى بايد علاوه بر زبان مادرى و محلى، يك زبان عمومى و جهانى هم داشته باشند؛ چراكه يقيناً وحدت چنين جمعيتى بدون يك زبان واحد، كامل نيست.[28]

امروزه، عده‏اى از متفكران معتقدند: تا دنيا به صورت يك كشور در نيايد، مردم جهان روى سعادت را نخواهند ديد و بدين منظور نقشه‏هايى طرح كرده‏اند و يكى از موارد برنامه‏ آنها به وجود آوردن يك زبان بين المللى و جهانى است.

آيا در زمان پيامبر (ص) با توجه به مخاطبان اوليهى اسلام و فرهنگ آن روز دنيا ولزوم و ضرورت هدايت انسان‏ها در طول تاريخ و رسيدن به وحدت و يك پارچگى، راهى غير از اين وجود داشت كه كاملترين زبان به عنوان زبان قرآن و عبادات انتخاب گردد تا هم بيانگر معانى عميق و حقايق لطيف باشد و هم در پرتو آن، انسان‏ها به همبستگى و حسن تفاهم اسلامى برسند؟ حال تصور كنيد كه اگر مثلاً در نماز جماعت مسجد الحرام در ايام حج، هر كس موظف مى‏بود اذكار نماز را به زبان محلى خودش بخواند آيا اين هرج ومرج بوجود آمده، زشت و مستهجن نبود؟!

البته واحد بودن زبان نماز گرچه مربوط به شكل و ظاهر نماز است، اما موجب مى‏شود باطن و روح عبادت هم محفوظ بماند يعنى اگر بنا بود كه هر كس با زبان خودش نماز بخواند، احتمال تحريف و آميخته شدن آن به خرافات و مطالب بى‏اساس كه بر اثر ترجمه‏هاى غلطِ افراد غير وارد رخ مى‏داد، منتفى نبود و خواندن قرآن به صورت معين و زبان به خصوص، روح نماز را از مبتلا شدن به چنين خطرى نگاه مى‏دارد.

براى تكميل بحث لازم است دو نكته يادآورى گردد:

1. لازم نيست حتماً دعاها به عربى خوانده شوند؛ حتى دعا در نماز به زبان فارسى جايز است، اگرچه بهتر است دعاهايى كه از ائمه‏ (ع) صادر شده‏اند با عنايت و توجه به معانى آنها، به زبان عربى باشند. مطلب زير دليل اين امر را براى ما واضح مى‏سازد:

خداوند از طريق قرآن نازل با بشر سخن گفته است و بشر براى پاسخ به كلام خداوند بايد آن را بفهمد. ائمه‏عليهم السلام از آنجا كه به طور كامل قرآن را درك كرده‏اند و خود حقايق قرآنند، بهترين پاسخ رادر قالب دعاها به خداوند داده‏اند. به بيان ديگر سخن خداوند، قرآن نازل است و دعاهاى ائمه‏ (ع)، قرآن صاعد؛ قرآن سخن خداوند با بشر است و دعا سخن بشر با خداوند. از اين روى دعاها همچون قرآن، مشتمل بر حقايق و معارف عميقى هستند كه زبان عربى بهترين زبان براى بازگو كردن آنهاست.

2. آنچه گفته شد به معناى بى توجهى مسلمانان به معانى اذكار در نماز و… نيست؛ بلكه بر هر مسلمان لازم است كه با معناى نماز و دعاها آشنا گردد تا بفهمد با خداى خود چه مى‏گويد، و در اين صورت است كه اعمال او خشك و بى‏روح تلقى نخواهند شد و سكوى پرواز او به سوى ابديت خواهند گشت.

 

عبادت فرشتگان

مَلَك موجودى فرا طبيعى است. راه اثبات وجود او يا مراجعه به متون وحى و تعبد است و يا تجربه امدادهاى اين موجود در زندگى ايمانى بندگان (مخلصين از انبياء و اولياء). امام على (ع)، ملائکه را اين گونه توصيف مى‏نمايند:

