searchicon

کپی شد

عبادت ملايكه و اختيار

مَلَك موجودى فراطبيعى است. راه اثبات وجود او يا مراجعه به متون وحى و تعبد است و يا تجربه امدادهاى اين موجود در زندگى ايمانى بندگان (مخلصين از انبياء  و اولياء).

اين موجود فراطبيعى، جسم و جسمانى نيست تا از كمّ و كيف آن سخن به ميان آيد و يا قابل تصوير باشد. بله اين موجود گاهى مى‏تواند به شكل بشرى متمثل شود و انسان او را به شكل بشر مى‏بيند در حالى كه واقعاً بشر نيست مثل رؤيت روح توسط مريم (س)[1] يا آمدن ملايك به صورت مهمان بر ابراهيم (ع)[2] يا لوط(ع)[3] و نيز حاضر شدن جبرئيل خدمت رسول اللَّه (ص) به شكل دحيه كلبى. اما همين قدر مى‏دانيم كه محدوديت و تكثر و تنوع ميان اين ها  وجود دارد، البته متناسب با نحوه وجودى خود اين ها ، لذا برخى موكّل عذاب در دنيا و برخى موكّل عذاب در برزخ و برخى موكّل عذاب در قيامت هستند. برخى كاتب نامه عمل انسان‏اند و برخى كاتب قضاوت و قدر الهى هستند ، برخى مدبرات امراند و برخى نازلان وحى، برخى به قلوب الهام مى‏كنند و برخى حافظ و ياور و معين مؤمنان‏اند، برخى امیر و فرمانرواى برخى ديگرند و برخى مأمور و فرمانبردار مافوق خود، برخى موكل رزق‏اند و برخى موكل باران و برخى موكل گرفتن جان‏ها؛ در اين ميان گروهى هميشه در سجودند و گروهى هميشه در ركوع و برخى دايم در حال تسبيح و تحميد و برخى دگر در حول كعبه يا مشاهد مشرفه با مزار مؤمنين در طواف و زيارتند؛ برخى مشغول استغفار و شفاعت براى مؤمنان و شيعيان على (ع) هستند. و برخى در حال لعن و نفرين بر كفار و مشركان و منافقان و معاندان با آل اللَّه (ع)، به گونه‏اى كه هر يك وظيفه و مقامى معلوم دارند و توان تخطى از وظيفه خود را ندارند و هر آنچه بديشان دستور رسد انجام مى‏دهند.

عبادت، چيزى جز اظهار عبوديت در مقابل رب و مولى و مالك خود نيست. هر چه درك عظمت و هيبت حق متعال بيشتر باشد، اين ظهور عبوديت و اظهار كوچكى در مقابل آن عظيم نمود بيشترى مى‏يابد. اين ظهور و اظهار بندگى نشانه كمال و درايت خود عبد است و از اين عبادت چيزى عايد معبود و ربّ نمى‏شود و لازم هم نيست كه چيزى عايد آن ذات اقدس گردد تا اين امر سبب خلق و تكوّن اين بندگان شود؛ زيرا اصل تكوّن و پيدايش اين ها، نمايش قدرت الله و اعطا نعمت وجود به اين ها  است.

حال اگر بنده‏اى مختارانه مشغول عبادت شود، اين عبادت او سبب صفاى باطن و كمال نفس خود او و در نتيجه پيشرفت او در مراتب عبوديت و انسانيتش مى‏شود. پس اثر اين تسبيح و تحميد و تكريم و تعظيم در بنده است و از اين عبادت فايده‏اى متوجه ربّ نمى‏شود كه با ترك آن ضررى متوجه خدا شود. بلكه با ترك عبادت، اين عبد است كه خود را از ثمرات عالى آن محروم مى‏كند.

ظاهراً اين شبهه براى برخى از ملايكه هم مطرح بود؛ زيرا وقتى خداوند به ايشان اعلام نمود كه مى‏خواهم خليفه‏اى در زمين قرار دهم؛ گفتند: ما كه تسبيح و تقديس تو را مى‏نماييم، چرا در زمين كسى را مى‏آفرينى كه فساد كند و خون بريزد. پس خدا علم خاص را در اختيار آدم (ع) نهاد و آنها از تعلّم آن عاجز ماندند، پس گفتند: ما علمى و توانى نداريم جز آنچه تو آن را به ما تعليم داده‏اى! پس به عجز خود معترف شده و بر آدم برخى (ع) سجده كردند![4] در جاى خود مسلّم است كه عبادت مختارانه و آگاهانه بر عبادت تكوينى جبرى ارزش بيشترى دارد، لذا آن يكى اثرى دارد كه اين يكى ندارد، آن يكی موجود بالقوه را بالفعل مى‏كند، اما اين يكى ثمره فعليت ثابت است كه به بالاتر راهى ندارد و اگر تخلف كند، سقوط مى‏كند!