“ملائكه را آفريدى و در آسمان‏هايت جايشان دادى! براى آنها خستگى، غفلت و معصيت نيست، ايشان عالم‏ترين بندگان به تواند و از همه مخلوقات از تو خائف‏ترند و از همه به تو نزديك‏تر و از همه به فرمان تو مطيع‏ترند……… و عقلشان دچار خطا نشود و بدنشان خستگى ندارد. در اصلاب ساكن نشده در ارحام پنهان نشوند، و آنها را از آب گنديده (منى) نيافريده‏اى، آنها را به گونه‏اى خاص آفريدى و در آسمان‏هايت جاى دادى و به جوارت آنها را كرامت بخشيدى و بر وحيت امينشان داشتى و از آفات و بليات نگه داشته و از ذنوب طاهرشان نمودى، اگر نيرويشان نمى‏دادى، نيرويى نداشتند و اگر تثبيتشان نمى‏نمودى، ثباتى نداشتند، اگر رحمتت نبود، اطاعت نمى‏كردند و اگر تو نبودى اين ها  نبودند. با اين همه منزلتشان نزد تو و اطاعتشان براى تو و تقربشان به تو و عدم غفلتشان از تو و اوامرت، اگر آنچه را كه از ذاتت از آنها پنهان داشته‏اى به آنها مى‏نماياندى، هر آينه اعمالشان نزد آنها كوچك مى‏نمود و شرمنده‏ مى‏شدند و مى‏دانستند كه عبادتت نكرده‏اند آنگونه كه شايسته تو است؛ تسبيح تو را است كه خالقى و معبودى و عجيب بندگانت را مى‏آزمايى”.[29]

از جهت دیگر چون عبادت، چيزى جز اظهار عبوديت در مقابل رب و مولى و مالك خود نيست. هر چه درك عظمت و هيبت حق متعال بيشتر باشد، اين ظهور عبوديت و اظهار كوچكى در مقابل آن عظيم نمود بيشترى مى‏يابد. اين ظهور و اظهار بندگى نشانه كمال و درايت خود عبد است و از اين عبادت چيزى عايد معبود و ربّ نمى‏شود و لازم هم نيست كه چيزى عايد آن ذات اقدس گردد تا اين امر سبب خلق و تكوّن اين بندگان شود؛ زيرا اصل تكوّن و پيدايش اين ها، نمايش قدرت اله و اعطا نعمت وجود به اينها است.

حال اگر بنده‏ ای با اختیار خود مشغول عبادت شود، اين عبادت او سبب صفاى باطن و كمال نفس خود او و در نتيجه پيشرفت او در مراتب عبوديت و انسانيتش مى‏شود. پس اثر اين تسبيح و تحميد و تكريم و تعظيم در بنده است و از اين عبادت فايده‏اى متوجه ربّ نمى‏شود كه با ترك آن ضررى متوجه خدا شود. بلكه با ترك عبادت، اين عبد است كه خود را از ثمرات عالى آن محروم مى‏كند.

در جاى خود مسلم است كه عبادت مختارانه و آگاهانه بر عبادت تكوينى جبرى ارزش بيشترى دارد، لذا آن يكى اثرى دارد كه اين يكى ندارد، آن يك موجود بالقوه را بالفعل مى‏كند اما اين يكى ثمره فعليت ثابت است كه به بالاتر راهى ندارد و اگر تخلف كند، سقوط مى‏كند!

اگر در عبارات امير مؤمنان (ع) دقيق دقت شود: روشن مى‏شود؛ عبادات ملائکه به مقتضاى علم شهودى آنها  به ذات حق و خوف و خشيت اين ها  ناشى از هيبت و عظمت حق تعالى است. البته اين علم به تناسب وجود محدود آنها برايشان حاصل است و عبادتشان نيز متناسب با ذات محدود اين ها  است، نه متناسب با ذات اقدس خدا.

خلاصه اين كه عبادت ملائکه اختيارى به آن گونه كه در انسان مطرح است و ملاك تشريع و تكليف است، نيست، لذا سبب ترقى و تعالى و تكامل و رشد آنها نمى‏شود، بله اگر اين عبادت را رها كرده يا تقصير كنند، سقوط مى‏كنند.

پس منشأ عبادت آنها علم آنها به ذات اقدس اله و درك هيبت و عظمت او از يك سو و حقارت و محدوديت وجودى خود از طرف ديگر است.

منابع و مآخذ:

1. قرآن كريم، فاطر، 1؛ صافات، 164؛ تكوير، 21؛ سجده، 5 و 12؛ انعام، 62؛ نحل، 2 و 102؛ بقره، 97؛ عبس، 16؛ معارج، 4؛ حجر، 21؛ حج، 22؛ نازعات، 5؛ تحريم، 6؛ ذاريات، 4؛ مؤمن، 7؛ نجم، 26؛ انبياء، 28 و 103؛ بقره، 161 و 33 – 30 و 248؛ آل عمران، 39 و 125 – 124؛ تحريم، 4؛ مريم، 7 و 19 – 16؛ زمر، 73؛ مدثر، 30؛ زخرف، 77.

2. طباطبايى، محمد حسين، الميزان، دفتر انتشارات جامعه مدرسين، قم، ص 13 – 5.

3. مصباح يزدى، محمد تقى، معارف قرآن، 3 – 1، در راه حق، چاپ2، 1368 ، قم، صص 295 – 283.

آثار عبادت

چون خداوند، حکیم است و به کار عبث و بیهوده امر نمی کند، قطعا عبادت هایی که ما را به انجام آنها امر نموده است، دارای اثرات و فوایدی است؛ و چون خداوند، غنی بالذات است و به این عبادت های ما نیازی ندارد، فواید این عبادت ها، به غیر خدا (فرد عبادت کننده و دیگران) می رسد.

این اثرات و فواید، با هدف و انگیزه ی ما از عبادت منافاتی ندارد؛ یعنی اگر چه یک انسان خود ساخته فقط به خاطر خداوند، عبادتی را انجام می دهد، ولی این هدف، با این مسئله که فایده ای هم نصیب خود عبادت کننده بشود، منافاتی ندارد.

هدف افراد از عبادت، به نوع فکر و سطح آگاهی و معرفت آنان بستگی دارد، و انبیای الهی و ائمه معصومین(ع) که در اوج معرفت قرار دارند، دارای بالاترین هدف از عبادت پروردگار، که همان شکر از الطاف پروردگار و انجام عملی که سزاوار مقام ربوبی است، می باشند؛ و هر چه هدف بلندتر باشد، آثار عبادت که به عبادت کننده می رسد، بیشتر و بهتر خواهد بود.

پس از بیان این مقدمه، مسئله آثار و فواید عبادت را در دو بخش پی می گیریم.

1. گرچه عبادت ها آثاری دارند، اما معصومین (ع) به این آثار چشم ندوخته اند و انگیزه آنان از عبادات، فقط و فقط خدا است، و خدا را برای خدا می خواهند نه برای خود.

برای روشن شدن مطلب توجه به نکاتی ضروری می نماید:

الف. بدیهی است که عبادات آثاری دارند و کاری لغو و بیهوده نیستند، زیرا خداوند هرگز به کاری بیهوده امر نمی کند و بر ترک آن وعده­ی عذاب[31] نمی دهد. اما، یقینا این تاثیر در مقام والای خداوند نیست که باعث تقویت قدرت خداوند و ارتقای مقام الهی شود، زیرا مقامی فوق مقام پروردگار متصور نیست و همه انسان ها و مخلوقات، ذره ای از دریای بیکران عظمت او محسوب می شوند. او غنی بالذات است و فقری ندارد تا غیر او بخواهد آن را جبران نماید و هیچ کس نمی تواند به او ضرری برساند تا با عبادت بندگان خالص، جلوی آن گرفته شود.

پس تأثیر این عبادت ها، در خود انسان عبادت کننده و دیگر انسان ها و موجودات است[32] و فرقی نمی کند که انسان های عادی آنها را انجام دهند یا معصومین(ع) و البته معصومین (ع) از عبادت های خود، بیشتر از دیگران سود می برند، زیرا آنها با معرفت کامل تری آنها را به جا می آورند.

ب. اثر و فایده عبادت که از آن به هدف و غرض فعل تعبیر می کنند، نباید با هدف فاعل، یعنی نیت و انگیزه ی انجام دهنده ی کار خلط شود و هیچ الزامی وجود ندارد که انگیزه ی فاعل، همان هدف فعل باشد.

بهتر است فرق بین هدف فاعل و هدف فعل را با مثالی توضیح دهیم:

فرض کنید که برای مریضی، دارویی مفید و شفا بخش است اما مریض از خوردن آن استنکاف می کند ولی این مریض برای پدرش، احترام خاصی قائل است و پدرش بر خوردن این دارو اصرار دارد. او در اینجا اقدام به خوردن دارو می کند، نه به خاطر اینکه آثار مفیدی برای او دارد بلکه چون پدرش از او خواسته است؛ یعنی هیچ الزامی وجود ندارد که انگیزه ی فاعل، همان هدف فعل باشد.