امام على (ع) ، ملايكه را اين گونه توصيف مى‏نمايند:

“ملايكه را آفريدى و در آسمان‏هايت جايشان دادى براى آنها خستگى، غفلت و معصيت نيست، ايشان عالم‏ترين بندگان به تواند و از همه مخلوقات از تو خائف‏ترند و از همه به تو نزديك‏تر و از همه به فرمان تو مطيع‏ترند.

خواب به چشمان آنها راه ندارد و عقلشان دچار خطا نشود و بدنشان خستگى ندارد. در اصلاب ساكن نشده در ارحام پنهان نشوند، و آنها را از آب گنديده (منى) نيافريده‏اى، آنها را به گونه‏اى خاص آفريدى و در آسمان‏هايت جاى دادى و به جوارت آنها را كرامت بخشيدى و بر وحيت امينشان داشتى و از آفات و بليات نگه داشته و از ذنوب طاهرشان نمودى، اگر نيرويشان نمى‏دادى، نيرويى نداشتند و اگر تثبيتشان نمى‏نمودى، ثباتى نداشتند، اگر رحمتت نبود، اطاعت نمى‏كردند و اگر تو نبودى اين ها  نبودند. با اين همه منزلتشان نزد تو و اطاعتشان براى تو و تقربشان به تو و عدم غفلتشان از تو و اوامرت، اگر آنچه را كه از ذاتت از آنها پنهان داشته‏اى به آنها مى‏نماياندى، هر آينه اعمالشان نزد آنها كوچك مى‏نمود و شرمنده‏ مى‏شدند و مى‏دانستند كه عبادتت نكرده‏اند آن گونه كه شايسته تو است؛ تسبيح تو را است كه خالقى و معبودى و عجيب بندگانت را مى‏آزمايى”.[5]

اگر در اين عبارات امير (ع) دقيق دقّت شود: 1. راز اين عبادات؛ 2. راز آن اعتراض؛ 3. و راز آن اعتراف و سجده نيز روشن مى‏شود؛ عبادات اين ها  مقتضاى علم شهودى اين ها  به ذات حق و خوف و خشيت اين ها  ناشى از هيبت و عظمت حق تعالى است. البته اين علم به تناسب وجود محدود آنها برايشان حاصل است و عبادتشان نيز متناسب با ذات محدود اين ها  است، نه متناسب با ذات اقدس خدا.

آن اعترافشان موقع خلق آدم ناشى از محدوديت علمشان بود و چون اين امر برايشان مكشوف و مسجّل نموده و عجز خود را از احاطه به حكمت‏هاى خلقت توسط اله دريافتند، به جهالت و تقصير خويش اعتراف نموده پس بر آدم – به امر خدا – سجده كردند.

خلاصه اين كه عبادت ملايكه به صورت اختيارى به آن گونه كه در انسان مطرح است و ملاك تشريع و تكليف است، نيست، لذا سبب ترقى و تعالى و تكامل و رشد آن ها نمى‏شود، بله اگر اين عبادت را رها كرده يا تقصير كنند، سقوط مى‏كنند.

پس منشأ عبادت آنها علم آنها به ذات اقدس اله و درك هيبت و عظمت او از يكسو و حقارت و محدوديت وجودى خود از طرف ديگر است؛ چنانچه اين امر در فطرت انسان نيز نهفته است و لكن نيازمند توجه و تكوينى و جبرى ملايك نيز فايده‏اى عايد رب نگشته و خداوند به اين ها  و عبادت اين ها  نيازى ندارد. اما وجود اینها که واسطه بین عالم ملکوت یا عالم ملک و طبیعتند، لازمه خلقت و آفرینش نظام احسن است و خود جلوه‏اى از قدرت نمايى خالق قادر حكيم علاّم است.

منابع و مآخذ

1. قرآن كريم، فاطر، 1؛ صافات، 164؛ تكوير، 21؛ سجده، 5 و 12؛ انعام، 62؛ نحل، 2 و 102؛ بقره، 97؛ عبس، 16؛ معارج، 4؛ حجر، 21؛ حج، 22؛ نازعات، 5؛ تحريم، 6؛ ذاريات، 4؛ مؤمن، 7؛ نجم، 26؛ انبياء، 28 و 103؛ بقره، 161 و 33 – 30 و 248؛ آل عمران، 39 و 125 – 124؛ تحريم، 4؛ مريم، 7 و 19 – 16؛ زمر، 73؛ مدثر، 30؛ زخرف، 77.

2. طباطبايى، محمد حسين، الميزان، دفتر انتشارات جامعه مدرسين، قم، ص 13 – 5.

3. مصباح يزدى، محمد تقى، معارف قرآن، 3 – 1، در راه حق، چاپ2، 1368 ، قم، صص 295 – 283.


[1]. مريم، 19 – 16.

[2]. هود، 77 – 69.

[3]. هود، 81.

[4]. بقره، 33 – 30.

[5]. ر.ك: الميزان، ج 17، ص 10 – 8.