حال می گوئیم گرچه خداوند، بهترین شاکران است و هیچ عملی را بدون شکرگزاری رها نمی کند اما انسان هایی هستند که اگر بدانند و یقین داشته باشند که این عبادت، برای آنها هیچ گونه سود و فایده و نفعی ندارد باز هم دست از عبادت خدا بر نمی دارند، و چون خدا به آنها امر کرده است، آن را بجای می آورند و ما معتقدیم که ائمه ی ما از این دسته بودند.

ج؛ هدف فاعل از انجام عبادت، میزان تأثیر و فایده ی آن عمل عبادی را مشخص می کند.

یعنی به هر میزان، انگیزه ی فاعل خالص تر باشد به همان میزان، هدف فعل و آثار عمل عبادی گسترده تر و بهتر خواهد بود و در واقع، یک عمل تا مادامی که برای خدا انجام نشود، اثری ندارد و آنگاه اثری دارد که برای خدا انجام شود. اما برای خدا بودن عمل، درجات و مراحلی دارد: «گروهی به شوق بهشت خدا را عبادت می کنند که این عبادت تجار است وگروهی از ترس جهنم خدا را عبادت می کنند که عبادت بردگان و بندگان است ولی گروهی هستند که چون خداوند را اهل و شایسته ی عبادت می بینند، برای شکر نعمت ها او را عبادت می کنند که این، عبادت احرار و آزادگان است »[33] این جمله که از سخنان گوهر بار حضرت علی (ع) است، به هدف و انگیزه فاعل اشاره دارد که گرچه انسان، با انگیزه ی رفتن به بهشت یا نرفتن به جهنم، از انگیزه ی الهی فاصله نمی گیرد و بالاخره رفتن به بهشت، چیزی است که خدا آن را خواسته است و اثر طبیعی اعمال عبادی هم همین است که انسان به گوهر تقوا دست یابد و در پرتو آن وارد بهشت گردد، اما انسان باید به جایی برسد که خدا را برای خدا بخواهد:

خلاف طریقت بود که اولیا

تمنا کنند از خدا جز خدا

گر از دوست چشمت به احسان اوست

تو در بند خویشی، نه در بند دوست [34].

و همان طوری که تذکر دادیم، آثار چنین عبادتی که فقط برای خداست، به خود عبادت کننده می رسد و باعث می گردد تا عبادت کننده مقام رضوان و قرب الهی را به دست آورد، اما او برای این آثار، تن به عبادت خدا نداده است.

انسانی که به این جایگاه رسیده است، عبادت را راه عشق بازی با معبود یافته است[35]،  و عاشق جز وصال معشوق، چیزی در سر ندارد و حتی به جایی می رسد که از خود، خواسته ای ندارد، او هستی اش را به پای معشوق فدا می کند؛ بابا طاهر در این باره چنین سروده است:

یکی درد و یکی درمان پسندد

یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد.

2. انسان دارای دو بعد است:

1.بعد الاهی، 2. بعد نفسانی، که از آن دو، به خود واقعی و خود مجازی[36] تعبیر می کنند. آنچه در اسلام، مذمت شده و جهاد و مبارزه ی با او به عنوان جهاد اکبر تلقی شده است، همین خود مجازی و خواسته های اوست، و اگر در قرآن آمده است که بزرگترین باختن ها، این است که انسان خودش را ببازد[37]، منظور همین خود و من واقعی است.

و این خود حقیقی است که قرآن در باره ی آن فرموده است: «مانند آنهایی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز چنان کرد تا خود را فراموش کنند.»[38] یعنی انسان این خود را آنگاه کشف می کند که خدا را کشف کرده باشد و لذا شهود منِ خود، هیچ وقت از شهود خدا جدا نیست[39].

با این خود، نه تنها نباید مبارزه کرد بلکه باید او را عزیز و گرامی داشت و به همین جهت است که انسان حق ندارد عملی را که آبرویش را در بین مردم به خطر می اندازد، انجام دهد.[40].

به تعبیر شهید مطهری (ره): «روح و حقیقت عبادت که توجه به خداست، بازیافتن خود واقعی است. انسان خود حقیقی اش را در عبادت و در توجه به ذات حق پیدا می کند و می یابد.»[41]

به هر حال، اگر هدف انسان از عبادت، ارتقای بعد الهی و تقرب به پروردگار باشد و عبادت را به این نیت انجام دهد، در این صورت، عبادتی که برای ارتقای درجات معنوی و الهی خود انجام می دهد کاملاً هم جهت و هم سو با عبادت «لله» می شود و از مسیرحق، ذره ای انحراف پیدا نمی کند؛ عبادت معصومین (ع) از این نوع است. ما انسان ها نیز باید با پیروی از ایشان(ع) سعی کنیم عباداتمان در این مسیر قرار­گیرد.

در این صورت، انسان بایدخودخواه باشد؛ یعنی ارزش های الاهی خود را بشناسد و آنها را دوست داشته باشد و آنها را بیهوده از بین نبرده و در مسیر افزودن بر آنها باشد، زیرا خودخواهی، به معنای دوست داشتن بعد الهی، خداخواهی و خدادوستی است. پس آنچه از نظر اسلام مذموم است، تلاش و کوشش، در راه خود حیوانی و مادی و نفسانی است، اما تلاش و فعالیت در راه ارتقای خود (بعد) الهی، در حقیقت، تلاش و کوشش در راه خدا و برای خداست.

و لذا اگر انگیزه کسی که اجیر می شود عبادتی مثل حج را برای دیگری به جا آورد، ارتقای خود واقعی باشد[42]، این انگیزه او ممدوح است.


[1] راغب اصفهانی، مفردات، ص 330، 1392 ق.

[2] جوهری، صحاح اللغة، ج2، ص 503.

[3] ابن منظور،لسان العرب، ج 9، ص 10.

[4] جعفرى يعقوب‏، كوثر، ج ‏1، ص 23، تفسير سوره حمد تا طه‏.

[5] امام خمینی، تحریرالوسیلة، ج 1، ص 141، قم، مؤسسه نشر اسلام، چاپ 6، 1417ق.

[6] عاملی، شیخ حر، وسایل الشیعه، ج 4، ص 34، “قال الصادق (ع) اول ما یحاسب به العبد الصلاة، فان قبلت قبل سائر عمله، و اذا ردّت ردّ علیه سایر عمله، نشر، آل البیت، قم، 1404.

[7] بقره ، 185، “شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْه‏”.

[8] کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج 1، ص  266، ح 4. نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 13656 هـ ش، 8جلدی

[9] آل عمران، 97، “وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ”.

[10] غافر،60، “ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي‏ سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ”.

[11] نساء، 59، “يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ…”.

[12] الكافي، ج 2 ، ص 158،ح ،4، “الإمام الصادق (ع) ـ لمّا سئل عن أفضل الأعمال: الصلاة لوقتها، و برّ الوالدين، والجهاد في سبيل الله”.

[13] تَفَکُّرُ سَاعَةٍ اَفضَلُ مِن عِبَادَةِ سَبعِينَ سَنَةٍ، »تفسير عياشي، ج 2، ص 208؛ مستدرك الوسائل، ج2، ص 105.

[14] نک: نرم افزار پرسمان.

[15] غرر الحکم، ص 76.«جهل الشباب معذور و علمه محصور».

[16] تقویت نظام خانواده، ج 1، ص 266.

[17] شیخ کلینی، الکافی جلد8 ص 128.

[18] مستدرک الوسائل، ج 15، ص 168؛ «اکرموا اولادکم واحسنوا آدابهم».

[19] غرر الحکم، ص 435.

[20] محمدی ری شهری، میزان الحکمه حدیث 14915

[21] کشف الغمة، ج3، ص 84.

[22] محدث نوری، مسترک الوسائل جلد8 ص 456.

[23] دکترساجدی، دین گریزی چرا،دین گرائی چه سان ؟ص 226.

[24] علامه مجلسی، بحار الانوار جلد31 ص 503. «آخر الدواء الکی آخرین دارو داغ نهادن است»

[25] انسان، 3 .”راه را به او نشان دادیم یا(راه درست را انتخاب می کندو می پیماید و)سپاسگزار است یا(منحرف می شود و)ناسپاس”.

[26] الميزان، ج 4، ص 160 ؛ تفسير نمونه، ج9، ص 300 و ج 13، ص 311 و ج 21، ص 8 ؛ پاسخ به پرسش‏هاى مذهبى آيت الله مكارم شيرازى و آيت الله سبحانى، ص 293.

[27] اعراف، 158 – انعام، 19 – انبياء، 107 – احزاب، 40 – سجده، 42 – ر.ك: الميزان، ج4، ص 159 – 161.

[28] ر.ك: پرسش‏هاى مذهبى آيت الله مكارم شيرازى و جعفر سبحانى، ص 293.

[29] ر.ك: الميزان، ج 17، صص 10 – 8.

[30] ر.ك: الميزان، ج 17، صص 10 – 8.

[31]«کسانی که از عبادت من تکبر می ورزند، به زودی با ذلت وارد دوزخ می شوند.»غافر، 60، ترجمه ی آیت الله مکارم شیرازی.

[32] در قران و روایات به آثار عبادات اشاره شده است، مثلا؛ قرآن در بیان علت وجوب روزه می فرماید:

… لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ …تا شاید شما باتقوا شوید (بقره، 183) و یا حضرت صدیقه ی کبری، فاطمه زهرا (س) به فواید تربیتی نماز، تواضع را هم می افزایند و می فرمایند: «خداوند نماز را واجب کرده است تا مردم متواضع شوند و … » (بحارالانوار، ج 82، ص 209؛ میزان الحکمة، ج 5، ص 375) و به همین دلیل، گفته می شود عبادت، یک مکتب انسان سازی است؛ و طبیعی است که با اصلاح فرد، جامعه هم اصلاح می شود. برای آگاهی از آثار عبادت، مطالعه ی کتاب “حکمت عبادات” آیت الله جوادی آملی را به شما توصیه می کنیم.

[33] نهج البلاغه، قصار الحکم، 237.

[34] سعدی.

[35] َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ»؛ بهترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد (عبادت را  معشوق خود بداند)، با عبادت معانقه کند و آن را با تمام وجود لمس نماید و خود را برای آن فارغ سازد، آنگاه نگران نخواهد بود که دنیا برای او به سختی بگذرد یا به آسانی. الكافي، ج2 ، ص83.

[36] این خود، درجاتی دارد و از خودمحوری شروع و به عقده ی روانی ختم می شود. برای آگاهی بیشتر؛ نک: انسان کامل، استاد علامه شهید مطهری، صص 216- 225.

[37] ر.ک: زمر، 15.

[38] ر.ک: حشر، 19.

[39] نک :انسان کامل، همان، ص 236.

[40] برای آگاهی بیشتر، نک: انسان کامل، استاد علامه شهید مطهری، صص 244- 225.

[41] همان، صص 237و 238.

[42] در این حالت، گرچه ثواب عبادات برای اجیرکننده (شخصی که اجیر را استخدام کرده است) می باشد، اما در عبادتی که ریا نباشد و به قصد قربت باشد، اثرات تربیتی فراوانی وجود دارد. در این صورت، انگیزه و هدف اجیر می تواند چند چیز باشد:

1- فقط رسیدن به همان آثار تربیتی

2- فقط رسیدن به مبلغ اجاره

3- رسیدن به هر دو.

ممکن است به ذهن بیاید که صورت دوم، اشکال دارد اما باید گفت که نمی توان یک حکم کلی کرد، زیرا اگرچه هدف اجیر از گرفتن مبلغ اجاره، آثار تربیتی خود عبادت نیست اما اگر هدفش این باشد که با این مبلغ، نیازهای مادی خود را تامین کند و از این راه، دست خود را پیش بیگانه دراز ننماید و در واقع، خود واقعی خود را حفظ کند، در این صورت باز، انجام عبادت در دست یافتن این شخص به خود واقعی موثر بوده است؛ یعنی در این صورت هم عبادت از آثار تربیتی برخوردار می باشد (دقت کنید که اجرت، داعی و انگیزه شده است برای نزدیک شدن من به خدا و اما اینکه چرا من در پی این اجرت هستم، این خود می تواند داعی و انگیزه های دیگری داشته باشد. پس لزوما گرفتن اجرت، نه با قصد قربت در عبادات منافات دارد و نه با خود واقعی).